ads

جامعهٔ پُردرد و حاکمان بی‌درد

آخرین بررسی که وزارت صحت عامه با اشتراک سازمان جهانی صحت ملل متحد در افغانستان انجام داده، نشان می‌دهد که بیش از 60 درصد افغان‌‌ها به امراض روانی مبتلا اند و برای تداوی این همه مریض، فقط دو متخصص روانی و یک شفاخانۀ دو صد بستر در کشور وجود دارد.  

نویسنده: The Killid Group
4 عقرب 1389
جامعهٔ پُردرد و حاکمان بی‌درد

آخرین بررسی که وزارت صحت عامه با اشتراک سازمان جهانی صحت ملل متحد در افغانستان انجام داده، نشان می‌دهد که بیش از 60 درصد افغان‌‌ها به امراض روانی مبتلا اند و برای تداوی این همه مریض، فقط دو متخصص روانی و یک شفاخانۀ دو صد بستر در کشور وجود دارد.

این رقم بزرگ که بیش از 15 ملیون افغان را در بر می‌گیرد، در جهان بی‌نظیر است و نمی‌توان انتظار داشت که با چنین امکان ضعیفی تداوی گردند و بر عکس، بنا بر عوامل مختلفی، روز تا روز این گراف بالا می‌رود.

افغانستان که یکی از کشور‌‌های فقیر دنیاست، از سه دهه به این سو درگیر جنگ خانمان‌سوزی بوده و مردم آن هیچ‌گاهی روی خوشبختی و بهروزی را ندیده اند.

کشت و کشتار، فقر، مهاجرت، تجاوز، مرگ، مرض، اعتیاد، بی‌کاری، حاکمیت‌‌های خونریز وضد مردمی، محیط زیستِ به شدت کثیف و غیر انسانی، تسلط سنت‌‌های عقب‌مانده و باور‌‌های قرون وسطایی در میان بسیاری از خانواده‌‌ها، عواملی اند که باعث ناآرامی فرد فرد مردم افغانستان شده و مخصوصاً زنان بارِ مضاعف چنین نابسامانی‌‌های را به شانه می‌کشند و بسیاری از اطفال افغان در میان این همه بدبختی، قدم به جوانی مانده که روان آنان فقط با کابوس جنگ آشنا می‌باشد و تا هنوز که حد اقل 40 درصد افغان دیگر از چنین مشکل روانی مصئون مانده، باید شکرش را کشید.

همین امروز در شهر کابل از اثر محیط زیست آلوده، روزانه بیش از ده نفر بدون اینکه علت مرگ شان را بدانند، جان می‌دهند ونه تنها هیچ کوشش و تلاشی برای مهار نمودن این همه مرگ و میر در پایتخت وجود ندارد، بلکه هجوم ورشکستگان دهات به شهر کابل همچنان ادامه دارد.

در سر تا سر کشور، روزانه به طور اوسط، بیش از بیست نفر غیر نظامی و 30 نفر پولیس به قتل می‌رسند، اکثریت مردم در شهر‌‌ها، گذرگاه‌‌ها و جاده‌‌های عمومی این اضطراب را دارند که لحظۀ بعد با انتحار و یا انفجاری رو به رو خواهند شد و به زندگی «همین اکنون» شان بی‌باور اند. لذا دلیلی وجود ندارد که این مردم با خاطر آرام و امیدوار به آینده، زندگی خود را جلو ببرند.

بیشتر آوارگان افغان که در کشور‌‌های مختلف جهان به سر می‌برند، از اندک مصئونیت جانی و کاری برخوردار نبوده، به طور مستمر با پولیس این کشور‌‌ها دست به گریبان اند.

بیش از یک ملیون تن از دلبندان خانواده‌‌های افغان معتاد به مواد مخدر بوده و روز تا روز این گراف بالاتر می‌رود.

در شهر کابل و شهر‌‌های دیگر کشور در هر کوی و کوچه، دست گدایی برای دریافت لقمه نانی بالا می‌رود و این «محکومان تاریخ» با تضرع اشک‌آلودی از عابران پول می‌خواهند. روزانه 60 مادر هنگام وضع حمل، جان می‌دهند و جگرگوشه‌‌های شان یتیم می‌مانند و 600 طفلِ کمتر از 5 سال در اثر عوامل مختلف می‌میرند. با این همه بدبختی بازهم ممکن است که افغان‌ها در داخل وبیرون از کشور روان آرام داشته باشند؟

اندک توجه به حرکات افرادی که در دور و بر ما قرار دارند، به اثبات می‌رساند که چگونه اکثر افغان‌‌ها با مشکل روانی مزمنی گرفتار اند. بعضی‌‌ها بدون اینکه مخاطبی داشته باشند، با خود حرف می‌زنند. عده‌ای بلاوقفه چیزی با انگشتان شان می‌شمارند برخی‌ها ریش و یا بروت خود را دندان گرفته و می‌جوند و بعضی‌‌ها ناحق خود را می‌خارانند.

پیشانی اکثر عابران ترشیده و خط‌‌های پیری بر رخسار بیشتر جوانان راه بسته اند. بعضی‌‌ها بی‌هدف و به سرعت راه می‌روند و در هیچ صفی تحمل چند دقیقه ایستادن را ندارند. با اندک مشاجره‌ای، دو طرف، سرخ شده و آمادۀ زد و خورد می‌گردند.

زنان، خود را به دار زده و یا در آتش می‌سوزانند. درجاهای بسیاری اطفال با یکدیگر مشاجره دارند و یکدیگر را مشت کاری می‌کنند و غیره.

این عوامل بی آن که تحقیقات اکادمیک کار داشته باشند، وضعیت روحی و روانی افغان‌‌ها را برای هر تازه‌واردی به نمایش می‌گذارند.

با توجه به اوضاع پیچیده و نابسامان کشور و عدم دسترسی اکثر مردم به حداقل امکانات صحی نه تنها تلاشی در جهت محدود و مهار نمودن امراض روانی از سوی دولت و نهاد‌‌های حمایتی ملی و بین المللی وجود ندارد، بلکه هیچ کسی در آیندۀ نزدیک، به رفع این مشکلِ همه‌گیر، امیدی نداشته و باور ندارند که به زودی در علل به وجود آمدن آن، تغییری رو نما گردد.

نا امیدی، خود یکی از مهمترین عامل زایش امراض روانی است که مطئناً با تشدید هرچه بیشتر جنگ‌ها و تلفات ناشی از آن، این مشکل چند چندان بالا خواهد رفت.

ملتی که اکثریت افراد آن با مشکل ناآرامی ذهنی رو به رو باشند، از آن نمی‌توان انتظار داشت که به زودی بر موانع و مشکلات، فایق آیند و از این ورطۀ خطرناک به آسانی رهایی یابند.

برای رهایی از این گونه بحران‌های اجتماعی، باید در قدم اول به جدال و خونریزی‌‌های نامهار، پایان داده شود، ثروت‌‌ها و سرمایه‌‌های کشور بی‌آن که به آنها دستبرد بزنند، در جهت شکوفایی و بهروزی خود افغان‌ها به مصرف برسند و روزگار تازه‌ای به جای روزگار نابسامان امروز جاگزین گردد.

در افغانستان چنین ظرفیت‌‌هایی تا هنوز وجود دارد، به شرطی که حاکمان بر قدرت، این درد را بدانند و ضرورت زیر و رو کردن روزگار امروز را درک کنند و بالآخره اراده‌ای برای چنین تغییری به میان آید.

 

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2024 © TKG: A public media project of DHSA