ششمین اجلاس «قلب آسیا» در هند با تعهد بر گسترش همکاریها برای کمک به حل مسایل و بهبود اوضاع امنیتی افغانستان پایان یافت و در حاشیه آن نیز توسعه اقتصادی کشور بر محور همکاریهای ترانسپورتی مورد تأکید قرار گرفت.
اجلاس موسوم به «قلب آسیا – روند استانبول» با موضوع افغانستان که با حضور سران و نمایندگان بیش از 30 کشور و 10 نهاد بینالمللی در«امرتسر» ایالت پنجاب هند برگزار شده بود، حاشیه پر رنگتر از متن نیز داشت و آن موضعگیری کابل و دهـلـی علیه سیاستهای اسلامآباد بود.
14 کشور عضو قلب آسیا شامل افغانستان، پاکستان، چین، روسیه، هند، ایران، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، قرغزستان، تاجکستان، ترکمنستان، ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی هستند. امریکا، استرالیا، کانادا، دنمارک، مصر، فرانسه، فنلند، آلمان، عراق، ایتالیا، جاپان، ناروی، لهستان، اسپانیا، سویدن و انگلیس هم کشورهای حامی قلب آسیا به شمار میروند.
نخستین کنفرانس قلب آسیا در سطح وزیران خارجه، در سال 2011 به میزبانی استانبول برگزار شد. نشستهای بعدی به ترتیب به میزبانی افغــانستــان، قــزاقسـتـان، چیــن و پـاکسـتـان در سالهای 2012 تا 2015 تدویر یافت. با توجه به این که ترکیه یکی از مبتکران برگزاری کنفرانس قلب آسیا است، نام این کنفرانس به «قلب آسیا – رونـــد اسـتانبول» معروف شده است.
اما مـهـمتــر از نــام و نـشـان و پیشـینـه و تاریخچه این نشست، موضوع ششمین دور آن بود که روی موضوع همکاریها برای ثبات و توسعه کشورها بر محور افغانستان استوار شده بود.
موانع ثبات و توسعه قلب آسیا
افغانستان قلب آسیا است و از این منظر، اهمیت جغرافیایی و اقتصادی در عرصه سیاسی دارد. به باور کارشناسان، موقعیت جغرافیایی افغانستان به شکلی است که میتواند مناطق مختلف آسیا را از راه نزدیکتری که هزینههای کمتری را در پی دارد، به یکدیگر متصل کند. بدین لحاظ، اهمیت ترانزیتی افغانستان، نه تنها ابعاد منطقهیی که ابعاد قارهیی نیز دارد. به لحاظ تاریخی نیز افغانستان زمانی جزئی از راه ابریشم بود و بخش اعظم این راه که مسیر عمومی ترانزیت اموال و عبور و مرور کاروانهای تجاری بود، از محدوده جغرافیایی افغانستان میگذشت. حالا نیز این اهمیت تاریخی، بر سر جایش باقی است، اما موانع و مشکلاتی طی دههها و سدههای گذشته، افغانستان را از موقعیت مطلوبش در این بخش دور کرده است. اما امنیت اولین پیشنیاز اساسی برای تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی در آینده است.
به باور محمدرضا فیاض، استاد پوهنتون در موسسه تحصیلات عالی ابوریحان، «اولین مورد از این پیشنیازها، امنیت است. امنیت، در میان نیازهای انسان، جزء نیازهای بنیادی است. در صورت نبود امنیت، هیچکاری به انجام نمیرسد و هیچ زیرساختی ایجاد نمیگردد. بر عکس، ناامنیها، باعث از بین رفتن بسیاری از زیرساختها میشود که افغانستان نمونه خوبی در این باره است. اولین موردی که دولت در جهت آن باید بکوشد، استقرار امنیت است تا در سایه آن، امور انکشافی و توسعهیی به درستی پیش برود.»
