ارزیابیهای مکرر و ارسال هیأتهای مختلف سیاسی- نظامی کاخ سفید به کابل، منجر به این شد تا کاخ سفید از استراتیژی جدیدش تا اواسط ماه جولای خبر دهد. اما پیش از اعلام این استراتیژی، زمزمه افـزایـش چـهار هزار نظامی دیگر در افغانستان نشان داد که ماهیت این استراتیژی نظامی خواهد بود.
آگاهان بر این باور اند که نگاه نظامی کاخ سفید به قضیه افغانستان، دو تفسیر متفاوت دارد و پیامد آن نیز به دو گونه قابل تحقق خواهد بود؛ افزایش فشارهای نظامی بر حلقههای نوظهوریکه طرفدار خشونت هستند و به هیچ وجه سر سازش ندارند، یک رویکرد از این استراتیژی خواهد بود. در این صورت، راهکارهای سیاسی و دعوت به مذاکره از یکسو و اعمال فشار بر مراکز حمایتی و پشتیبانی مخالفان مسلح از جانب دیگر، جنبه و بعد دیگر این استراتیژی خواهد بود. تفسیر دوم اما این است که استراتیژی جدید کاخ سفید دارای ماهیت “نظامی محض” خواهد بود. به این معنا که هم مخالفان مسلح و جنجگویانی را که ابزار سیاست کشورهای منطقه شدهاند سرکوب کند و هم این که جلو اعمال نفوذ حامیان آنها را با فشارهای نظامی بگیرد. نظر بسیاری از کارشناسان و مقامهای دولتی در کابل همواره این بوده که استراتیژی نظامی محض پاسخگو نبوده و مثل گذشته محکوم به شکست خواهد بود.
استراتیژی مختلط نظامی- سیاسی
بسیاری از تحلیلگران و البته همپیمانان ایالات متحده امریکا، از کاربرد سیاست نظامی در افغانستان خسته شده و باورمندی به تأثیرگذاری آن نیز ندارند. ابراز نظرهای صورت گرفته تاکنون نیز نشان از عدم موافقت همپیمانان و سازمانهای جهانی با طرح نظامی محض دارد.
بسیاری از اعضای اتحادیه اروپا نیز با افزایش نیرو موافق نبوده و آن را به نحوی هیزم انداختن به آتش جنگ افغانستان دانستهاند. آنتونیو گوترش، منشی عمومی سازمان ملل، نیز در سفر غیرمنتظرهاش به کابل، پرهیز از جنگ و روی آوردن به مذاکره را راه حل اصلی معضل جاری در افغانستان دانست.
به اعتقاد محمد قرهباغی، نویسنده و تحلیلگر، “این اظهارت و ذهنیتهای جاری از همکاران ایالات متحده امریکا و نهادهای جهانی نشان میدهد که تکتیک نظامی در افغانستان پاسخ نداده و به نحوی یک رویکرد کهنه است که تاکنون نتیجه روشنی در پی نداشته است.”
تجربههای مسبوق به شکست و آمیخته با ناکامیهای گذشته که بیشتر ماهیت نظامی داشته است، مقامهای مسوول کاخ سفید را نیز وادار به اعتراف کرده و باعث شده تا بگویند که امریکا در جنگ افغانستان پیروز نبوده است. طی هفته گذشته بود که جیمز متیس، وزیر دفاع ایالات متحده امریکا، در نشستی با اعضای کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای این کشور اعتراف کرد که امریکا پیروز جنگ افغانستان نبوده است.
این در حالی است که یک و نیم دهه حضور نظامی امریکا و همپیمانان آن در کشور، نه تنها گره کور امنیتی کشور را باز نکرد، بلکه اکنون افغانستان با دسیسههای خطرناکتری مواجه است و آن ظهور و فعالیت گروههای بیشتر و خلق چالشهای امنیتی بیشتر میباشد. به همین دلیل است که آگاهان امور در افغانستان پیشنهاد میکنند تا استراتیژی جدید کاخ سفید آمیزهای از جنگ و صلح باشد. جنگ با آنهاییکه به هیچ وجه سر سازش سیاسی با حکومت را ندارند و صلح با آنهاییکه در پذیرش مؤلفههای نظام سیاسی موجود، از خود انعطاف نشان میدهند.
