اینک با جدیتر شدن پروسۀ صلح میان دولت افغانستان و طالبان، آنانی که در افغانستان منافعی دارند و تا حال در برابر این پروسه یا سکوت کرده و یا با کجدار و مریز از آن حمایت کرده، موضع خود را واضحتر نموده، به این صورت مشکلات و پیچیدگیهای این پروسه، خود را بهتر مینمایاند و نشان میدهد که صرف کرزی و ملا عمر سکانداران این پروسه نبوده، بلکه پولها و خونهایی که عدهای در افغانستان به مصرف رسانده و به مصرف میرسانند، برای خدا نبوده، هرکس به فکر منافع خود درین جا میباشند.
با اینکه پاکستان ظاهراً از این روند حمایت میکند، اما دولتداران پاکستانی در سی سال گذشته هیچ وقت حرف دل خود را نگفته اند. از یک سو، این چنین حرف میزنند و از سوی دیگر آی اس آی برای کارهای خاص خود برنامه ریزی میکند.
دوسال پیش وقتی کرزی از شاه عربستان سعودی خواست تا در مصالحه اش با طالبان نقش ایفا کند و جناحی از طالبان به رهبری ملا برادر، فرد دوم طالبان که از نظر قومی با کرزی رابطۀ نزدیک داشت، با چند تن از افراد شاخص دیگر طالبان که تصمیم به پیوستن به چنین پروسه ای داشتند، توسط آی اس آی دستگیر و به زندان انداخته شدند.
حالا که تاکید دولت افغانستان بر تسریع پروسۀ صلح بیشتر شده، مطمئناً آی اس آی حساستر به این مسئله برخورد میکند. در صورتی که افرادی از طالبان دل به چنین پروسه ای بدهند، از سوی آی اس آی دستگیر خواهند شد.
علاوه بر آی اس آی، القاعده نیز به چنین روندی خوشبین نبوده و جداً علیه آن قرار دارد و طالبان در وضعیت کنونی برای پیوستن به چنین پروسهای با از دست دادن دو متحد و حمایتگر استراتیژیک خود معامله نخواهند کرد.
از سوی دیگر ریچارد هالبروک، فرستادۀ خاص اوباما در امور افغانستان و پاکستان، اعلان کرد که دولت افغانستان باید خطهای سرخی را در این مصالحه مد نظر بگیرد، زیرا ایالات متحده در افغانستان منافع استراتیژیک خود را دارد.
این که این منافع استراتیژیک با این مصالحه چه ارتباطی دارد، برای همه روشن است؛ چون آمریکا برای حضور درازمدتش به افغانستان آمده و استراتیژیستهای آمریکایی بارها اذعان نموده که حداقل خواهان داشتن پنج پایگاه در افغانستان اند و با دولت افغانستان معاهدات استراتیژیک به امضا رسانده اند.
در حالی که طالبان تأکید بر خروج بیقید و شرط نیروهای خارجی ــ منجمله آمریکاــ از افغانستان را دارند.
این از سدهای مهمی است که نه دولت افغانستان و نه شورای عالی صلح قادر به حل نمودن آن است. آقای هالبروک به عنوان مقتدرترین دیپلمات آمریکایی در افغانستان که از تمام مسایل پشت پرده و جلو پرده باخبر است، تأکید میدارد که در مورد رابطه داشتن دولت افغانستان با طالبان مبالغه صورت گرفته است، این را هالبروک به خاطری میگوید که کرزی اعلان نمود: «برخی از سران قومی با طالبان در تماس قرار دارند».
از نظر هالبروک، این تماسها محدود و در حد رابطه با قوماندانان درجه دوم و سوم طالبان است که نمیتوان بر چنین روابطی نام مصالحه با طالبان را گذاشت، زیرا طالبان در عکسالعمل با ایجاد شورای عالی صلح و اظهار نظرهای کرزی، گفتند که هیچگونه تماسی با دولت افغانستان نداشته و چنین مصالحهای از نظر آنان مردود میباشد.
برخیها این روند را «پروژه» فکر کرده و معتقد اند که تقلای عدهای برای شرکت در چنین کمیسیونها و شوراها، بیشتر جهت دستیابی به امتیازات پولی میباشد. این بار برای این شورا و پروسه، جاپانیها 50 ملیون دالر اختصاص داده و ممکن است در روزهای بعدی کمکهای دیگری نیز از سوی کشورهای مختلف جهان به این روند صورت بگیرد و این پروژه چاقتر شود. در غیر آن، هیچ چیزی از این مذاکره و مصالحه جز این که از سوی رهبری طالبان رد شده، معین و مشخص نیست.
با این که ایرانیها در این پروسه، مثل جناحهای دیگر موثر نیستند، اما سیاست ایران طوری نیست که از مصالحۀ دولت افغانستان با طالبان حمایت کند؛ چون با این مصالحه، جنگ در افغانستان پایان مییابد و نیروهای خارجی مخصوصاً آمریکاییها زمینۀ مداخله در ایران را به راحتی به دست میآورند؛ چیزی که گاهی ایرانیها از این تشویش خلاص نبوده اند.
اما آن چه این پروسه را برای دولت افغانستان با اهمیت میسازد این است که خود را از نداشتن یک سیاست مقطعی در این دوره رها میسازد، مطبوعات را با جدیت مصروف نگه میدارد و توجه مردم را از کمبودها و خلأهای دیگر به این جهت بر میگرداند؛ چیزی که همین اکنون جریان دارد.
کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید