“اعلامیه” و “پیمان” تنها در نام تفاوت ندارند، بلکه در اهداف دو جانب ایالات متحده امریکا و افغانستان نیز تأثیرهای متفاوتی خواهد داشت.
به باور آگاهان امور، بحث اعلامیه و پیمان از آنجا ناشی می شود که موضوع همکاریهای درازمدت ایالات متحده امریکا و افغانستان در چشم انداز آینده، تا کنون تصویر روشن و قانونمندی ندارد. به همین دلیل چندی پیش مسئله امضای پیمان استراتیژیک به میان آمد تا پس از اعلام روند خروج نظامیان امریکایی از افغانستان در پایان سال 2014 میلادی باید نحوه همکاری و ادامه آن میان دو کشور مشخص گردد.
از آغاز مذاکره برای امضای پیمان استراتیژیک موضوع ایجاد پایگاه دایمی امریکا در افغانستان نقطه محوری را به خود اختصاص داده بود. این امر علاوه بر ابراز نگرانی کشورهای همسایه در خصوص استفاده استراتیژیک برای گسترش قدرت امریکا در منطقه، واکنش منفی مردم را نیز به دنبال داشت.
این نگرانی از آن رو به وجود آمد که ذهنیتها نسبت به ایجاد پایگاه دایمی به معنای تثبیت اقتدار امریکا در منطقه و ایجاد حکومتی در سایه حکومت افغانستان تلقی می شد. به عنوان مثال، رفیع الله یکی از شهروندان ساکن کابل میگوید:” ایجاد پایگاه دایمی میتواند برای استقلال افغانستان خدشه آور شده و واکنش تخریب کارانه همسایههای افغانستان را نیز برانگیزد.” البته در برابر این دیدگاه، عبدالعظیم، ایجاد پایگاه دایمی را به نفع افغانستان دانسته و به نظر وی، اگر شرایط ایجاد این پایگاه استقلال ملی افغانستان را زیر سوال نبرد، باعث افزایش قدرت ملی کشور خواهد شد.
به هرصورت، وجود همین حساسیتها باعث گردید تا موضوع امضای پیمان استراتیژیک به لویه جرگه واگذار شده و از طریق نهادهای قانونی فلترسازی شود. این فرایند نیز با ایجاد جنجالهای انتخابات پارلمانی تحت الشعاع قرار گرفت و بالاخره چند روز پیش رایان کروکر؛ سفیر جدید امریکا در کابل گفت که روابط استراتیژیک امریکا و افغانستان بر اساس اعلامیه ای تنظیم خواهد شد.
کروکر افزود:” ما در مراحل مقدماتی مذاکرات قرار داریم. در این مذاکرات فهرستی از تقاضاها از هر دو جانب وجود ندارد. در این مرحله امضای یک پیمان مطرح نیست، زیرا در سیستم کاری ما پیمانها باید از تصویب کنگره امریکا بگذرد و برای تصویب آن یک روند خیلی پیچیده وجود دارد.”
وی تصریح نمود:” ما درباره آن به عنوان یک موافقتنامه اجرایی یا یک اعلامیه مذاکره میکنیم که از سوی رییس جمهوری امضا خواهد شد و کنگره به آن رای نخواهد داد. اعلامیه همکاری که ما در صدد تهیه آن هستیم، خیلی گسترده است و اساس همکاری های استراتیژیک ما را خواهد ساخت.”
در پیوند با این موضوع، چندی پیش داکتر رنگین دادفر سپنتا؛ مشاور شوراى امنيت ملى در گفتگو با نمایندگان ولسی جرگه گفته بود که مسايل اختلافى سند روابط استراتيژيک افغانستان و امريکا مورد بحث قرار گرفته و افغانستان اين سند را تا زمانيکه خواسته هايش پذيرفته نشود؛ امضا نخواهد کرد.