فریده تمنا، فعال مدنی، میگوید: “در گذشته ورق بازی امریکا، عناصری بودهاند که هم در صحنه صلح صادق نبوده و هم در میدان جنگ؛ گروههایی که در صحنههای جنگ از غیرنظامیان منحیث سپر انسانی استفاده و اعتراضات مردمی را در پی داشت و در عرصه صلح نیز دارای موضع مشخص و روشنی نبودند. لذا باید در استراتیژی جدید کاخ سفید، میان جنگجویان و صلحخواهان تفکیک صورت گرفته و با هرکدام، متناسب با دیدگاه و نگاه همان گروه برخورد شود.”
در این میان اما آغاز قصه پر غصه جنگ و صلح افغانستان به کشورهای دور و نزدیک و حامیان گروههای مسلح مربوط میشود که همواره دست حمایت شان در پشت گروههای مسلح مخالف دولت افغانستان بودهاند. به همین دلیل، هم آگاهان و هم مقامهای مسوول افغانستان، همواره تأکید بر فشارها علیه منابع اصلی تروریزم دارند.
نجیبالله آزاد، معاون سخنگوی ریاست جمهوری، با استقبال از استراتیژی جدید کاخ سفید در قبال افغانستان میگوید که اعزام نظامیان بیشتر به افغانستان نیز در قالب همین استراتیژی جدید امریکا است و رهبران سیاسی حکومت وحدت ملی نیز اطمینان دارند که افزایش نیروهای امریکایی در جنگ با مخالفان مسلح دولت نتیجهبخش خواهد بود. آزاد تأکید کرد که وزارت امور خارجه امریکا نیز فشار بر پاکستان برای پاکسازی تروریستها در خاک خویش را در اولویت و استراتیژی جدید خود قرار خواهد داد و در این راستا، دولت افغانستان اسناد و مدارک زیادی را در اختیار امریکاییها قرار داده است. وی در ادامه گفت که استراتیژی امریکا و ناتو در جنگ افغانستان طی سالهای گذشته نتیجه نداده است، چرا که در استراتیژی خود دیدگاههای دولت افغانستان را در نظر نگرفته بودند. اما به گفته آزاد، در استراتیژی جدید امریکا و ناتو، دیدگاههای افغانستان مطرح شده است.
از دید کابل، مشکل تروریزم و جنگ جاری در افغانستان، ریشه در بیرون از مرزهای کشور دارد و راه حل آن نیز باید در بیرون از افغانستان جستجو شود. دولت وزیری سخنگوی وزارت دفاع ملی، نیز گفته است که تروریزم پناهگاههای امن در خارج از افغانستان دارد و از همانجا تمویل میشود. بهگفته وی، راه حل بحران افغانستان این است که این ریشهها خشکانیده شوند و برای از بین بردن لانههای تروریزم و منابع تمویل مالی آنها باید در خارج کشور اقدام گردد. دولت وزیری گفته است اگر افزایش فشار بالای تروریستان و منابع مالی آنها در خارج از کشور در استراتیژی جدید امریکا مطرح شده باشد، از آن به مثابه یگانه راه حل معضل افغانستان، استقبال میشود.
با این وصف، هرگاه رویکرد اولی با تفسیر و تفصیلی که ذکر شد روی دست گرفته شود، امکان تأثیرگذاری آن در بهبود وضعیت افغانستان بیشتر قابل تصور است. اما به باور صاحب نظران امور سیاسی – نظامی افغانستان، ممکن است سکه استراتیژی کاخ سفید روی دیگری نیز داشته باشد و آن تأکید بر نظامیگری است که پیامد آن جنگ نیابتی خواهد بود.
نظامیگری؛ هیزم انداختن به آتش جنگ
برخی از آگاهان معتقد اند که رویکرد نظامی محض و دامن زدن به جنگ افغانستان ممکن است اهداف کلانتری را نیز در پی داشته باشد. گسترش نفوذ ایالات متحده امریکا و متحدان منطقهیی آن به هدف فشار بر دشمنان استراتیژیک آن از جمله روسیه، ایران و… ممکن است جزئی از استراتیژی جدید کاخ سفید با رویکرد منطقهیی آن باشد. هرگاه چنین باشد، افغانستان میدان جنگ نیابتی شده و هر کدام از اطراف منازعه، سعی بر انداختن هیزم به آتش جنگ افغانستان خواهند کرد.
