سه دهه است که مردم افغانستان در آرزوی رسیدن به صلح اند، ولی تا اکنون این مقصود حاصل نشده و جایگزین آن جنگ بوده است که همه روزه از جان و مال مردم قربانی میگیرد. هرچه زمان به پیش میرود، اعتماد مردم نسبت به آمدن صلح کاهش یافته و چشمانداز زندگی در پرتو آشتی سراسری در کشور با ابهام و تردیدهای زیادتری درهم میآمیزد. به همین دلیل هرجا که سخن از صلح به میان میآید، باور عمومی به آن کمتر مشاهده شده و هرکسی به جای اینکه به آینده خوشبین باشد، برنامهای برای فرار از این سرزمین را در سر دارد و راه نجات از قربانی شدن در فضای جنگی افغانستان را در خیال خود میپروراند.
امین، رانندهای که به دلیل ناامنی از ولایت اصلیاش به کابل آمده و اکنون با خرید یک موتر شخصی، مشغول مسافربری داخل شهری است، وقتی خبر مذاکرات صلح در قطر را از رادیوی موترش میشنود، کانال رادیو را تغییر داده و دشنام شدیدی را نثار مذاکرهکنندگان دروغگو و دولتمردان فریبکار میکند. وی میگوید:”از زمانی که جوان بودم، سخن از مصالحه ملی را میشنیدم که حزب حاکم دموکراتیک خلق سر میداد و مجاهدین را به آن دعوت میکرد. پیش از آن نیز این حرف و حدیث را شنیده بودم و تا اکنون نیز این شعار یکی از برنامههای اصلی ملی اعلان میشود، ولی هیچوقت این ادعا به واقعیت تبدیل نشد.”
به باور وی، هرچند دخالتهای خارجی به نحوی باعث ناکامی این برنامهها گردیده است، اما عامل اصلی آن نبود قاطعیت و انسجام در میان گروههای داخلی افغانستان میباشد. امین به یکی از اقارب خود که در اروپا زندگی میکند، بارها عذر و التماس نموده است به نحوی زمینه رفتن پسرش را در آنجا فراهم کند تا به گفته خودش، “پسرم نیز مثل من بدبخت و همیشه نیازمند یک لقمه نان نباشد یا اینکه هر لحظه انتظار مرگ خود را در سایه جنگ نکشد.”
اظهارات امین به مثابه مشت نمونه خرواری است که ذهنیت ملیونها افغان را در این سرزمین شکل داده و به نمایش میگذارد. شکیبا، مادری که شوهرش را در زمان جنگ از دست داده است، اکنون فرزندانش بزرگ شده و ترس از آن دارد که چگونه سرنوشتی در انتظار آنان است. وی بارها از خودش پرسیده است که “آیا پسرم قربانی دیگری خواهد بود که در انتظار صلح در این سرزمین نشسته است یا دخترم سرنوشت مشابهی با من خواهد داشت؟”
این در حالی است که چندی پیش امیدها به آمدن صلح افزایش یافت و نویدهای حکومت وحدت ملی مبنی بر وجود نشانههایی از واردن شدن به فاز جدی مذاکرات، به این امیدواریها جرقههای روشنتری بخشید. امیدها درمورد احیای روند صلح در افغانستان پس از آن افزایش یافت که مقامات پاکستان و افغانستان اعلام کردند تعدادی از رهبران طالبان اعلام کردهاند مایل به آغاز مذاکرات هستند و آمادهاند این مذاکرات به زودی آغاز شود. ظاهراً این تغییر موضع طالبان ناشی از فشار پاکستان بوده است.
اما تا هنوز هم نقش پاکستان در جنگ افغانستان در هالهای از ابهام قرار دارد. این کشور از متحدان ایالات متحده امریکا است اما پیشینه طولانی در حمایت از طالبان برای پیشبرد جنگ نیابتی خود در افغانستان دارد. در حال حاضر گفته میشود که پاکستان به این نتیجه رسیده است که منافع این کشور از طریق کمک به روند صلح در افغانستان و برقراری ثبات و پایان دادن به هرج و مرج و جلوگیری از گسترش آن فراتر از مرزهای این کشور تأمین خواهد شد.
