ads

از صدای نحیف تا حمایت ضعیف کودکان

11 جوزا مصادف با اول جون، برابر است با روز جهانی حمایت از کودکان، از این روز در بسیاری از کشورهای جهان از جمله افغانستان نیز تجلیل می شود، همکار ما علی آرش به مناسبت همین روز نگاهی به وضعیت اطفال روی جاده در کابل انداخته و زندگی چند تن از آن‌ها را به تصویر کشیده است.

نویسنده: The Killid Group
15 جوزا 1392
از صدای نحیف تا حمایت ضعیف کودکان

11 جوزا مصادف با اول جون، برابر است با روز جهانی حمایت از کودکان، از این روز در بسیاری از کشورهای جهان از جمله افغانستان نیز تجلیل می شود، همکار ما علی آرش به مناسبت همین روز نگاهی به وضعیت اطفال روی جاده در کابل انداخته و زندگی چند تن از آن‌ها را به تصویر کشیده است.

احمد تمیم را از سال‌های دور می‌شناسم، کودکی که 13سالش است و چند سالی است در یکی از جاده‌های کابل ” بولانی ” فروشی می‌کند، کودک زحمت کش که هرگز نتوانست تا این مقطع سنی‌اش، به دلیل فقر اقتصادی خانواده پا به حریم مقدس درس و تعلیم بگذارد.

روز جهانی حمایت از کودکان در راه است. به همین بهانه در یکی از صبح‌های بهاری با تمیم و کوله‌بارش یک‌جا می‌شوم تا بدانم که یک روز از زندگی کودکان سرزمینم با چه فرازوفردهای به شام می‌رسد.

تمیم با بولانی‌های دست داشته‌اش که توسط مادرش تهیه می‌شود، روانه دروازه‌ پوهنتون کابل است، محلی که روزانه شاهد عبور و مرور صدها هزار محصل و عابر است. شاید به دلیل ازدحام و عبور و مرور، او این محل را برای فروش بولانی‌اش انتخاب کرده باشد، عقربه‌های ساعت 8 صبح را نشان می‌دهد، هر لحظه در این محل بر تعداد عابرین افزوده می‌شود، تمیم کوله‌بارش را در گوشه‌ی پهن می‌کند و منتظر مشتری می‌نشیند. عده‌ای بی خیال از کنار وی و بولانی‌اش می‌گذرد و عده‌ای هم پس از چانه‌زنی با وی او را ترک می‌کند، تعدادی اندکی‌اند که پس از ته و بالا کردن چند بولانی یکی از آن‌ها را می‌خرد و نوش جان می‌کند.

او مصروف فروش بولانی‌اش است. از او کمی فاصله می‌گیرم و پس از دور شدن اندک، صدای باریک و نحیفی مرا به خود می‌آورد ” کاکا می‌خوایی بوتایته رنگ کنم” صدای دخترک خردسالی است که به نظر می‌رسد هشت سال بیشتر نداشته باشد. با آن که چهره زیبای دارد، اما چرک و گردوغباری که در آن جاگرفته از او چهره زشتی ساخته است. به نظر می‌رسد که موهایش برای چندین هفته اقارب آب و حمام نبود است. به جواب او لبیک می‌گویم و او مشغول پالش‌کاری بوت‌هایم می‌شود. در این جریان از او می‌پرسم که چرا به مکتب نمی‌رود، می‌گوید:” مجبورم کار کنم، پدرم کراچی دارد و روزانه 70 افغانی پیداگری دارم، بری پدرجانم می‌تم که همرایش کمک شوم.”

از او به خاطر زحمتش تشکری می‌کنم و در فاصله کمی دورتر از خود پسر بچه‌ی دیگری را مشاهده می‌کنم، که قطی ذغال را در دست دارد و درون آن اسفند می‌اندازد تا به قول خودش ” جوانان و دختران مقبول نظر نشوند.”

با آن که دختران، به او و دود آبی رنگ که از قطی ذغالش بر می‌خیزد اندک توجهی هم نمی‌کند اما او همچنان التماسانه آن‌ها را دنبال می‌کند، و پس از سماجت چندی سکه‌ای دریافت می‌کند. درس و مکتبی برای او نیز در کار نیست و او هم فقر را دلیل نرفتن مکتبش بر می‌شمارد.

پس از ترک وی، چندین کودک دیگری توجهم را جلب می‌کند. آن‌ها به خاطر تمیز کردن موتر باهم جنگ و دعوا را به راه انداخته است. سه تن هستند و هر کدام تلاش دارند تا صاحب موتر را به قیمت پایین راضی کنند که موترش را تمیز کنند.

بالاخره یک تن از آن‌ها به 50 افغانی صاحب موتر را راضی می‌کند و مشغول پاک کاری می‌شود. در نزدیکی دروازه شمالی پوهنتون کابل ده‌ها عراده موتر پارک می‌شود و همین امر نیز فرصت شغلی را برای تعدادی زیادی از کودکان بی‌بضاعت فراهم ساخته تا چانس پاک کاری و شستن بعضی از آن‌ها را داشته باشد.  به کودکی که مشغول تمیز کاری موتر است نزدیک می‌شوم و از او در مورد کارش می‌پرسم، برایم می‌گوید:” روزانه می‌توانم تا مرز 200 افغانی برای خود و  فامیلم عاید داشته باشد.”

می‌خواهم دوباره نزد تمیم بر گردم، در مسیر راه دخترک دیگری توجهم را جلب می‌کند که چند عدد پلاستیک و چند بسته ساجق در دست دارد و نمی‌تواند برای خودش مشتری دست و پا بکند. ” ساجق می‌خری؟!”، ساجق می‌خری؟!” جملات التماسانه‌ای است که هیچ فردی را به توقف وا نمی‌دارد. کاری از من نیز ساخته نیست. بی تفاوت از کناری او می‌گذرم و خودم را به نزد تمیم می‌رسانم.

با خود می‌اندیشم، که از اول جون روز جهانی حمایت از کودکان همه ساله چگونه در کشورم تجلیل به عمل می آید که تاهنوزهم کودکان سرزمینم با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنند. خود در می‌یابم، که چگونه  سلامت روانی و جسمی کودکان کشورم در معرض تهدید قرار دارد و بسیاری از آن‌ها به کارهای شاقه مصروف اند.

به یاد می‌آورم ” که بر اساس گزارش‌ها 6 ملیون کودک در کشورم با خطرهای گوناگونی مانند سوءاستفاده‌های جنسی، کارهای شاقه، استفاده در حمله‌های انتحاری و جاسوسی روبرو هستند و ماهانه در کشورم بیش از 40 نفر که 50 درصد آنان را کودکان تشکیل می‌دهند از اثر انفجار ماین‌ها و مهمات خنثی نشده جان می‌دهند.”

با خود می‌اندیشم که چه چیزی این کودکان را به کارهای شاقه‌ی روی جاده‌ها کشانده است؟ ضعف ساختاری در جامعه، اصلی‌ترین ومهم‌ترین عامل در افزایش کودکان خیابانی است که به باورم پیامدهای چون فقر، بی‌کاری، بی‌سوادی، ناامنی، فساد و غیره را به دنبال داشته است.

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2022 © TKG: A public media project of DHSA