محمد قرهباغی در این باره میگوید: “باید برای ارزیابی بهتر سیاست جدید کاخ سفید، نگاهی به سیاست رییس جمهور سابق امریکا داشته باشیم. اوباما نتوانست به وعدههای خود عمل کند و با حضور 9 هزار و 800 سرباز امریکایی در افغانستان، قدرت را ترک کرد. به همین دلیل رییس جمهور سابق امریکا از سال 2009 استراتیژی مبتنی بر آموزش نیروهای داخلی افغانستان را در پیش گرفت تا این نیروها به درگیریهای مستقیم با طالبان وارد شوند و همزمان دروازه را به روی مذاکرات سیاسی با این گروه باز کرد. اوباما با اتخاذ استراتیژی دوگانه، کشتار سرکردههای طالبان از طریق طیارههای بیپیلوت را در پیش گرفت، بدون این که اردوی امریکا نقشی جز ماموریت مستشاری ایفا کند. رییس جمهور سابق امریکا در عین حال از تعامل با طالبان یعنی با کسانی که آنها را غیرمتعهد به ایدئولوژی این گروه میدانست، اجتناب نکرد.”
در سال 2013 امریکا به گروه طالبان اجازه داد سفارتی در تبعید را در دوحه، پایتخت قطر تأسیس کند و بیرق خود را بر درب آن برافراشته و از دیگر امتیازهای دیپلوماتیک برخوردار باشد، که با مخالفت شدید دولت کابل از آن صرف نظر کرد. امریکا در سال 2014 هم پنج تن از سرکردههای طالبان را از زندان گوانتانامو آزاد کرد. با همه اینها، طالبان آن موفقیت مطلوب امریکا را که همان معامله صلح بود تا قبل از پایان دوره ریاست جمهوری اوباما برایش نداد، بلکه در خروج از باتلاق افغانستان موفق نشد و نتوانست حتا یکی از وعدههای خود را عملی کند.
با این حال، لازم است تا سیاست کاخ سفید در آینده افغانستان، خلاهای گذشته و اشتباهات پیشین را مد نظر گرفته و شرایط کلی منطقه و افغانستان را نیز مورد تمرکز قرار دهد. در غیر آن صورت، هرگونه استراتیژی جدید، گره کور معضل جاری افغانستان را حل نخواهد کرد. این همان نقطهای است که مورد انتقاد برخی از سناتوران مطرح امریکایی نیز قرار گرفته است.
جان مککین، سناتور جمهوریخواه از ایالت آریزونا و رییس کمیته خدمات مسلحانه سنای امریکا، در بیانیهای گفت: “جیمز متیس، وزیر دفاع امریکا، اخیراً در جریان شهادتش مقابل کمیته خدمات مسلحانه سنا اعلام کرد که ما در افغانستان پیروز نمیشویم. با وجود آن که شش ماه از روی کارآمدن دولت دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا، میگذرد این دولت هیچ استراتیژیی در خصوص افغانستان ارائه نکرده است.” وی افزود: “پس از گذشت ۱۶ سال از جنگ افغانستان ما در بنبستی در این کشور به سر میبریم. بدتر آن که ما هیچ استراتیژی برای پایان دادن به این بنبست و دستیابی به پیروزی نداریم.” مککین در بیانیهاش ادامه داد: “نمیتوانیم به همین منوال ادامه دهیم. اگر دولت در ایجاد استراتیژی برای موفقیت در افغانستان ناکام بماند، کنگره باید نقش پررنگتری ایفا کند. کشته شدن اخیر سه سرباز امریکایی در افغانستان بر ضرورت یک استراتیژی جدید برای آن که تکانی به اوضاع افغانستان بدهیم، تأکید میکند.”
به این ترتیب باید دید که استراتیژی جدید کاخ سفید نقطه پایانی بر طولانیترین جنگ امریکا در تاریخ این کشور خواهد گذاشت یا این که بر تداوم آن کمک خواهد کرد.