ads

قاچاق انسان، جنايت قرن

قاچاق؛ عبارت از به خدمت گرفتن، خارج یا وارد ساختن و یا ترانزیت مجاز و غیرمجاز انسان، از مرزهای کشور به اجبار یا تهدید اعمال زور و سایر اشكال مانند فریب، آدم ربائی، سوء استفاده از قدرت، استفاده از ضعف قربانیان به هدف فحشا، کار اجباری، برده داری و قطع اعضا می باشد. در افغانستان ازدیاد […]

نویسنده: The Killid Group
26 تله 1388

قاچاق؛ عبارت از به خدمت گرفتن، خارج یا وارد ساختن و یا ترانزیت مجاز و غیرمجاز انسان، از مرزهای کشور به اجبار یا تهدید اعمال زور و سایر اشكال مانند فریب، آدم ربائی، سوء استفاده از قدرت، استفاده از ضعف قربانیان به هدف فحشا، کار اجباری، برده داری و قطع اعضا می باشد.
 در افغانستان ازدیاد خشونت ها و افزایش فقر، سبب شده است تا دهها هزار تن به گونهء قاچاق از افغانستان بیرون شده و در برخی موارد، مورد انواع سوء استفاده قرار گیرند. به اساس آمار رسمی، هرساله تعداد زیادی از افغانها توسط قاچاقبران به خارج منتقل می شوند، و یا از کشورهای دیگر به صورت غیرقانونی وارد افغانستان می گردند. بر اساس آماری که از سوی سازمان ملل متحد منتشر شده؛ سالانه 12 ملیون و هفتصد هزار تن با اهداف مختلف، قاچاق می شوند که گروه های تبهکار، از این کار 32 میلیارد دالر سود، به دست می آورند.
پوهندوی محمد محسن فرید مشاور حقوقی کمیسیون مستقل حقوق بشر در مورد  قاچاق انسان در افغانستان مي گويد: “میان اختطاف و قاچاق انسان، تفاوتهایي وجود دارد؛ یعنی قاچاق انسان می تواند اختطاف نامیده شود؛ اما اختطاف از لحاظ حقوقی نمی تواند قاچاق نامیده شود. زمانی که قانونی جزاي افغانستان نافذ گردید، مسئلهء قاچاق انسان، در افغانستان مطرح نبود و دولت افغانستان به کنوانسیون منع قاچاق  انسان نپیوسته بود. پس لازم بود تا با درنظرداشت مادهء هفت قانون اساسی و با درنظرداشت شرایط فعلی افغانستان، سند تقنيني در افغانستان به تصويب برسد.” 
وی می افزاید: “خوشبختانه فعلاً در افغانستان قانون مبارزه علیه قاچاق و اختطاف انسان توسط فرمان تقنيني رئیس جمهور نافذ و مرعی الاجرا می باشد، تا ما بتوانیم به همکاری جامعه بین المللی و کشورهای منطقه و نیروهای امنیتی، جلو این پدیدهء شوم و دور از انسانیت را بگیریم.”
 آقای فرید، در مورد اينکه فعلاً در افغانستان، بیشتر کدام نوع قاچاق صورت می گیرد؟ مي گويد كه به صورت عموم اطفال و زنان، بیشتر قاچاق می شوند.
وی علاوه مي كند: “قاچاقبران، بیشتر اطفال را بعضی اوقات به رضایت اعضای فامیل شان به دلیل اینکه کار پردرآمدی برای آنان در یکی از کشورهای همسایه مهیا می سازند، قاچاق می نمایند و یا اطفال را به منظور قطع اعضأ قاچاق می نمایند و یا افراد بزرگسال فامیل را به عنوان فرستادن به کشورهای غربی، قاچاق می نمایند، که این شیوه ها بیشتر میان باندهای قاچاق معمول است.”
به گفتهء آقای فرید؛ دلایلی که بیشتر سبب می شود تا طعمه به دست قاچاقبران بيفتد، فقر اقتصادی مردم، نبود کار، نبود زمینهء تحصیل و نبود امنیت می باشد. اکثریت مردم، به منظور اینکه راه حلی برای نجات از فقر یافته باشند، جوانان خود را به دست قاچاقبران ناشناخته می سپارند. وی می افزاید: “مورد دیگری که سبب قاچاق می شود، هدف سیاسی قاچاقبران است تا بدین وسیله بتوانند دولت افغانستان را نزد جهانیان بی اعتبار و کم قوه جلوه دهند و سرحدات افغانستان را از لحاظ امنیتی، ناامن نشان دهند.”
پدیدهء قاچاق به صورت یک تجارت پرسود و یکی از جرایم سازمان یافته در سطح جهان است که امنیت و مصالح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بسیاری از کشورها را تحت تايید قرار داده است. باندهای تبهکار با داشتن تشکیلات وسیع در سطح ملی و بین المللی، به انواع جرایم قاچاق از قبیل قاچاق مواد مخدر، انسان ها، اسلحه، موتر و غیره می پردازند. که در این میان، قاچاق مواد مخدر و انسان، از جمله بیشترین و خطرناکترین نوع قاچاق به شمار می رود و مشکلات و نگرانی ها را در سطح ملی و بین المللی در عرصه های امنیت، اقتصاد، صحت و مسایل اجتماعي و فرهنگی به وجود مي آورد.
همین اکنون باندهای قاچاق انسان، فعالیت های گسترده و چشمگیری در سطح جهان دارند که زنان و کودکان را از کشورهای فقیر جهان، به منظور بهره برداری، به سایر کشورها انتقال مي دهند. افغانستان نیز در زمرهء این کشورها، سالانه تعداد زیادي قربانی در این عرصه دارد و خانواده های زیادی، چشم به راه فرزندان شان بوده و در ماتم از دست دادن آنان می سوزند.

