شــورای عــالـی صلــح هفـت ســال پیـش به هدف میانجیگری صلح میان دولت و گروههای مسلح مخالف آن ایجـاد شــد. اما نهادهایی که در راستای صلحپروری در کشور کار میکنند، شورای عالی صلح را نهادی توصیف میکنند که صرفاً پول مصرف میکند و بازدهی آن صفر است.
کلیدگروپ در نشستهایی که برای ارزیابی کارکرد این شورا در ولایتهای کابل، کندهار، بلخ و هرات برگزار کرده بود، دریافته است که فعلاً مشکل این نهاد تنها خالی بودن چوکی رهبری آن نیست بلکه نبود تعریف مشخص از وظایف و صلاحیتهای این شورا، نوسان شرایط امنیتی – سیاسی در سطح منطقه و وابستگی مالی شورای عالی صلح به کمکهای خارجی، چالشهایی است که این شورا با آنها دست به گریبان است. اما آنچه در سطح داخلی شورای عالی صلح را با مشکل روبهرو کرده است، وابسته بودن آن از نگاه صلاحیتهای کاری با دیگر نهادها میباشد؛ مشکلی که چگونگی فعالیت این شورا را بیش از پیش دشوار ساخته است.
به باور نهادهایی که در راستای صلح کار میکنند، شورای عالی صلح بیشتر همانند جرگه موسفیدان در روستاهای کشور است، نه یک نهاد مدرن برای میانجیگری صلح در منازعات مسلحانه. ایــن شورا برای این که بتواند با یک گـروه از مخـالفــان مسـلـح دولت وارد گفتگو شود، باید از طریق نهادهای دیگر حکومتی وارد عمل شود. وقتی گروهی به عنوان جانب گفتگوهای صلح مشخص میشود، در گام نخست، نهادهای امنیتی باید این گروه را مورد شناسایی قرار دهند و در مورد شان بررسی کنند، سپس اگر آنها لازم دیدند و تأیید کردند، آنگاه شورای یاد شده وارد عمل میشود. همچنان بیشتر افرادی که از نشانی شورای عالی صلح وارد مذاکره میشوند یا خود شان در گذشته بخشی از منازعه بودهاند و یا هم اگرافرادی با پیشینه منازعه نیستند، به دلیل بیبرنامگی طوری مذاکره میکنند که نفس مذاکره صلح ایجابنمیکند. این دستبستگی از یک سو تحرک را از شورای عالی صلح گرفته و از سوی دیگر، ساختار یاد شده را یک نهاد درجه چندم حکومتی میسازد که نمیشود توقع صلحآوری از آن داشت. دقیقاً این مشکلات و ضعفها از تأثیر مذاکره میکاهد و بیشتر شورای یاد شده را یک ساختار فردمحورد و سلیقهیی وانمود میسازد.
حال وقتی شما میآیید این نهاد را تقویه میکنید و تلاش دارید تا خلاهایی را که در بالا ذکر شد پر کنید، تازه متوجه میشوید که با مشکل دیگری قرار است دست و پنجه نرم کنید: تقویه یک نهاد فراقانونی در کنار ساختارهای امنیتی و دستگاههای سیاسی – این یعنی ایجاد تورم تشکیلاتی در بدنه دولت.
اگر مشکلات شورای عالی صلح را به طور فهرستوار به نبود رهبری سالم، عضویت افراد شامل منازعه در ساختار آن، بیبرنامگی، نبود تعریف مشخص از این شورا در ساختار دولت، هماهنگ نبودن برنامههای این نهاد با تغییرات شگرف منطقهیی، بازیهای پیچیده استخباراتی در منطقه، وارد شدن در مذاکرات به گونه فردمحورانه، وابستگیها و تقویت یک نهاد فراقانونی، خلاصه بسازیم، ساختار پیچیده گروه طالبان و دیگر گروههایی که طرف مذاکرات صلح با دولت تلقی میشوند، هم بخشی از چالش در برابر کار شورای عالی صلح به حساب میآید. به باور آگاهان، اوضاع جاری در منطقه ما در حال پیچیده شدن است؛ طالبان به گروههای مختلف تقسیم شدهاند، صدای واحد ندارند و فاقد رهبری واحد هستند.
با توجه به مشکلاتی که در بالا ذکر شد، شورای عالی صلح قادر به پیشبرد برنامه صلح دولت با مخالفان مسلح آن نیست. پس لازم است فلسفه وجودی شورای عالی صلح مورد بازنگری قرار گیرد؛ اگر اصلاحات با توجه به هزینههایی که متصور است قابل اعمال بود که خوب، در غیر آن بهتر خواهد بود تا مسوولیت پیشبرد برنامه و گفتگوهای صلح به نهادهای امنیتی و دستگاه سیاست خارجی کشور واگذار شود. در بخش پیشبرد گفتگوهای صلح، بر اساس فرضیه “گفتگوهای صلح برای افغانها توسط افغانها” هم تجربه موفق شورای امنیت ملی را در کشانیدن گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، به میز گفتگوهای صلح در کارنامه داریم که میشود از آن سود برد و بر اساس آن یک نقشه راه ترسیم کرد.