نشست غیررسمی
و پیششرطهای دشوار
تصویر ذهنی ناامیدی از آمدن صلح در حالی به عنوان یک حالت عمومی قابل مشاهده است که هفته گذشته یک نشست غیررسمی در باب صلح افغانستان در پایتخت قطر برگزار شد. در این نشست هیأتی از دولت افغانستان با حمایت شورای عالی صلح و نمایندگانی از گروه طالبان با میانجیگری “شورای پگواش” که یک میانجیگر صلح بینالمللی است برگزار کردند تا بتوانند راه حلی را برای پایان دادن به بحران در افغانستان پیدا کنند. اما این نشست پس از دو روز رایزنی و مذاکره، بدون نتیجه پایان یافت. قرار است تا ایستگاه بعدی مذاکرات صلح، امارات متحده عربی باشد و نهاد جهانی “پگواش” که مقر آن در آلمان است، بار دیگر تلاشها را برای برقراری صلح در افغانستان از سر بگیرد. تنها دستآورد این سفر، توافق روی ایجاد یک دفتر سیاسی برای طالبان میباشد.
اگرچه این مذاکرات صلح در ابتدا بار دیگر بارقهای از امید را میان مردمی که تحت فشار جنگ همه روزه کشته میشوند، به وجود آورد اما ناظران سیاسی نسبت به این نشست و مذاکرات مشابه آن خوشبین نیستند. برخی از اعضای جامعه مدنی میگویند که این نشست پیرو همان جلسات قبلی است که حالت رسمی را در برنداشته و به “نشستن و گفتن و برخاستن” شرکتکنندگان خاتمه مییابد و گفتهها و تقاضاهای قبلی در آن تکرار میگردد و بس. یاسین یاوری، عضو نهاد مدنی سبزاندیشان افغانستان، معتقد است که نمایندگان طالبان در این نشست یک بار دیگر بر موضع قدیمی خود شان تأکید کردند و خروج نیروهای خارجی را از افغانستان درخواست کردند. به این ترتیب چنین مذاکراتی نخواهد توانست به یک آشتی ملی منجر شود.
وی با بیان اینکه تعیین چنین پیششرط از سوی طالبان فقط یک بهانه است، افزود: “نیروهای خارجی تحت فرماندهی امریکا اواخر سال 2014 برنامه خروج از افغانستان را تکمیل کردند و در حال حاضر فقط 13 هزار نیرو در کشور باقی مانده و هدف از حضور آنها کمک به آموزش نیروهای افغان است.” به باور وی، چگونگی حضور این نیروها در قالب توافقنامه امنیتی امضا شده میان دولت افغانستان، ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا مشخص شده و خروج آنان در حال حاضر ممکن نیست.
از سوی دیگر، تحلیلگران میگویند که سیاست جنگطلبانه طالبان و حملات گسترده به ولایات کندز و بدخشان و دیگر ولایات نشاندهنده عزم این گروه برای ادامه جنگ است و نه شروع صلح. فاطمه عزیز، عضو ولسی جرگه، با ذکر این مطلب میگوید:”اگر طالبان واقعاً خواستار صلح و ثبات در افغانستان هستند باید جنگیدن را متوقف کنند. نشستهای مشابهی نیز سال 2011 در همان محل (قطر) برگزار شده بود و از آن زمان تا اکنون هزاران افغان کشته شدهاند بدون اینکه مذاکرات صلح پیشرفتی دشته باشد.” وی افزود:”من و مردم افغانستان هیچکدام به طالبان و مذاکرات جاری اعتماد نداریم.”
جای خالی کشورهای تأثیرگذار
عدم حضور کشورهای خارجی قدرتمند و تأثیرگذار در نشست قطر، یکی دیگر از عوامل منفی نشست قطر به شمار میرود که به باور برخی از کارشناسان، دلیل شکست این نشست گردیده است. خانمحمد دانشجو، تحلیلگر مسایل سیاسی، با اشاره به این نقیصه تصریح میکند:”با توجه به عدم حضور کشورهای قدرتمند و قدرتهای منطقوی در مذاکرات قطر به منظور تحت فشار قرار دادن حامیان خارجی طالبان و حرکت آنها در جهت صلح، چنین نشستی نمیتواند نتیجه داشته باشد.” وی نیز مانند بسیاری از افغانها بر پاکستان به عنوان حامی اصلی طالبان انگشت گذاشت و گفت “پگواش” در جایگاهی نیست که اسلامآباد را برای کمک به موفقیت مذاکرات قطر تحت فشار قرار دهد.
جایگاه و نفوذ کشورهای تأثیرگذار جهانی و منطقوی از جمله پاکستان یکی از موارد جدی و اصلی است که همواره مورد تأکید قرار گرفته است. درعین حال امیدواری به ایفای نقش مثبت این کشورها در روند آشتی ملی افغانستان نیز برای همگان قابل تردید است.
عناصر نوین جنگ
اندک امیدواری به روند صلح و احتمال حضور طالبان بر سر میز مذاکره در حالی به میان آمده است که جنگ افغانستان ابعاد تازهتری به خود گرفته و عوامل و عناصر تازهای در جنگ و صلح آن دارای نقش و نفوذ میشوند. شبکه حقانی و برخی از حلقههایی که ادعای حمایت از گروه داعش را سر میدهند، عناصر نوینی از جنگ و صلح افغانستان هستند که به باور برخی از تحلیلگران، هرگاه طالبان به دولت پیوسته و با دولت کابل به تفاهم برسند، بازهم گروههای دیگری برای تداوم جنگ در صحنه افغانستان حضور خواهند داشت.
فهیم دشتی، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل سیاسی، بر این نظر است که “نشست قطر بین طالبان و شورای عالی صلح افغانستان میتواند زمینهساز یک مذاکرات رسمی بین دو طرف باشد. اما با این حال برخی گروههای افراطی از جمله شبکه حقانی و جنگجویان بدون تابعیت از کشورهایی چون چچن، پاکستان و دیگر کشورها تا آخر خواهند جنگید.”
با این وجود، پایان دادن به جنگ در افغانستان کاری نیست که بتوان به زودی و در جریان چند جلسه به آن تحقق بخشید. نجیب منلی، تحلیلگر سیاسی دیگر، نیز با اشاره به این نکته میگوید:”روند صلح افغانستان مسأله پیچیدهای است و ظهور گروه داعش در درگیریهای افغانستان باعث دشوارتر شدن این روند شده است.”
دولت طی یک دهه گذشته نهایت تلاش خود را برای قرار دادن طالبان در یک روند سیاسی به کار گرفته است اما این تلاشها تا اکنون بینتیجه بوده است. اشرفغنی رییسجمهور کنونی و حامد کرزی، رییسجمهور سابق، بارها برگزاری مذاکرات صلح با طالبان را پیشنهاد کرده بودند اما اعضای این گروه به جای آنکه این پیشنهادات را جدی تلقی کنند آنها را کماهمیت دانسته و به حملات خود ادامه دادهاند. حامدکرزی طالبان را “برادران ناراضی” و اشرفغنی نیز آنان را “مخالف سیاسی” نامیده است و این بدین معنی میباشد که اختلافات سیاسی باید با ابزارهای سیاسی حل و فصل شود. اما طالبان هم حامدکرزی و هم اشرفغنی را آلت دست نامیده و گفتهاند تا زمانی که نیروهای اشغالگر خارجی در افغانستان هستند هرگونه مذاکره نتیجهبخش نخواهد بود. با این حال، باید دید که آیا راهی برای نجات از جنگ و آمدن صلحی که طی سه دهه است محقق نشده، وجود دارد؟ پاسخ به این سوال به چگونگی روند مذاکرات و پیشرفتهایی است که در آینده رونما خواهد شد.