میرزا محمد یارمند رئیس عمومی مبارزه با جرایم جنائی وزارت امور داخله، در مورد تصویب قانون قاچاق انسان در افغانستان، مي گويد: “قبلاً در قانون جزا بحث جرمی به نام قاچاق انسان وجود نداشت؛ اما بعد از آنکه جامعهء جهانی، انعکاس منفی قاچاق انسان را به همگان وانمود ساخت، کشور ما نیز قانونی را در این مورد تهیه نمود.”
وی می افزايد: “قاچاق، سومین شغل پردرآمد در سطح دنیا محسوب می شود و توسط شبکه های منظم قاچاق بران، صورت می گیرد و چالش  بزرگی محسوب می شود. پولیس افغانستان در تفاهم با وزارت عدلیه، وزارت امور زنان، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت معارف و چند وزارت خانهء دیگر، درین راستا کار می نمایند. و کمیسیوني جهت مبارزه با اختتاف و قاچاق انسان، تشکیل داده و این کمیسیون تحت ریاست وزیر عدلیه کار می كند.”
موصوف می افزاید: “هر یک از این وزارتخانه های عضو کمیسیون، در استقامت های کاری خود عوامل قاچاق انسان و راه های جلوگیری آنرا بررسی می نماید.”
وی علاوه می كند: “اخیراً این وزارت، نشست سه جانبه اي با معین وزارت کار و امور اجتماعی و لوی حارنوالی داشت و در آن نشست، تفاهمنامه يي به امضا رسانیده شد. در آن تفاهمنامه، مسئلهء کشف و تعقیب جرم، وظیفهء پولیس؛ مسایل عدلی و قضايی مربوط حارنوالی؛ و قرار شد كه وزارت کار و امور اجتماعی، برای کسانی که قربانی قاچاق شده اند، فرصت های کاری را مهیا سازد؛ تا آنها دو باره جايگاه خود را در اجتماع، منحیث یک انسان سالم و با شخصیت احراز نمایند. همچنين تاكيد شد كه زنان مجرم، به وزارت امور زنان، معرفی گردند تا در شلترهایي که برای آنان در نظر گرفته شده است، نگهداری شوند و آمادگي حضور در جامعه و خانواده را پيدا نمايند.”
وی می گوید: “از جمله عملکردهای این وزارت در راستاي مبارزه بر ضد قاچاق انسان؛ آزادي 12 تن از اطفال که طور قاچاق به عربستان سعودی انتقال داده شده بودند، می باشد. كه این اطفال دوباره به افغانستان آورده شده و به والدین شان تسلیم داده شدند.”
آقای یارمند می گوید: “مشکل عمدهء ما دراین راستا، فقر جامعه می باشد؛ زیرا اطفال به شغل کاذب دست می زنند و در تلاش درامد بیشتر، دستخوش قاچاق گردند. 

 شریفه یکتن از مادرانی است که چهارسال از گم شدن پسر عزیزش می گذرد. وی که خود معلمهء یکی از کودکستان ها می باشد، در مورد فرزند گمشده اش می گوید: “پسرم دوازده سال داشت و متعلم صنف ششم مکتب بود. یکی از روزهای جمعه، زمانی که می خواست نزد پدرش برود تا در کار زراعت با او کمک کند، در راه گم شد.” وی می افزاید: “از آن روز تا حال ما به هرجا مراجعه نمودیم؛ به ارگانهای امنیتی و حوزه ها؛ اما همه تلاشهای ما بی نتیجه ماند.”
 خانم شریفه می گوید: “ما با هیچکس دشمنی نداشتیم؛ اما یکی از همسایگان ما که بالای او مشکوک بودیم، به دلیل اینکه مقداری از زمین ما در تعمیري که او اعمار کرده بود، یکجا شده بود و ما می خواستیم از طریق قانون، زمین ما به ماپس داده شود؛ اما او روی همین عقده، پسر معصوم مرا اختتاف کرد.”
موصوف علاوه مي كند: “زمانی که ما به وزارت داخله مراجعه نمودیم، شخص مشکوک دستگیر شد و مدت 9 ماه را در زندان سپری کرد و با دادن 9 لک افغانی، از حبس رها شد و حال آزادانه در همین پهلوی خانهء ما زنده گی می کند.”
شریفه می گوید: “او پول دارد و آدم با نفوذ در منطقه است. به همین دلیل، همه می ترسند بر ضد وی در محکمه شهادت بدهند. روی همین دلیل وکیل کوچه و همه اهالی منطقه، از او طرفداری کردند و گفتند که شخص با خدا و مهربانی است.”
 وی می افزايد: “من نه پولی در دست دارم و نه شناختی در ارگانهای دولتی؛ در همان زمان به حوزهء امنیتي مراجعه نمودم؛ اما آمر حوزه، برایم گفت که این شخص، آدم خطرناکی است. با پول بازی می کند من و تو برخلاف او هیچ کاری کرده نمی توانیم.”
شریفه با گریه اظهار مي دارد: “فقط مادران از درد دل من می دانند. هرلحظه و هرثانیهء زنده گی را به یاد پسرم می گذرانم که آیا کجا است؟ سیر است یا گرسنه؟ در کجای این سرزمین است؟ فریاد من به جز از دربار خداوند، به هیچ جا نمی رسد و از خداوند بی نیاز التجا دارم تا دیدار پسرم را دوباره نصيبم کند و این درد استخوان سوزم را دوا کند.”
مادران زیادی چون خانم شریفه به داغ گم شدن فرزندان شان مي سوزند. در شرایط کنونی، مسوولی وجود ندارد تا به مشکلات آنان رسیده گی نماید. فعلاً در کشور ما نبود امنیت، رشوه دهی و رشوه ستانی در محاکم، و به گفتهء برخی؛ همدست بودن نهادهای امنیتی و پولیس با قاچاقچیان، سبب گردیده تا والدین، هر لحظه در تشویش از دست دادن فرزندان شان بسربرند! فقری که امروز دامنگیر جامعهء ما گردیده، تعداد زیادی از اطفال معصوم اعم از دختر و پسر برای کمک به والدین خود و یا خود به حیث نان آور خانه، در جاده های شهر به دستفروشی، شستن موترها، تگدی، و کارهای مختلف مشغول اند؛ که این اطفال معصوم و بی خبر از همه جا، هرلحظه با فریب و نیرنگ قاچاقچیان مواجه اند. آنان با وعده های متفاوت، اطفال معصوم را فریب می دهند که مهمترین این وعده ها، زمینه های مالی دارد.
والدین در جریان روز، در هرجا که استند در یک تشویش روحی به سر می برند؛ زیرا می دانند که با شرایط بد امنیتی، جان فرزندان شان هیچگونه تامینی ندارد.
عبدالله یکتن از دکانداران در مارکیت جمهوریت، از نبود امنیت در کشور، تشویش خود را اینگونه بیان می دارد: “در طول روز، خودم در دکان مصروف فروشنده گی می باشم و از فرزندانم که به مکتب می روند، هیچ اطلاع نمی داشته باشم؛ در حالیکه هرروز گزارش تازه يي در مورد گم شدن اطفال، از رادیوها می شنوم. حتی یکی دو بار تصمیم گرفتم تا فرزندانم را نگذارم به مکتب بروند؛ اما با خود فکر کردم، آنان آیندهء تاریکی خواهند داشت.” وی می افزاید: “دولت، مسوولیت جان مردم کشور را دارد و نباید با بی تفاوتی برخورد نماید.”
عبدالله که خود چندی قبل شاهد اختتاف یکی از هموطنان، در محل زیست خود بوده است، می گوید: “در مقابل چشمان ما موتری ایستاده شد و یکی از هموطنان ما را مسلحانه با لت وکوب و با زور، به داخل موتر انداختند؛ در حالیکه حوزهء امنیتی تایمنی، در نزدیکی آن ساحه قرار داشت؛ اما هیچگونه مداخله نکرد.”
موصوف مي افزايد: “درمقابل اعتراض ما، مسوولین حوزه با بی تفاوتی جواب دادند كه این موضوع به ما ربط ندارد و مربوط حوزهء دیگری که امنیت محل شما را دارد می شود.”
 وی می پرسد: “آیا جان یک هموطن ما که با خطر روبرو است، بیشتر اهمیت دارد و یا داشتن و نداشتن مسوولیت؟ به نظر من، هیچگاه چنین نخواهد بود که بخاطر نجات جان کسی، به نیروهای امنیتی جزا داده شده باشد.
اين دكاندار علاوه مي كند: “اگر واقعیت را بخواهید، دولت از نگاه امنیتی بسیار ضعیف است و غیرمسوولانه برخورد می کند. من به باور کامل گفته می توانم که در بیشتر واقعات، مسوولین امنیتی با قاچاقچیان همدست می باشند و زمانی که آنان را دستگیر می نمایند، با گرفتن پول از آنان چشم می پوشند.”
 وی از محاکم کشور نیز گله دارد و می گوید: “چرا زمانی که قاچاقچیان دستگیر می شوند، بعد از مدت کوتاهی دو باره رها می شوند و آزادانه گشت و گذار می کنند و دوباره با باند خود یکجا شده و به کارهای پلید خود ادامه می دهند؟ هرگاه به یکی از آنان، شدیدترین جزا داده شود، دیگران شان عبرت می گیرند.”

قاچاق اطفال و زنان

یکی ازمعمولی ترین قاچاق انسان که به دلیل سود سرشار آن مورد نظر گروه ها و باندهای سازمان یافته است، قاچاق زنان و دختران برای استفاده از آنها در مکانهای فساد و فحشا می باشد.
 تحقیق در مورد قاچاق انسان، در هر کشوری دشوار است؛ اما در افغانستان دشوارتر است، نبود امنیت در برخی ازنقاط کشور، باعث عدم دسترسی گروه تحقیقات شده است. و از جانب دیگر، افغان ها به دلیل موضوعات فرهنگی و مذهبی، بی میلی شدیدی نسبت به صحبت راجع به قاچاق انسان از خود نشان می دهند. و مهمتر اینکه در افغانستان خشونت و قاچاق، بیشتر قربانی و خانوادهء او را بی حیثیت می سازد تا فرد مجرم را. قربانیان قاچاق انسان در افغانستان، از آسیب پذیرترین اقشار جامعه استند. یعنی افراد و خانواده های آواره، فقیر و مقروض که برای یافتن کار، به اینسو و آنسو سرگردان اند، طعمهء قاچاقچيان انسان مي باشند.
 عامل دیگری که بیشتر باعث قربانی شدن زنان می شود، نبود امنیت است؛  بیشتر خانواده ها بعد از مهاجرت از کشورهای همسایه يا از دهات كشور، در شهر مسکن گزین مي شوند و به دلیل نابلدی در شهر و نداشتن سواد، به ساده گی طعمهء قاچاقچیان می گردند.
 آمار و ارقام، نشان داده است که در جهان بیش از 72 در صد قربانیان این تجارت را، دختران 25 ساله و کمتر از آن تشکیل می دهند. در بیشتر حالات، قربانیان قاچاق، به دلیل طرد از جامعه، ابتلا به بیماری های مقاربتی و سیرشدن از زنده گی ذلت بار، زمینهء خوبی برای مجرم شدن دارند. و این امر به زعم این افراد، مساوی به انتقام از جامعه است. و این دسته از زنان، به دلیل تعامل اجتماعی وسیعی که دارند، می توانند زنان و کودکان را به راحتی فریب دهند.

  نتیجه گیری

قاچاق انسان در جهان امروزی؛ به یک پدیدهء شوم و درد جانسوز بشریت و خانواده ها مبدل گشته است. در افغانستان به دلیل نبود امنیت، رشوه ستانی در محاکم عدلی و قضائی و در بسیاری موارد همدستی پولیس و ارگانهای امنیتی با باندهای قاچاق، سبب گردیده تا خانواده ها در ناامنی و پریشانی دایمی، به سر ببرند.
خشکسالی های پیاپی در افغانستان، بزرگترین ضربه را به ولایات افغانستان وارد آورده و اکثریت جوانان، براي کاریابی به كشورهای دیگر می روند و بیشتر جوانان و نوجوانان، تحت عنوان فراگيري آموزش دینی، به کشورهای همسایه می شتابند.
 این همه موضوعات، زمینه های خوبی را برای قاچاقچیان، مساعد می سازند. برعلاوهء اينها ناامن بودن سرحدات، ضعف نيروهای سرحدی و همدستی آنان با قاچاقچیان نيز سبب می شود تا این جنایت، روز به روز افزایش یابد و ضعف دولت و ارگانهای امنیتی را به نمايش بگذارد.

 

کلید ګروپ په ټویټر او فیسبوک کې وګورئ
د تکشارک په واسطه پراختیا او طرحه جوړونه - Copyright © 2024

Copyright 2024 © TKG: A public media project of DHSA