وجود رسم و رواجهای نــاپــسند در جامعه، طویانههای سنگــین و شرایط دشوار زندگی برای جوانان باعث شده که رقم فرار دختران به قصد ازدواج افزایش یابد. این مسأله در ولایت دورافتادۀ دایکندی بیشتر برجسته است. ولایتی که در آن فقر بیداد میکند و دختران جوان ناگزیرند جهت گریز از معضلات فرا راه شان دست به فرار از منزل بزنند.
ولایت دایکندی یکی از ولایتهای مرکزی و فـقــیر کشــور است که در سالهــای اخــیر افزایش قضایای فرار دختران از منزل به قصد ازدواج بــاعــث نــگــرانی مقامهای محلی این ولایت شده است. مسوولان ریاست امور زنان دایکندی میگویند در سال 1395 حدود 165 قضیۀ فرار دختران از منزل، به قصد ازدواج، در این ریاست ثبت شده است که نسبت به یک سال قبل آن، 15 درصد افزایش را نشان میدهد. به گفتۀ آنها، آمار واقعی فرار دختران از منزل بسیار بالاتر از این رقم است، اما به دلیل خودداری خانوادهها از ثبت این گونه اتفاقات، این قضایا کمتر ثبت میشود.
مسوولان ریاست امور زنان و کمسیون مستقل حقوق بشردایــکــندی میگــویــنــدکه فرار دختران از منزل، به قـصد ازدواج، اکنون به یک عرف در این ولایت تبدیل شده و کمتر جوانی را میتوان یافت که به صورت متعارف، ازدواج کند.
آنها با اظهار نگرانی در این باره میگویند که این مسأله سبب افزایش واقعات خــشونــت علــیه زنان، باجگیری دختران از پسران و حتا محبوس شدن بعــضــی از دختران فراری شده است.
روایتهای تلخ
با این همه جوانانی که دست به چنین کاری میزنند، با سرنوشت دشواری روبهرو میشوند. سکینه، نام مستعار یکی از این دختران است. او را در حالی ملاقات کردم که اشک حسرت و پیشمانی از چشمانش جاری بود. به آسانی سر خود را از زمین بلند نمیکرد. لحظهای از دیدار ما نگذشت که بغض او ترکید و به نفرین پدرش پرداخت. او گفت:” پشت این همه بدبختیهایم، پدرم دست دارد.”
سکینۀ 23 ساله، حدود یک سال پیش به قصد ازدواج از خانه پا به فرار میگذارد. وی دلیل فرار خود را معتاد بودن پدرش به مواد مخدرد و بیسرپناه بودن اعضای خانوادهاش عنوان کرد. بنا به گفتۀ خودش، سرنوشت او مثل زلفان سیاهش، تاریک و تار است. بهار نوجوانی سکینه را مرگ مادرش به فصل سرد زمستان مبدل کرده است و از آن زمان که هشت سال میگذرد، او با مشکلات زیاد دست و پنجه نرم میکند. هنوز یک سال از مرگ مادرش نگذشته بوده که پدر متعادش سکینه را همراه با دو خواهر و یک برادرش از خانه بیرون کرده و اجناس خانه را جهت تهیۀ مواد مخدر خود به فروش رسانده. سرانجام هر یک از این سه خواهر و یک برادر سکینه را، وابستگان خانوادهاش (کاکا، ماما و دختران عمۀ پدر) به خانههای شان جا داده و به سرپرستی میگیرند. از بخت بد، سکینه به خانۀ یکی از کاکاهایش که دارای چهار پسر جوان میباشد، راه پیدا کرده و ناملایمات روزگار صفحۀ جدیدی را در زندگی وی ورق میزند، چون سکینه دارای سر و صورت زیبا میباشد، هر یک از پسران کــاکـایش خواستــگــارش میشونــد. اما خانم کاکایش، سکیــنــه را بــه صــفت عروس خود قبول نــمیکند، چون به ظن زن کاکایش، او، دختر یک مرد معتاد و فقیر است. خانم کاکای سکینه به خاطر این که هرچه زودتر این دختر جوان را از خانهاش بیرون کند در آغاز از خشونت لفظی علیه او کار میگیرد، تا این که کار به خشونت فزیکی چون لت و کوب میرسد. اما با آنهم، سکینه با خشونتهای خانم کاکایش مبارزه میکند تا این که روزی از روزها، یکی از بستگان مادر سکینه به خانۀ کاکایش به خواستگاری وی میآید.
هرچند خانم کاکای سکینه و خودش با شکل گرفتن این پیوند رضایت میدهند، اما کاکای او که خود را مالک سکینه میداند، از خانوادۀ پسر، مبلغ 100 هزار افغانی طویانه درخواست میکند. به گفتۀ سکینه، چون خانوادۀ پسر توان پرداخت این مقدار پول را نداشتند، از تصمیم خود منصرف میشوند.
پس از آن سکینه شکار دام خانم کاکایش میشــود. او بــر اساس طــرحی کــه خــانـــم کاکایش ریخــته بود، با پسری به نام خداداد که خواستگارش بود، از منزل کاکایش پا به فرار مــیگذارد. مــاجـــرا در همین جا ختم نمیشود. زنــدگــی سکیــنه زمــانـــی سیاهتر میشود که خانوادۀ خداداد از پذیرش او به صفت عروس شان امتناع میورزند؛ چون آنها نمیخواستند که پسر شان باعث خشم کاکای سکینه که یک مرد با رسوخ در ولسوالی خود بوده، شود.
سکینه تصور میکرد که پس از فرار با پسر مورد نظرش ازدواج میکند و از سایۀ خشونت خانم کاکایش نجات پیدا میکند. اما تصور او به واقــعیت نــمیپیــــونــدد. او سرانجام به خاطر نجات جــانش به یکی از خانههای امن در دایکندی پناه میبرد. اکنون که دو سال از این حادثه گذشته است، سکینه در عالم بیسرنوشتی به سر میبرد.
رقیه، یکی دیگر از دختران دایکندی است که به قصد ازدواج از منزل فرار کرده است. وی 20 ساله است و باشندۀ ولسوالی شهرستان این ولایت می باشد، علت فرارش از منزل را با پسر مورد نظرش، نداشتن حق انتخاب همسر در خانواده و گرفتن طویانۀ سنگین از سوی پدرش عنوان میکند. او میگوید:”من خواستگاران زیاد داشتم، ولی پدرم از هر خواستگار مبلغ 8 لک تا 1 ملیون افغانی طویانه میخواست، که در حقیقت هیچ کدام از خواستگارانم توان پراخت این مقدار پول را نداشتند.”
رقیه سرگذشت تلخ زندگیاش را این گونه بیان میکند:”برای پدر و برادرانم آیندۀ من نه بلکه پول ارزش بیشتر داشت. تنها مردی حاضر به پرداخت طویانه به خانوادهام شده بود که دارای دو خانم و هشت فرزند بود. به همین دلیل با پسر مورد نظرم که باشندۀ ولایت بامیان است، فرار کردم.”
رقیه، فکر میکرد که پس از ازدواج، زندگی مشترک شان در یک فضای دوستانه و دور از مشکلات خانوادگی سپری خواهد شد، اما این خواب و خیال برایش به واقعیت تبدیل نشد.
وی بــا یــادآوری از نــخستــین بــرخــورد مــادر شوهرش با خودش گفت:”پس از مراسم نکاح، مادر شوهرم (خشویم) شال سرم را از رویم پس کرد و گفت که خیالپردازی را از سرت دور کن، تو هیچگاه عروس این خانه شده نمیتوانی، من تو را به عنوان عروس خود قبول نمیکنم، چون تو یک دختر فراری هستی.”
شوهر رقیه که در اوایل زندگی مشترک شان در مقابل خشونتهای لفظی و فزیکی اعضای خانوادۀ خود علیه خانمش ایستادگی میکرد. ولی پس از دو سال زندگی مشترک، شوهر رقیه تحت تأثیر گفتههای خانوادهاش قرار گرفته و او نیز به لت و کوب وی آغاز میکند. اما این خانم تا مدتی خشونتهای لفظی و فزیکی شوهر و خانواده شوهرش را تحمل میکند، تا آن که دست و پایش در اثر شکنجۀ زیاد میشکند:”دست راست و پای چپم را شوهرم شکستاند و مرا از خانه بیرون کرد. برایم گفت که تو را دیگر به عنوان همسر خود قبول ندارم.”
وی که از یک طرف پــولــی برای تــداوی خــود نداشت و از سوی دیگر راه بازگشت به خانۀ پدرش هم بسته بود، بالاخره به کمک یکی از همسایههای شان به شهر کابل آمده و به خانۀ امن پناه میبرد. حالا رقیه خواستار طلاق از ســوی شــوهــرش شــده اســت، امــا شوهر و اعضای خانوادهاش به محکمه حاضر نمیشوند.
گلپایش، نام مستعار یکی دیگر از دختران ولایت دایکندی است. وی، بر خلاف سکینه و رقیه، پس از ازدواج، از زندگی مشترک خود با شوهرش راضی است. گلپایش، از این که با پسر دلخواه خود از منزل پدرش فرار کرده است، پیشمان نیست. وی فکر میکند که اگر به خواست خانوادهاش ازدواج میکرد، حالا زندگی خوب را تجربه نمیکرد.
گلپایش در ادامه به هفتهنامۀ مرسل گفت:
” مادرم بر خلاف پدرم، پولدوست بود، هر خانوادهای که به خانۀ ما به قصد خواستگاری میآمد، طویانۀ زیاد از آنها تقاضا میکرد. در ضمن اکثریت پسرانی که خواستگارم بودند، افراد باسواد و قابل قبولم نبودند.”
به گفتۀ گــلپــایــش، در قریۀ آنها کــمتــر خــانــوادهای را میتــوان یافت که از خانوادۀ پسر طویانه نگیرند. وی در ادامه افزود:”من خانوادهایی را سراغ دارم که به خاطر گرفتن طویانۀ زیاد حتا دختران حدود 12 سالۀ شان را در بدل 15 لک افغانی به نکاح مردان بالای 40 سال درآوردهاند.”
عرف فرار از منزل
فعالان مدنی با آن که از نگاه قانون، فرار دختران از مــنـــزل به قــصـــد ازدواج را جــرم نمیدانند، اما افزایش این پدیده در جامعۀ دایکندی را یک معضل بزرگ اجتماعی تلقی میکنند.
فاطمه احمدی، یک تن از فعالان مدنی در دایکندی، میگوید در این اواخر تعداد زیادی از دختران زیر سن 18 سال در این ولایت، از طریق تلیفون، فریب پسران را خورده و از منزل پا به فرار گذاشتهاند. وی در ادامه افزود:
” عدم مسوولــیــتپــذیــری والــدین در مقــابل دختران شان و اســتفــادۀ سوء پسران از تلیفون همراه سبب شده تا بعضی از دختران توسط پسرانی که اصلاً یکدیگر را نمیشناسند اغوا شده و از منزل فرار کنند.”
به گفتۀ خانم احمدی، اکثر این دختران، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و پسران پس از انجام فعل زنا آنها را بلاتکلیف رها میکنند. او گفت در بعضی از حالتها، دختران فراری که موفق به تشکیل خانواده هم شدهاند، آب خوش در خانۀ شوهران شان از حلقوم فرو نبردهاند.
مسوولان ریاست امور زنان دایکندی نیز تأیید میکنند که فرار دختران از منزل به یک معضل بزرگ اجتماعی در این ولایت تبدیل شده است.
ذکیه رضایی، رییس امور زنان دایکندی، در این باره به هفتهنامۀ مرسل گفت:” شماری از دختران و پسرانی که پس از فرار به چنگ پولیس میافتند، محاکم، آنها را به جرم اقدام به زنا به مجازات محکوم میکنند. از طرف دیگر، ما شاهد بودهایم که اغلب پسران مجرم از سوی محاکم برائت حاصل کرده و مکرراَ به این عمل زشت شان مبادرت ورزیدهاند.”
به گفتۀ رییس امور زنان دایکندی، اکثر دخترانی که به قصد ازدواج از منزل دست به فرار میزنند یا توسط محاکم محکوم به حبس طــولانــی مــدت مــیشوند و یا آن که در
خانواده های شوهران شان با انواع خشونت روبهرو میشوند. خانم رضایی در ادامه افزود که عدم آگاهی دختران از حقوق شان باعث شده تا پس از فرار از منزل، “بدون موجب”، روانۀ زندان شوند.
عوامل فرار دختران از منزل
مسوولان کمســیون مستــقــل حــقـــوق بشر دایکندی، علل و عوامل فرار دختران از منزل را به قصد ازدواج، فقــر فرهــنگــی و اقتصادی، تبعیض جنسیتی، خشونــتهــای خانــوادگی و ازدواجهای زیر سن در این ولایت عنوان میکنند.
حلیمه بشردوست، آمر بخش حمایت و انکشاف حقوق زنان دایکندی، به هفتهنامۀ مرسل گفت: “بررسیهای را که ما انجام دادهایم، متأسفانه 50 درصد ازدواجها در دایکندی به شیوۀ فرار دختران از منزل صورت میگیرد.” خانم بشــردوســت مــیگـویــد که حدود 20 درصد دخترانی که به قصد ازدواج از منزل فرار میکنند، موفق به تشکیل خانوادۀ باثبات میشوند، مگر کار متباقی آنها پس از ازدواج، به دلیل خشونتهای خانوادگی، به طلاق کشانده میشود.
در چند سال اخیر، دایکندی، بالاترین آمار فرار دختران از منزل در سطح کشور را به خود اختصاص داده است. ذکیه رضایی، رییس امور زنان دایکندی، در این باره گفت:” فرار دختران از منزل، به قصد ازدواج، در این ولایت به یک عرف تبدیل شده و اخیراً کمتر دختری را میتوان یافت که با خواست والدین شان تن به ازدواج داده باشد.”
او گفت که فرار دختران از منزل جرم نیست. به گفتۀ خانم رضایی، در جریان سال گذشته، 165 قضیۀ فرار دختران از منزل در ریاست امور زنان این ولایت ثبت شده است که علت بیشتر آنها طویانههای سنگین و تصمیم خانوادهها برای ازدواج دختران شان، بدون آن که آنها راضی باشند، بوده است.
در حالی که رییس امور زنان دایــکــندی از افزایش 15 درصدی قضایای فرار دختران از منزل نسبت به یک سال قبل آن در این ولایت خبر میدهد، اما سیما رستمیان، عضو شورای ولایتی دایکندی، معتقد است که در دو سال گذشته، این گونه قضایا کاهش یافته است. به استدلال او، دلیل عمدۀ کاهش قضایای فرار دختران از منزل، آگاهیدهی رسانهها،فعالان مدنی و عالمان دین در این ولایت است. به گفتۀ خانم رستمیان، رسانهها و فعالان مدنی دایــکــندی همه روزه به مردم اطـلاعرســانــی میکنند که حق انتخاب همسر را برای دختران و پسران شان به رسمیت بشناسند و با کنار گذاشتن رسم و رواجهای ناپسند، مانع فرار دختران شان از منزل شوند.
پیامدهای طویانههای سنگین
طویــانــههــای سنگــین در اغــلب موارد باعث شده که پسران و دختران واجد شرایط ازدواج نتوانند به شکل قانونی و در چهارچوب رسوم پسندیده با هم تشکیل خانواده بدهند.
فاطمه احمدی، یک تن از فعالان مدنی در دایکندی، به این باور است که فقر اقتصادی، مــصارف گــزاف عــروســیهــا و محــروم بــودن دختران از حق انتخاب همسر، باعث شده تا تعداد زیادی از جوانان به فساد اخلاقی، مواد مخدر و آزار و اذیت دیگران در کوچه و بازارها رو بیاورند. او افزود:”من پسری را میشناسم که به علت مصارف زیاد عروسی از سوی خانوادۀ نامزدش وادار به سفر به خارج از کشور شده است. این پسر اکنون مجبور است در کشور بیگانه تا زمانی کار کند که پول مصارف عروسی خود را تأمین و از عهدۀ تمام فرمایشات خانوادۀ نامزدش برآید. در غیر آن فکر نکنم که موفق به عروسی و تشکیل خانواده شود.”
طویانههای سنگین در اغلب موارد مناسبات زوجها و خانوادههای آن را به هم زده است. موارد زیادی مشاهده شده که رسمهای ناپسند باعث شده تا روابط دوستانۀ خانوادۀ عروس و داماد مخدوش شود و در نتیجه عروس که باید در آغوش خانوادۀ شوهرش به آرامش برسد، برای همیشه درگیر جنجالهای ناخواسته شده است. یک تن از خانمهایی که مدت یک سال میشود از شوهرش جدا شده است، به هفتهنامۀ مرسل گفت:” یکی از علتهای اساسی که سبب جدایی من و شوهرم شد، این بود که پدرم از خانوادۀ شوهرم پول زیاد خواست و مصارف عروسیام به اندازهای زیاد بود که خانوادۀ شوهرم از من ناراض شدند. زمانی که در خانۀ شوهرم پا گذاشتم، خشویم (مادر شوهر) همیشه به من طعنه میزد، تا این که روزی خشویم با فحش و دشنام دادن میخواست مرا با تبر زخمی کند که من فرار کردم. در همین حال، شوهرم آمد، خشویم به شوهرم گفت که این زن میخواست از خانه فرار کند. همین مسأله سرانجام به جدایی ما منجر شد.”
با ایــن حال، ذبــیــحالله اســـدی، استـــاد فاکولتۀ جامعهشناسی پوهنتون تعلیم و تربیۀ برهانالدین ربانی، در یک مصاحبۀ اختصاصی با مجلۀ مرسل گفت:” در نظام الـهی و فــرهنگ قرآنی، هدف اصلی عروسی، رسیدن به آرامش روان دو فرد است، تا با همسر خویش همراه شده و خانوادۀ مستقل را تشکیل دهند، نه ایجاد مشکل در زندگی.” استاد اسدی، گرفتن طویانه و مصارف گزاف عروسیها در کشور را ناشی از عدم آگاهی خانوادهها از دستورات دین اسلام دانسته و رقابتهای ناسالم در جامعه را از دیگر عوامل این مشکلات نیز عنوان میکند.استاد اسدی تأکید دارد که رسانهها در حال حاضر یکی از بهــترین رهنماهای اخلاقی برای خانوادهها محسوب میشوند. او گفت که رســانــههــا برای جلــوگیــری از رسوم و عنعنات ناپسند، باید به نشر برنامههای مفید و ارزنده اقدام کنند. همچنین اسدی افزود در قدم بعدی علمای دین مسوولیت دارند برای محو رسم و رواجهای ناپسند و جلوگیری از فرار دختران جوان به قصد ازدواج، تبلیغ مثبت کنند.