اما نبود امـنیـت، تنهـــا مانــع فــراروی کــار پروسه استانبــول یــــا اعضـــای قلـــب آسیــا نیـسـت. نبود ساختارهای رسمــی و میکانیزم منظم و نبود ساختارهای سـیاسـی با ثبـــات در افغـــانستان دو مورد دیـــگــر از مشــکـلات فراروی ایـــن رونـــد میباشد. شریف حضوری، نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی، مشکلات موجود فراروی پروسه استانبول را نیز مهم میداند. به باور وی، «پروسه استانبول (قلب آسیا) با وجود دارا بودن نقطههای قوت، با مشکلات ساختاری نیز مواجه میباشد. نبود یک دارالانشای دایمی، نداشتن نقشه راه مشخص، مواجه بودن با بحران مالی و منابع، نبود استراتیژی مشخص برای ارتباطات میان اعضا و نبود یک سیستم واحد برای نظارت از امور و ارزیابی پیشرفتها و نتایج را میشود از ضعفهای ساختاری این نهاد دانست. در کنار مشکلات ساختاری، عوامل جانبی دیگر نیز باعث شده است تا این نهاد نتواند مطابق ایدهآل خویش به پیش برود و نتایج ملموس و در خور توجه را از خود به یادگار داشته باشد. در نشــست امرتسر، سایـــه مشــکلات جانبـــی بـــه مراتب سنـگیــنتر از نشستهای پیشین بود و تصور میشود گفتمان امنیت و تروریزم، موضوع محوری این نشست که همانا مواصلات و دسترسی افغانستان به بازارهای منطقه بود را تحتالشعاع قرار داده است.»
به گفته این تحلیلگر مسایل سیاسی، «یکی از مشکلات فراروی نشست امرتسر بحران سیاست داخلی افغانستان و چنددستگی رهبران شریک قدرت در کشور میباشد. گلایه چندی قبل عبدالله عبدالله مبنی بر انحصار قدرت در دستان ریاست جمهوری و گفتههای اخیر عبدالرشید دوستم در مورد تعصبات قومی، زنگ خطری را برای شرکای سیاسی فرامرزی افغانستان به صدا درآورد. همزمان با عدم مشروعیت پارلمان و نبود صلاحیت در امر قانونگذاری، بحران انتخابات و سردرگمی کلی در اصلاحات انتخاباتی و نظام سیاسی نیز کشورهای دوست افغانستان را دچار تردید کرده است.»
به این دلیل نیز، نشست اصلی قلب آسیا بیش از آن که روی پروژههای توسعهیی تمرکز کند، بر مسایلی چون مبارزه با افراطگرایی و تروریزم تأکید داشت.
امنیت قلب آسیا در دست پاکستان
امنیت که زیربنای توسعه و پیشنیاز اصلی است، بـرای افغانستان که محور و بستر توسعه در سیستم ترانـزیتـــی قلــب آســیا بــه حساب میآید، به یکی از مسایـل کلیــدی بــرای کشورهای شرکت کننده بدل شده و حاشیه پـــر رنگتــر از متـن را در روابط افغانستان، پاکستان و هند رقم زد.
مشاور امور خارجه صدراعظم پاکستان، طی سخنرانی در ششمین کنفرانس موسوم به قلب آسیا در شهر امـرتســر هند، گفت: «وضعیت امنیتی در افغانستان بسیـار پیچیــده بــوده و بایـــد به منظور حمایت از صلح و موفقیت در منطـقه همــه مسایل موجود میان کشورها از راه صلــحآمیــز حــل و فصل شود.» وی افزود که «این سادهانگاری است که تنها یک کشور را مقصر تشدید اخیر خشونتها معرفی کنیم. ما نیازمند یک دیدگاه عینی و فراگیر هستیم.»
موضعگیری نماینده پاکستان بعد از اظهارات نریندرا مودی، صدراعظم هند که تلویحاً پاکستان را مقصر گسترش تروریزم در منطقه خوانده بود، صورت گرفت. مودی در سخنرانیاش در این کنفرانس گفته بود: «تروریزم و بیثباتی تحریک شده از سوی خارج بزرگترین تهدید علیه صلح، ثبات و موفقیت در افغانستان است و باید با اقدام قاطع از صلح حمایت کنیم و این اقدام نه فقط باید مقابل نیروهای تروریستی بلکه باید علیه حامیان تروریستها و کسانی که به آنها سرپناه، آموزش و کمک مالی میدهند، صورت گیرد.»
در ادامه محمد اشرف غنی، رییس جمهور کشور، نیز مثل مودی به اتهامزنی علیه پاکستان پرداخت و این کشور را متهم به راهانداختن یک جنگ اعلام نشده علیه افغانستان کرد. وی گفت: «طالبان بدون پناهگاههای شان در یک کشور همسایه یکماه هم دوام نخواهند آورد.»
او از رهبری پاکستان خواست، کمک مالی ۵۰۰ ملیون دالری خود به افغانستان را بهتر است برای مبارزه با تروریزم هزینه کند. رییس جمهور غنی گفت: «پاسخ کشورها به این مسأله مهم است، اما برخی کشورها مکان امن برای این شبکهها میسازند و با آنها با شکیبایی رفتار میکنند.» او از کاکازاده یکی از رهبران کلیدی طالبان نقل کرد که اخیراً گفته بود، اگر مخالفان مسلح عضو این گروه، مکان امن در پاکستان نمیداشتند، این گروه حتا یک ماه هم دوام نمیآورد.
سابقه سیاه پاکستان در حمایت از مخالفان مسلح و گروههای افراطی ذهنیت ضد پاکستانی را در افغانستان به اوج خود رسانده و همین امر نیز باعث شده که استقبال بیشائبه از اظهارات رییس جمهور غنی صورت گیرد. احمدسعیدی، کارشناس مسایل سیاسی، میگوید: «حکومت وحدت ملی، طبق قانون اساسی، مکلف است با تمام توان و به شکل صادقانه از این گونه مطالبات حمایت نموده و آنها را بدون قید و شرط مورد تأیید قرار دهد و در سیاستهای خود عاقلانه عمل کند. از طرف دیگر، جهتگیری حکومتهایی که در همسایگی افغانستان از نگاه جغرافیایی قرار دارند، مطرح است؛ برخی از حکومتهای منطقه با مردم (افغانها)، با ملایمت بیشتر یا به طور نسبی با خشونت کمتری برخورد میکنند و تلاش مینمایند تا زمینه را برای برخی تحولات و تغییرات بنیادی فراهم کنند، اما حکومت پاکستان با تمام قوت تروریستپروری نموده و به خاطر ویرانی و ناامنی در افغانستان شب و روز در تلاش است.»
برخی از اعضای مشرانوجرگه و ولسی جرگه اما این اظهارات را در راستای فشار بر اسلامآباد لازم میدانند، ولی برخی دیگر میگویند که باید برای انتقامگیری از پاکستان آماده بود. زیرا احتمال دارد که این اظهارات باعث خشم اسلامآباد و انتقامگیری از افغانستان شود.
غلام حسين ناصری، عضو ولسی جرگه، میگوید: «باید با تمام آمادگیها به سر برد و نیروهای امنیتی را در حالت آمادهباش قرار داد. زیرا واکنش پاکستان به اظهارات رییس جمهور خیلی خشمآلود بود و ممکن است با راهاندازی تحرکات میدانی به انتقامگیری بپردازد.»
نثاراحمد حارث، عضو مشرانوجرگه اما میگوید: «اینگونه موضعگیری به منظور اعمال فشار بر پاکستان و افزایش همکاریهای جهانی و منطقهیی لازم است تا دولت اسلامآباد تحت فشار بیشتری قرار گیرد.»
محمدعلم ايزدیار، عضو مشرانوجرگه، نیز معتقد است که «هرچه فشارها بر پاکستان افزایش یابد، این کشور دست از خشونتپروری برداشته و این امر در ثبات و توسعه افغانستان و قلب آسیا کمک خواهد کرد.» با این حال، باید دید که آیا قلب آسیا و اعضای پروسه استانبول خواهند توانست با اعمال فشار بر پاکستان و روی دست گرفتن راهکارهای اقتصادی، به توسعه و ثبات قلب آسیا دست یافته و آرامش را به افغانستان بازگردانند یا خیر.