جرگۀ مشورتی صلح در ماه اسد سال روان برگزار شد و سپس طبق فیصلههای آن، شورای عالی صلح ایجاد و اینک این پروسه به وسیلۀ چنان شورایی پیش برده میشود.
شورای عالی صلح با هفتاد عضو به میان آمد و برهان الدین ربانی که سالها با طالبان جنگیده، در رأس این شورا قرار گرفت.
اما اینکه این شورا با چه صلاحیتها و در چه حدود و ثغوری با طالبان مصالحه کرده میتواند تا حال مشخص نیست. در حالی که برای چنین پروسهای باید ابتدا خطهای سبز و سرخ مصالحه مشخص گردد؛ کاری که تا حال صورت نگرفته است.
دولت افغانستان نه تنها تا حال پیشنهاد مشخص و مدونی برای برقراری صلح با مخالفانش ندارد، بلکه بیشتر با حرفهای اخلاقی، مانور و حسن نظر در این پروسۀ پیچیده و عمیق، بدون این که خواستهای اصلی طرف را مدنظر بگیرد، گام میگذارد، به رهایی زندانیان طالب و زدودن نام آنها از لیست سیاه شورای امنیت و حرفها و اصطلاحات دوستانه در حد «طالب جان» پناه میبرد و فکر میکند که میشود با چنین شیوهای این غایلۀ منطقهای و جهانی را حل کرد. این درحالی است که طالبان در این مورد، نظر کاملاً واضح و روشنی دارند.
آنان از خروج نیروهای خارجی از افغانستان و تغییر کامل در ادارۀ کنونی افغانستان یاد میکنند و به این خاطر هر دعوت دولت افغانستان را با عملیات انتحاری و انفجاری پاسخ میگویند و با این همه «حسن نظرِ» کرزی و حواریون او، در کار زار طالبان در افغانستان هیچ تغییر و تمایلی به مصالحه دیده نمی شود.
دولت افغانستان در حالی خودسرانه با تشکیل شورای عالی صلح به دعوت طالبان برای مذاکره میپردازد که ایالات متحدۀ امریکا حدود 130 هزار سرباز در افغانستان دارد و روزانه با مصرف بیش از نیم ملیارد دالر سربازانش را به قتلگاه میفرستد.
اینکه دولت کرزی در این روند با چه پیمانه با این حامی اصلی خود همنظری دارد، از روی صحبتها و اخطارهای هالبروک مشخص میگردد که همچو هماهنگی در کار نیست.
بعد از تشکیل شورای عالی صلح و تبلیغاتی که به این خاطر در برخی از رسانههای افغانستان صورت گرفت و بعضیها خوشبین شدند که به زودی شاهد چنین مصالحهای خواهند بود، ریچارد هالبروک به صراحت اعلان کرد که در این مصالحه باید خطهای سرخ مد نظر گرفته شوند.
زیرا ایالات متحدۀ امریکا در افغانستان منافع خاص استراتژیک دارد. در کنفرانس روم بازهم هالبروک تاکید کرد که در مصالحه با طالبان باید منافع استراتژیک امریکا مد نظر گرفته شود و طالبان از القاعده دوری نمایند، سلاح بر زمین بگذارند و قانون اساسی افغانستان را بپذیرند.
با توجه به خواستهای طالبان و عملکرد آنان در پاسخ به روند مذاکرات صلح و اظهارات هالبروک، معلوم میشود که دو طرف درگیر با چه پیمانه از هم دور و دشمن یکدیگر میباشند.
در این جا طالبان اصل مذاکره را بر خروج نیروهای خارجی گذاشته و هالبروک از منافع استراتژیک امریکا که همانا داشتن حد اقل پنج پایگاه نظامی درازمدت در خاک افغانستان است، یاد میکند.
در این میان، دولت افغانستان و شورای عالی صلح نه توان این را دارند که جواب مثبت به طالبان بدهند و نه قادر به قناعت دادن امریکاییها مبنی بر گذشتن از منافع استراتیژیک شان در افغانستان ااند.
این که شورای عالی صلح چگونه قادر خواهد شد که این دو ناممکن را برای رسیدن به صلح با طالبان ممکن سازد، از حالا کسی نمیتواند به آن باور داشته باشد.
بگذریم از این که طالبان نیز به کار مستقل و بدون این که مشورۀ القاعده و آی اس آی را در نظر بگیرند، وارد چنین پروسه و زد و بندهایی شوند، قادر نمی باشند. چیزی که در شرایط کنونی، نه آی اس آی و نه القاعده منافع خود را در آن میبینند و نه به آن گردن میگذارند.
برای کامیابی چنین روند پیچیدهای باید قبل از همه هماهنگی میان دولت افغانستان و حامیان بین المللی آن به میان میآمد. زیرا اگر این حامیان به دولت افغانستان پشت کنند و از حمایت آن دست بکشند، برای یک ماه هم تاب مقاومت در برابر مخالفانش را نخواهد داشت.
همچنان در صورتی که بر طبق خواست هالبروک، طالبان سلاح بر زمین بگذارند، منافع استراتژیک امریکا را مد نظر بگیرند، قانون اساسی افغانستان را بپذیرند و در دولت کنونی شرکت کنند، پس هدف از این همه جنگ و خونریزی و تحمل این همه تلفات شان برای چه بوده است؟ در حالی که موضعگیری طالبان در چند سال اخیر نشان میدهد که این جریان، تمامیتخواه بوده و هیچ جریان سیاسی دیگری را با خود شریک قدرت نمیکنند. چنانچه در بدترین روزهای عمرش حاضر نشد با حزب اسلامی گلبدین در این مورد به توافق برسد.
طالبا ن بر این باور اند که با شرکت غیر عالمان دینی و بیخبر از اصول شرع اسلامی در قدرت، نمیتوان حکومت عدل اسلامی را به میان آورد؛ چیزی که برای آنان گناه بوده و غیر از اصول خود که باور دارند شرع اسلامی است، هیچ قانون دیگری را نپذیرفته و به این خاطر، پیشنهاد پذیرش قانون اساسی فعلی افغانستان که از نظر طالبان یک قانون غیراسلامی است، پیوستن به دولتی است که باید خلاف باور و عقیدۀ خود کار کنند.
آنانی که یک روز در زمان امارت طالبان در افغانستان بوده و عملکردهای آنان را از نزدیک دیده باشند، میدانند که خواستههای هالبروک با روحیۀ طالبان با چه پیمانه ناسازگار است.
رهبران طالبان چون بر این باور اند که دولت افغانستان در زمینههای بسیاری صلاحیتدار اصلی نیست و ناتو و امریکا حرفهای اصلی را در افغانستان میزنند، به چنین روندی باور ندارند و به این خاطر هر روز بیشتر از دیروز، دست به حمله و جنگ میزنند و به پیشنهادهای دولت افغانستان وَقْعی نمیگذارند.
کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید