نیروهای شوروی كه در ۶ جدی ۱۳۵۸ به افغانستان هجوم آوردند، طی یك دهه حضور، قادر به سركوب قیام عمومی كه برضد آنها بر پا شده بود، نگردیدند و سرانجام، پس از كنفرانس ژنیو تحت رهبری سازمان ملل متحد، حاضر به خروج از افغانستان گردیدند.
شوروی، در زمان صدارت داودخان در بخشهاى اقتصادی افغانستان، شروع به سرمایهگذاری كرد و در كودتاى ۲۶ سرطان داودخان، نفوذ آنان در افغانستان، مخصوصا در بخش نظامی بیشتر شد و با كودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ این كنترول كاملتر گردید كه در شش جدی ۱۳۵۸ افغانستان در كنترول كامل آنان درآمد.
شورویها در پنج قاره جهان، در رقابت با امریكا و متحدان ثروتمند اروپاییاش دست به كودتاها زده و در اروپاى شرقی نیز در برابر ناتو، رویارویی پر مصرفی داشتند.
هیچ متحد نیرومندی در سطح جهان نداشتند و بعد از به قدرت رسیدن نیكتا خروشوف، چین نیز اتحادش را با شوروی فسخ كرد و درجنگ افغانستان به مخالفان جهانی شوروی پیوست.
براى شورویها پیشبرد چنین جنگی مشكل و حتى ناممكن بود، از اینرو بعد از خروج از افغانستان و ظهور بیماری مزمن اقتصادیاش، دیگر تاب نیاورد و در ۱۹۹۲ فروپاشید.
گر چه اسنادی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و باز شدن آرشیفهاى آن كشور به بیرون درز كرد كه حزب دموكراتیك خلق، پاى اتحاد شوروی را به داخل افغانستان و در چنان جنگ نافرجامی كشاند، اما تیوریسنهاى غربی در آنزمان، هدف ستراتیژیك این تجاوز را رسیدن اتحاد شوروی به آبهاى گرم و تسخیر پاكستان عنوان میكردند و با این تبلیغ قادر شدند كه به زودی لگام تنظیمها را در دست بگیرند.
اتحاد شوروی، با حضور ده ساله خویش در افغانستان، بیش از صد ملیارد دالر خساره دید، ۱۶ هزار نفر از سربازان و افسران خود را از دست داد، بیش از ۳۶ هزار نفر زخمی داشت و در برابر آن مردم افغانستان بیش از یك ملیون شهید و مجروح داد، ۵ ملیون نفر یا ۲۰ درصد از شهروندان آن مهاجر شدند، به ارزش ۱۲۷ ملیارد دالر زیربناهای اقتصادیاش نابود گردید و دست غربیها در افغانستان كاملا باز شد.
اتحاد شوروی بالاخره ۱۲۰ هزار سرباز خود را در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ از افغانستان بیرون كشید و جنرال گروموف، اخرین افسر روسی بود كه از پل دوستی در حیرتان گذر كرد و عقباش را ندید.
با خروج نیروهاى شوروی از افغانستان، دولت داكتر نجیب الله كه از یكطرف حمایت مستقیم نظامی شوروی را از دست داده بود و از سوى دیگر، میان رهبران حزب دموكراتیك كه به حزب وطن تغییر نام داده بود، اختلافات و خودخوریهای گستردهاى به وجود آمد و در شهرهاى زیر كنترول دولت در پشت كمربندهای امنیتی با اضطراب زندهگی داشتند، ادامه حكومت داكتر نجیب الله، ناممكن به نظر میرسید كه بالاخره مجبور به ترک قدرت گردید و در ۸ ثور ۱۳۷۱ تنظیمهای جهادی، قدرت را رسما به دست گرفتند.
تنظیمهای جهادی تا ظهور طالبان و برچیده شدن بساط حاكمیت شان، چنان با هم جنگیدند و هست وبود شهرها، مخصوصا پایتخت را برباد دادند كه تا امروز زخمهاى ناشی از آن دوران، التیام نیافته و كابل تا هنوز به ویرانهای شباهت دارد.
در این جنگها كه جناحهای مختلف حزب دموكراتیك نیز حضور داشتند، بیش از ۶۰ هزار نفر در پایتخت جان دادند و چپاول و یلغار چنان ادامه یافت كه بیشباهت به چپاولهاى دوران چنگیز و هلاكو نبود و بدین صورت مردم افغانستان با ختم هفت ثور با آتش هشت ثور روبرو شدند و دو دوران كشتار را یكی پشت دیگری گذشتاندند كه با آمدن طالبان، جنگ دیگر و روزگار دیگری بر آنان تحمیل شد.
اما باید گفت که افغانها در حالی از روز نجات ملی تجلیل به عمل میآورند که هر روز را با صدای انفجار آغاز میکنند و به پایان میرسانند.