“وجيهه رستگار” یک نام آشنا و چهرهِ زيبــــــا در عرصهِ موسيقي افغانستان است كه هميشه نالهِ عشق، غم ميهن، حــــوصله، حلم و وفا سرداده و منحيث یک استاد، مردم را به وحدت و پيشرفت فراخوانده است.
اين هنرمند، با وجـــــــوديكه نيمي از عمرش را بيرون از كشور سپري نموده؛ امــــا در غم و اندوه مردم، هميشه خـــود را شریک نموده و مثل بلبل زخمي، سروده هايي شاد و غمگين را از گلوي نازكش كشيده است.
وي از آوان طفوليت علاقمند موسيقي بود، ولي وقتيكه با فريد رستگـــــار و اركستر گل سرخ آشنا شد، احساسش بيشتر شد و به شكل اســــــاسي به موسيقي شروع كرد.
وجيهه آوازخواني است كـــــــــــه نه تنها خودش احساس جدايي از مردم نميكند، بلكه مردم نيز او را بين خودشان احساس ميكنند.
وجيهه با “فريد رستگار”، كه يكي از آوازخوانهاي مشهور كشوراست، عروسي كرده است. وي چهار طفل دارد و در خارج از كشور زنده گي ميكند.
اين دو هنرمند و آوازخوان محبوب؛ از انگشت شمار آواز خواناني اند كه صداي شان در همه گوشها آشنا و مهر شان در دلهاي پير و جوان پا برجاست. هنــــــر اين دو آوازخوان، محصول دو زمانهِ متفاوت و دو شرايط با هم متضاد در زنده گي هنري شــــــان است؛ روزگار جواني آنها، با جنگ،خونريزي، آتش و اندوه، همراه بود.
در چنان محيط و فضايي، از ميان نسل جوان در عرصهِ هنر آوازخواني “اركستر گل سرخ” و ديگران از زير خاكستر گرم زمان، سربيرون كردند تا براي مردم، سروده هاي ” ميهني و مردمي” بخوانند. در همان شرايط جنگ و آتش و خون، فريد و وجيهه رستگار، آهنگ صلح و آشتي و سرودهاي رهايي انسان از قيد ضابطه ها را خواندند:
“ميخواهم هرجا كه آدم، باشد
دلش بيغم، باشد اي يار!
ميخواهم آرزوها خوب باشد
غمها، مغلــــــــــوب باشد
در سرنوشت آدم غير از خــــــوشبختي نباشد، كاشكي.”
شعر اين آهنگ، از هنــــــرمندمحبوب كشور “اميرجان صبوري” بود. اميرجان صبوري، شــــــاعر، آهنگســــــاز و آوازخوان مــــــوفقي است كه براي بسياري از آوازخوانان جوان كشور، آهنگ هــــــا و تصنيف هـــــــــايي ساخته و آنها را به پله هاي شهرت و محبوبيت، بالا برده است.
در سالهاي دههِ شصت خورشيدي؛ وجيهه و فريد رستگار، با اجراي چند آهنگ ميهني از جمله “يار يك سربازاست ليلا و سرباز وطن”، به اوج شهرت و محبوبيت رسيدند،
اين دو هنرمند، در دنيــــــاي غربت نيز بيكار ننشستند و با فعاليت هــــــاي هنري خود، آهنگ هايي راهم به ثبت رسانيدند؛ بدون شك، آهنگ هاي جديد اين دوهنرمند، همراه بود با تجربه هاي نو و برداشت ها و سبك و شيوه هاي نو. نخستين (سي دي) كه در ديار غربت به ثبت رسيــــــد، “دلك خوش باور” اين جفت هنري بود.
فـــــــريد و وجيهه، بعنوان ميراثدار هنرشان، پاي دختر كوچك خويش (هديه) رستگار راهم به دنياي هنر موسيقي و آواز كشاندند و دستهايش را گرفته با خــــــود به فضاي هنر آوازخواني بـــردند. با ارزشترين كار هنري اين دو هنرمند در ديار غربت، از همينجا آغــــــاز شــــــد كه به دنيــــــاي كــــــودكان روي آوردند و همــــــراه با آنان، آهنگهــــــــــــا و سرودهاي كــــــودكانه را سر دادند.
راه يافتن به دنياي كودكان، و با آنها همصدا شدن، خيلي لذت بخش و دوست داشتني است كه در نتيجهِ اين كارها، فريد و وجيهه وهديه رستگار،” سي دي( “آلوچه) را به ثبت رسانيدند. اشعار و تصنيف هاي اين سي دي را شاعر و نويسنده تواناي كشور، دوكتور سميع حامد سروده و تنظيم كرده است.
سي دي (آلوچه) كه هديه رستگار آهنگ هايش را با مادر و پدرش يكجا خوانده است، چند آهنگ بسيار دلنشين و شنيدني هم دارد؛ ازجمله:
“وطن، وطن سر تمام ما، حق تست
سياه و سرخ و سبز، رنگ بيرق تست
سر زمين ما، زادگاه مولوي است
زادگاه شاعر بزرگ مثنوي ا ست”
و در ترانهِ “بم” مي خوانند:
“هردم كه “بم” مفته گَرُم
ميشه باز هم يك آدم، گُم
اي دنيا، اي دنيا
اي پا يان، اي بالا
اگه اي “بم” ، نبا شه
زنده گي ميشه زيبا!