ads

دشت بلا

دیروز اگر به دشت بلا لاله کاشتیم امروز چشم مرحمتی نیز داشتیم این جاده را به پای سلامت نرفته ایم  

نویسنده: The Killid Group
9 اسد 1389
دشت بلا

دیروز اگر به دشت بلا لاله کاشتیم

امروز چشم مرحمتی نیز داشتیم

این جاده را به پای سلامت نرفته ایم

هرگام  یک عزیزی به جا می گذاشتیم

فرهاد وار برتن این تخته سنگ ها

ازخون به یادگار خطی می نگاشتیم

آن سر نبود لایق این سرشکستگی

از لعل کوب معرکه گردن فراشتیم

آری! درخت و پنجره وعشق حق ماست

ماانتظار مزد کلانی نداشتیم

شب را به پای هروله طی کرده بی قرار

اینک دودیده منتظر صبح و چاشتیم

هان ای غرور گم شده! دستم به دامنت

از ما ربود جور خزان هرچه داشتیم

(سید ابوطالب مظفری)

**

دانۀارزن

کوه غم های مرا دانه ی ارزن دیدی

وسعت درد مرا یک سر سوزن دیدی

دلِ من بود، همان روز میان بازار

«قوغ»¬هایی که تو در کورهءآهن دیدی

گریه کردم مگر این بار تمامش خون بود

«رنگ ناخن» زدی از خون من و خندیدی

گپ زدن، گپ نزدن، قهرشدن ها کم بود

که مرا لایق یک بار ندیدن…دیدی

روزها شاهد افسردگی و رنج من است

غچی¬یی را که پریشان سرِ «آنتن» دیدی

خواب دیدم که به تنگ آمده ایوب از من

داد میزد:”متعفن شده ای! گندیدی!”

«گله» از خویش کن آن روز که «سهراب» ات را

با کسی دیگر اگر ـ دست به گردن ـ دیدی

(سهراب سیرت)

**

گل ماهی

همیشه رنگ لباس تو آبی تیز است

تن تو از گُل ماهی و ماه لبریز است

ستاره گان عطش آلوده آهوان و تو آب

هوای برکه آغوش تو دل انگیز است

ستاره گان همه برگ اند و مرمرین حوضی

فتاده اند به چشمان تو که پاییز است

افق افق تو به خورشید نسبتی داری

نسیم صبح حضورت سپیده آمیزاست

تو کهکشان کرستالی ای و من هیچم

تو آسمان بلورین و خاک  ناچیز است

تو خانه خانه نشاطی و خانه خانهء غمم

اگر چه فاصله ما به قدر دهلیز است

هراتِ حوصله ام برج برج می ریزد

شکیب بلخ دلم پایمال چنگیز است

**

تمام فلسفه تلخ زنده گی، شاید

دو پایه چوکی خالی کنار یک میز است

(صادق عصیان)

**

گل پروانه

وامانده

مثل یک واژه ها

که به دار رفته است

بی هیچ دلیلی.

پشه ای خون گل می مکد

سیاستمداری آواز بلبل

می کشد

وکلاغی

انتظار یک جسد

گرسنه گان دود می شوند

سگان آهن پاره های جنگ را می جوند

ما امّا

نشسته در ماتم گل پروانه

به باغ می اندیشیم.

(نبی فرهمند)

**

کاغذ پرانک

کاغذ پرانک

با هفت رنگ دوست

درهوای  حویلی ام می رقصد

رقصی که حتی پوست تنم ازش

کنار نمی ماند

درست

از همان سطحی که من ناگهان

سوار خودکارم

به جنگ جنگل ها می روم

کاغذ پرانک

حالا که پریده است

دیگر به چشم نمی آید .

(محمد عرفانی)

 

 

 

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2024 © TKG: A public media project of DHSA