پرسش این است که در چنین وضعیتی موقف ایالات متحده چه است و به این تحرکات طالبان با چه دیدی می نگرد؟
در آخرین مورد بعد از افزایش حملات طالبان بالای ولسوالیها و دست به دست شدن آن بین نیروهای دولتی و طالبان، این گروه یک بار دیگر چشم به تصرف بعضی از شهرها دوختهاند.
هرچند در حمله به لغمان ناکام ماندند، اما در تازهترین مورد همین امروز بالای مرکز بادغیس شهر قلعه نو حمله نمودهاند و گفته میشود که جنگ هنوز هم در حومههای این شهر ادامه دارد.
این حملات طالبان در حالی راهاندازی میشود که گفته میشود هیات مذاکره کننده دولت و طالبان سرگرم جلسات مقدماتی برای آغاز گفتوگوها اند و طالبان اعلان کردهاند که تا یک ماه دیگر طرح خویش برای صلح را آماده خواهند ساخت.
سوال این است که چرا حین بازتاب خبرهای مثبت در پیوند به صلح، شاهد شدت درگیریها میباشیم و چرا طالبان از یک سو از راهاندازی گفتوگوهای صلح حرف میزنند و از سوی دیگر ولسوالیها و حتا حالا شهرها را مورد حمله قرار میدهند؟ آیا این عمل نشاندهنده تضاد در عمل و گفتار شان نیست؟
طالبان در توافقنامهای که در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ با امریکاییها امضا کردند، متعهد شده بودند که خشونتها را به شکل چشمگیری کاهش خواهند داد، بر مراکز بزرگ امنیتی و شهرها حمله نخواهند کرد و به گفتوگوهای صلح خواهند پرداخت، اما پس از امضای توافقنامه تا امروز دیده نشده است که این تعهدات عملی شده باشند و با آن مردم نسبت به صلح اطمینانی پیدا کرده باشند.
این مورد پرسشهایی را نیز مطرح میسازد که باید به آن مکث جدی کرد.
آیا حمله بر شهرها خلاف آنچه طالبان از صلح میگویند نیست؟ آیا حمله بر مراکز شهرها، پیمانشکنی نیست؟ آیا در تفاهمنامه دوحه حمله به مراکز شهرها منع قرار داده نشده است؟ امریکا چگونه به پیمانی که به همیشه از سوی طالبان نقض گردیده است، به طور یکجانبه پابند مانده و در آخرین مورد نیروهایش را از بگرام بیرون ساخت؟ آیا امریکا با چنین برخوردهایش مسوولیت آینده نامعلوم و پر خطر افغانستان را به عهده میگیرد؟ چرا امریکا با این چنین برخوردهای عجولانه، به همه تعهداتش در قبال افغانستان پابند نماند و این کشور را در بد ترین وضعیت قرار داد؟
حفظ امنیت ولایات از وظایف و مسوولیتهای حکومت افغانستان است و میباید که در دو سال اخیر با هر موضعگیری جدید امریکا و تحرکات مخالفانش ابتکار عمل را به شکل جدی به دست میگرفت تا امروز با چنین سرنوشتی روبرو نمیشد و با گرفتن اقدامات دیر هنگام در سردرگمی واقع نمیگردید.
مردم میپرسند که اقدامات دیرهنگام حکومت چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ حکومت باید چه کار کند؟ آیا هنوز هم به تلاشهای صلح باید باور کرد؟ آیا هنوز هم وقت بازنگری استراتیژی جنگی به گونه واقعی آن فرا نرسیده است و یا اینکه روزنهای وجود دارد که ممکن است به صلح بیانجامد؟
حمله بر شهرها و ولسوالیها جز نگران ساختن مردم، فلج ساختن روال زندهگی روزمره مردم، هیچ سودی به طالبان در پی نخواهد داشت.
شماری چنین تصور میکنند که طالبان از این طریق به دنبال اعمال فشار بر حکومت استند.
اگر چنین باشد، دیده میشود که نه توان حفظ ولسوالیها را برای درازمدت دارند و نه هم توان حفظ ولایت را.
ولایت لغمان نمونه بارز این ادعا بوده می تواند.
اگر در فکر گرفتن امتیاز بیشتر استند، پس چرا میز مذاکره به معنای واقعی آن با دست آورد نیست؟
جامعه جهانی و امریکا در قبال وضعیت افغانستان مسوولیتهای اساسی دارند و در بیست سال گذشته در این کشور درگیر بودهاند، اکنون زمان آن است که مسوولیت وضعیت پیشآمده را به عهده بگیرند و برای بیرون رفت افغانستان از این خم و پیچ پر از ابهام راههای اساسی پیدا کنند و اعتبار از دست داده خویش را در نزد افغانها دوباره به دست آرند.