مشارکت مردم در قضایای مهم سیاسی، ستون اصلی دموکراسی را تشکیل میدهد، و انتخابات، بهترین میدان برای تمثیل ارادهی مردم و هسته مرکزی مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت سیاسی و گزینش افرد نخبه و کارآ برای نمایندهگی سالم و رهبری خوب به شمار میرود. دستیابی به این هدف، تنها در صورتی میسر است که این مشارکت و گزینش از روی شعور و آگاهی و مطابق با اصو ل و معیارهای پذیرفته شده برای رسیدن به این هدف صورت گیرد.
از همین رو، پیوندی تنگاتنگ میان «رأیدهیِ آگاهانه»، «نمایندگیِ مسئولانه» و «حکومتداری خردمندانه» وجود دارد. اگر شهروندان در هنگام انتخابات، آرای شان را درست به کار برند، بدون تردید، نمایندگانی خوب و رهبرانی کارآ خواهند داشت ولی اگر آن را بر بنیاد معیارهای غیر دموکراتیک و از روی عواطف و احساسات و یا پیوندهای قومی، حزبی، زبانی و مانند آن به کار برند، هیچ گاه نباید انتظار داشتن پارلمانی خوب و یا حکومتی کارآ را داشته باشند؛ زیرا «آنچه در دیگ است، در کاسه میبرآید».
از اینجا روشن میشود که میان تصمیمگیریِ درست و خردمندانهی شهروندان در هنگام انتخابات و سرنوشت سیاسی آیندهی آنها پیوند عِلّی – معلولی برقرار است؛ به گونهای که سرنوشت یک ملت، پیشرفت، آرامش و آسایش شان در گروِ میزان حساسیت انتخابات برای آنها است. اگر مشارکت شان در فرایند انتخابات، بسیار شکوهمند، خردمندانه، آگاهانه و گسترده باشد، مطمئن باشند که در آیندهی نه چندان دور بسیاری از معادلات سیاسی کنونی را دگرگون خواهند کرد و اوضاع در هم ریخته کشور را سامان خواهند بخشید.
بنا بر این، انتخابات یک فرصت طلایی و تکرار ناپذیر برای شهروندان به شمار میرود؛ بیتوجهی به آن و استفادهی نادرست از این فرصتی زرّین، زخمهایی خونین و آسیبهایی جبران ناپذیری بر پیکر جامعه و کشور وارد خواهد کرد که هیچ گاه التیام نخواهد یافت.
شهروندان کشور ما همواره دولتمردان شان را به کوتاهی، کمکاری و بیکفایتی متهم میکنند و مورد سرزنش و نکوهش قرار میدهند. بدون شک، آنان در بسیاری از این قضاوتها و فیصلههای شان حق به جانب اند، زیرا دولتمردان طی نُه سال اخیر ــ با همراهداشتن پشتیبانی مادی و معنوی جامعه جهانیــ نتوانستند کمترین انتظارات شهروندان را برآورده کنند. از آغاز به کار نخستین حکومت منتخب تا کنون هر روز بر پیچیدهگی و آشفتگی اوضاع امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی افزوده میشود و پس از هر گاهی، بحران تازهتری سر بر میکشد.
ملامتها و سرزنشهای مردم، قوهی قانونگذاری را نیز در بر میگیرد. مردم، پارلمان گذشته را به بیپروایی در قبال اوضاع کشور و سرنوشت موکلان، معامله با حکومت، حاضر نشدن در نشستهای پارلمانی، امتیازگیری و عدم ایفای مسئولیتها متهم میکنند.
از همین رو، اکنون که دوره دوم انتخابات پارلمانی فرا رسیده است، تعداد قابل توجهی از شهروندان، کمانگیزه و دلسرد به نظر میرسند و میگویند: «انتخابات چه درد ما را دوا میکند؟»، «دفعه پیش که رأی دادیم چه فایده داد و چه تغییری در زندهگی مردم و اوضاع کشور پیش آمد؟ این بار هم اگر رأی دهیم، باز هم کدام تغییری در زندهگی ما رخ نخواهد داد.»
از یک سو، مردم حق به جانب به نظر میرسند، چون همه قدرت و منابع در دست دولتمردان است و اراده ملت همواره نادیده گرفته شده و به خواستهها و آرزوهای شان بیتوجهی صورت گرفته است.
ولی با توجه به اختیارات و صلاحیتهایی که در قانون اساسی کشور برای شهروندان در نظر گرفته شده است، آنان با کارگیری هوشمندانه از آن و ارسال نمایندهگان شایسته، می توانند دولتمردان کنونی را از راههای قانونی و دموکراتیک تحت فشار قرار دهند تا بیش از این با سرنوشت ملت و کشور، بازی نکنند.
مردم تنها در صورتی میتوانند از این اختیارات و صلاحیتهای شان به صورت شایسته استفاده کنند که در گام نخست از داشتن چنین قدرت قانونی، به درستی آگاهی یابند؛ در گام دوم، به آن باور داشته باشند و در گام سوم، از آن به گونه درست، خردمندانه و مسئولانه کار گیرند. کارگیری شایسته از حق رأیدهی تنها در صورتی میسر است که رأیدهندگان پیش از رفتن به پای صندوقهای انتخاباتی، در باره نامزدهای خوب اطلاعات لازم را به دست آورند و ا ز میان آنها بهترینها را برگزینند و در هنگام رأیدهی، تنها به سرنوشت کشور شان، استقلال، آبادانی و پیشرفت آن، و رهایی خود و ملت شان از چنگ فقر، ناامنی و تروریزم، بیاندیشند.
کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید