ناامنیهای ناشی از حضور مخالفان مسلح در حالی فراگیر شده و به نحوی ولایتهای مختلف کشور از جنوب تا شمال را دچار مشکل کرده است که تهدیدهای تازه نیز از راه رسیده و با گذشت هر روز برجستهتر از پیش ظاهر میشود. حضور جنگجویان خارجی و پاکستانی تحت نام و بیرق داعش از یکسو و نبرد قاچاقچیان تریاک برای تصرف مناطق کلیدی و کوکنارخیز کشور از جانب دیگر، همگی اوضاع عمومی را به شدت مختل ساخته است. هلمند این روزها در میان آتش جنگ و کاروزار نفسگیر میسوزد. این جنگ اما برخاسته از اهدافی است که در پرتو رشد تروریزم و تریاک ریشه گرفته است. وزارت مبارزه با مواد مخدر میگوید بخش عمده جنگ در هلمند برخاسته از تولید و قاچاق مواد مخدر در این ولایت است. براساس اعلامیه این وزارت، 90 درصد مواد مخدر کشور در ولایتها و مناطق ناامن کشت و تولید میشود. بازمحمد احمدی، معین مبارزه با مواد مخدر، میگوید که 30 درصد جنگ کشور هم جنگ تریاک است و بخش عمدهای از ناامنیها و نبردهای کنونی در هلمند با قاچاق مواد مخدر رابطه تنگاتنگ دارد.
از سوی دیگر، ولایتهای شرقی از جمله ننگرهار همه روزه شاهد حضور افراد مسلح زیر نام داعش است که در گذشته هیچ پایگاه و جایگاهی در این ولایت نداشتند. لذا پرسش از این که آنان چگونه وارد ولسوالیهای چون کوت و اچین شدند، یک سوال جدی و جدید فراروی مسایل امنیتی افغانستان است.
در پی این نگرانیها، هفته گذشته قومندان عمومی ناتو در کشور، گفته است که بیشتر اعضای داعش در افغانستان، نیروهای مربوط به طالبان پاکستانی هستند که زیر بیرق این گروه جمع شدهاند. به گفته جان نیکولسن، قومندان عمومی ناتو و نیروهای امریکایی در کشور، 70 درصد از نیروهای داعش که اکنون در افغانستان فعالیت دارند، از جنگجویان سابق تحریک طالبان پاکستان هستند.
آنچه در مجموع میتوان از این رخدادها برداشت کرد این است که افراطگرایی در دنیا و افغانستان، هسته یگانه و اندیشه واحدی است که با تفکر یگانه و ظاهر چندگانه عرضاندام میکند. حقیقت این است که مشکل اصلی ظهور تروریزم، وجود پوتانسیل افراطگرایی در بسترهای اجتماعی برخی از کشورها میباشد. وضعیت عمومی جوامع درگیر پدیده تروریزم در خاورمیانه، آسیا و از جمله افغانستان، پاکستان و سایر کشورهای افراطیتخیز، گویای این واقعیت است که تروریزم یک پدیده فکری و اجتماعی است. به همین دلیل، مبارزه با این پدیده و نابودی آن با محو تفکر تروریزم و افراطگرایی ممکن است. ریشهکن ساختن این پدیده با جنگ، مبارزه و از بین بردن عناصر مرتبط با آنان یکی از راهکارهای کوتاه مدت است که شاید به عنوان یک راهکار قاهرانه مؤثر واقع شود، ولی شکی نیست که راهکار از میان برداشتن این پدیده با محو ریشههای اندیشهای و فکری این پدیده ممکن است.
بنابراین، تا زمانیکه ظرفیتهای فکری و هستههای اصلی افراطیت در درون برخی از عناصر زنده و باقی باشد، استفاده از آنان در قالبهای مختلف و در ساختارهای متفاوت سیاسی در عرصههای ملی، منطقهای و جهانی، بحران اجتماعی و جهانی را رقم خواهد زد. ظهور گروههایی چون شبکه حقانی، داعش و… در افغانستان یا جبهه نصرت، بوکوحرام و… در سایر نقاط دنیا همگی خاستگاه واحدی دارند و آن همانا باورهای افراطی است. در این میان، بهرهبرداری کشورها، حلقهها و گروههای فرصتطلب از چنین عناصر، باعث میشود تا نام و نشان آنان تغییر نموده و بهانهای برای راهاندازی جنگ زرگری و ایجاد هرج و مرج خلاق باشد. به این معنا که گروههای سیاسی در سطوح مختلف جهانی و منطقهای نامهای متفاوتی به این عناصر داده و از آنان به عنوان نیروهای فدایی و مفت خویش در راستای رسیدن به اهداف سیاسی شان استفاده میکنند.
با این حساب، ناامنی فراگیر و بیثباتی پایدار در کشور، زمانی جلوگیری شده و یا دستکم کاهش خواهد یافت که شرایط ذهنی و اجتماعی برای امنیتسازی در کشور فراهم شود. زیرا تا زمانیکه ظرفیتهایی چون فقر و جهل وجود داشته باشد و بسترهای مناسب معیشتی و آموزشی در کشور مهیا نشود، امکان رشد، پرورش و ورود عناصر افراطگرا در کشور فراهم خواهد بود. در حقیقت، کشورهای صادرکننده تروریزم و ناامنی نیز از وضعیت حاضر سود جسته و افغانستان را میدان جنگ نیابتی خود ساختهاند. لذا مسوولیت مقامهای دولتی و نهادهای امنیتی است که از یک سو بستر مناسب تعلیمی و زندگی اجتماعی را برای شهروندان کشور تأمین کنند و از سوی دیگر نگذارند تا لانههای امن جنگجویان در نقاط مختلف کشور ریشه گرفته و پایه بگیرد.
هرچند در این راستا، حرکتهای جدی انجام شده و اعلام ضعف داعش توسط دولت و حامیان بینالمللی یک گام ارزنده در این راستا میباشد، ولی بدون شک ریشهکن ساختن افراطگرایی در کشور نیازمند تلاشهای بیشتر و به کار انداختن تحرکات جدیتر امنیتی و اجتماعی است.