با این وجود، این سوال در افکار عامه ایجاد شد که کدام یک از این دو می تواند روابط همکاری را به صورت بهتر میان دو کشور تنظیم نموده و ایجاد نماید؟
هرچند شهروندان عادی کشور، به دنبال این مسئله هستند که نقطه محوری در قرارداد همکاری منافع ملی است و هرکدام از اعلامیه و پیمان بتواند به صورت بهتر منافع ملی افغانستان را تأمین نماید، به صلاح و ثواب مقرون خواهد گشت؛ اما کارشناسان مسایل سیاسی تفاوت این دو را اساسی می دانند.
به عقيدهء نورالحق علومي؛ عضو پیشین ولسی جرگه:” پيمان تعهد دو جانبه است و مواد مندرج آن الزام آور نیست، در حالي كه اعلاميه تنها ذکر نقاط مشترک همکاری است كه هيچگونه الزامي را در پي ندارد.”
اکنون باید پرسید که نفع افغانستان در امضای کدام یک از این دو نوع قرارداد همکاری برجسته تر بوده و تضمین و تأمین خواهد شد؟
بعضی از آگاهان امور، امضای پیمان را بهتر میدانند، زیرا این نوع از قرار داد جنبه الزام آوری داشته و از تعهد عملی مستحکمتری نسبت به اعلامیه برخوردار است.
محمود صيقل، آگاه امور سیاسی براین باور است که اعلاميه تنها ديدگاههاي مشترك دو جانب را بازتاب می دهد و بار حقوقي ندارد در حالي كه پيمان بار حقوقي داشته و تا حدي نظارت سازمانها و ارگانهاي بين المللي را نیز با خود دارد.”
صیقل اظهار می دارد:” در صورت انعقاد پيمان ميان امريكا و افغانستان، هریک از دو کشور ميتوانند خواهان اجراي يكايك مفاد آن توسط یکدیگر شوند و در صورت تخلف نیز از مجامع حقوقی بین المللی خواهان رسیدگی شده و اعمال فشار نمایند، ولی در اعلامیه این امر ممکن نیست.” بنا به اظهارات وی، اعلامیه تنها یک تعهد اخلاقی نسبت به پیشبرد روند همکاری میان دو کشور است.
صیقل به امضای اعلامیه سال 2005 توسط دو کشور اشاره میکند که يكي از مفاد آن واگذاري میدانهای هوایی “بگرام ” و “شيندند ” به نيروهاي نظامی امريكا بود. به باور وی در این اعلامیه نیز دولت افغانستان به تعهد خویش عمل کرد، ولی بر اساس مفاد معاهده سال 2005 افغانستان بايد براي دفاع از تماميت ارضي و نقض حريم خود از نيروهاي امريكايي درخواست كمك ميكرد كه در عمل چنين نشد و اين نشانگر ضعف دولتمردان افغانستان است كه نتوانستند از مفاد اين اعلاميه استفاده كنند.
با این وجود، این پرسش مطرح می شود که چرا دولتمردان کاخ سفید رویکرد خویش را درخصوص امضای قرارداد همکاری از پیمان استراتیژیک به اعلامیه تغییر دادند و چه اهدافی از این حرکت دنبال می گردد؟
هرچند رایان کروکر؛ سفیرجدید ایالات متحده امریکا در افغانستان دلیل این کار را پیچیدگی روند کار در طی مراحل امضای پیمان دانست؛ اما کارشناسان مسایل مختلف دیگری را نیز در گمانه زنیهای خویش مطرح می کنند.
وحید مژده، آگاه امور سیاسی معتقد است که علاوه بر اینکه امریکا می خواهد با توجه به وضعیت نامناسب اقتصادی اش مصارف خویش در افغانستان را کاهش داده و با بحران اقتصادی جاری کنار آید، این احتمال را نیز متصور میداند که اعلامیه زمینه را برای امضای پیمان مساعد می سازد. وی میگوید:” احتمال دارد که منظور ایالات متحده امریکا این باشد که بخواهد پیشکش نمودن امضای اعلامیهای بدون تعهد الزامی را ابزاری برای رسیدن به امضای پیمان استراتیژیک و پذیرش حضور دایمی در افغانستان قرار دهد.” زیرا به نظر وی وقتی دولت افغانستان بداند که در اعلامیه تعهد الزامی نیست، شرایط ایالات متحده امریکا را برای امضای پیمان و حضور دایمی یا ایجاد پایگاه دایمی قبول خواهد کرد.
آگاهان امور، دلیل این پذیرش را ناگزیری افغانستان و نیازمندی او به کشورهای خارجی، بخصوص ایالات متحده امریکا می دانند.
اما “نورالحق علومي؛ عضو سابق پارلمان دلیل این تغییر رویکرد را علاوه بر تحول در وضعیت سیاسی – اقتصادی حکومت امریکا ، میزان تعهد این کشور را روی دولت افغانستان نیز می داند. وی می گوید:” تيم كاري اوباما از يك سو خواهان حضور درازمدت در افغانستان نيست و از جانب ديگر از نظر آنان افغانستان شريك مطمئن و استراتیژيك براي امريكا نميتواند باشد به همين دليل آنان علاقهمند به انعقاد پيمان استراتیژيك با افغانستان نيستند و تلاش دارند تا اعلاميه همكاري به امضا برسد.”
صیقل نیز این گمانه را تا اندازه ای مورد تأیید قرارداده و این تغییر رویکرد را ناشی از اختلاف نظر میان دو حزب عمده در ایالات متحده امریکا می داند. وی تصریح می کند:” به رغم میل جمهوري خواهان، دموكراتها براي حضور درازمدت در افغانستان تمايلي ندارند و استراتیژي آنها حضور ميانمدت در افغانستان و سپس ترك اين كشور است.”
تحلیل این کارشناسان در نهایت به این نکته نیز اشاره دارد که که در شرایط کنونی کوشش دولتمردان کاخ سفید این است که با گزینههای ارزان و باصرفه به سراغ مقامات افغان رفته و در جستجوی راهکار مقابله با کسری بودجه و اختلافات جمهوریخواهان و دموکراتها بر سر قروض این کشور می باشند.
تعدادی از آگاهان امور علاوه بر موارد فوق، این گمانه را نیز دور از تصور نمی دانند که ایالات متحده امریکا بخواهد از امضای اعلامیه به عنوان ابزار فشاری جهت امضای پیمان استفاده نماید.
به هر صورت، به باور آگاهان، آنچه مربوط به جانب افغانستان میشود، بستگی به درک دولتمردان از منافع ملی دارد. آنان می گویند اگر دولت افغانستان با درک لازم از شرایط کنونی بتواند به یک توافق کاربردی با ایالات متحده امریکا دست رسیده و آن را در قالب قرارداد الزام آور بگنجانند، به نفع افغانستان خواهد بود. البته هرگونه قرارداد باید مشروط به تأمین منافع و عدم آسیب پذیری استقلال ملی افغانستان باشد.
در این میان، آنچه مربوط به نگرانی کشورهای همسایه می شود، بازهم کارشناسان وابستگی شدید آن را با درایت و تدبیر دولتمردان افغان می دانند.
آگاهان امور، میگویند که کشورهای همسایه به خاطر بیرون رفت از معضلات درونی کشورهای شان، افغانستان را به عنوان بستر آشوب زده برای تخلیه عقدههای سیاسی شان می دانند تا از این طریق بتوانند افکار مردم معترض در داخل کشورهای شان را منحرف سازند.
با این حال، اکنون همت و درایتی لازم است تا قراداد همکاری دراز مدت میان ایالات متحده امریکا و افغانستان به گونه تدوین گردیده و به امضا برسد که منافع مشترک هر دو کشور در آن نهفته باشد. به خصوص دولتمردان افغان باید بکوشند تا با امضای این سند، لکه سیاه در تاریخ افغانستان ایجاد ننمایند.
کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید