صبح یکی از روزهای خزانی، در میان سروصدای زیاد در یکی از مناطق شهر کابل، صدای یک دختری که شاید سیزده یا چهارده سال سن داشت، حواسم را به خود جلب کرد.
این دختر کاغذهای اعلان یکی از دوکانها را به مردم توزیع میکرد و من هم از روی کنجکاوی خواستم بدانم که این اعلان مربوط به چه است.
متوجه شدم که در این کاغذ، اعلان یکی از دوکانهای فروش لباسهای افغانی که توسط یک زن اداره میشود، به چاپ رسیده است.
خواستم در مورد فعالیت این زن، بیشتر بدانم و به همین دلیل، به آدرسی که در کاغذ درج شده بود رفتم.
سر انجام به یکی از بازارهای کوچک رسیدم که در آن بیشتر دوکانداران، زنان و دختران بودند.
نظری گذرا به تمام دوکانها انداختم و قدمهایم را تندتر ساختم تا بتوانم به دوکان مورد نظرم برسم.
زمانی که به هدف رسیدم، چشمم به دختری افتاد که مصروف تنظیم لباسها در داخل دوکان بود.
این دختر خود را زهره معرفی نموده، گفت که به تازگی در این بازار کار و بارش را آغاز کرده است.
پس از احوال پرسی، از او در مورد پیشینهی کاروبارش پرسیدم که با نرمی چنین پاسخ داد:”من مدتی میشود که در اینجا دوکان دارم و قبلا در خانه یک گارگاه خیاطی داشتم که بیشتر لباسهای افغانی میدوختم، همراه من تعدادی از دختران نیز کار میکردند، در خانه کارم خوب بیش میرفت، اما برای کار بهجای بزرگتر نیاز داشتم، برای همین تصمیم گرفتم که در بیرون دوکان بیگیرم وهمین کار کوچکم را در بیرون از خانه ادامه دهم.”
زهره میگوید، زمانی که محصل سال دوم رشتهی اداره و تجارت در یکی از پوهنتونهای دولتی بود، امارت اسلامی آموزش و تحصیل دختران را تعلیق کرد:” وقتی پوهتنونها مسدود شد بسیار ناراحت شدم چون احساس میکردم که تمام آروزهایم نابود شد، اما از تلاش کردن دست نکشیدم، من با دو خواهرم در خانه که از قبل خیاطی میکردند، خیاطی را آغاز کردم .”
این دختر جوان، میگوید که اکنون کاروبارش را گسترش داده و برای شماری از زنان و دختران دیگر نیز زمینهی کار را فراهم ساخته است.
زهره میافزاید، به کمک یک دوستش، لباسهای افغانی را که میدوزند، بهگونهی آنلاین نیز به فروش میرسانند.
این دوست زهره، نازنین امیری نام دارد که او نیز نتوانسته تحصیلاتش را تکمیل کند.
نازنین که در کنار زهره نشسته بود، گفت که در پوهنتون با هم آشنا شده و هر دو در یک برنامهی آموزش تجارت آنلاین نیز اشتراک کردند.
نازنین، با لبخند افزود که در زمان انتقال لباس به خریداران، با مشکلات زیادی مواجه میشوند؛ زیرا به گفتهی او بیشتر مردم نمیتوانند آدرس خود را بهگونهی واضح با آنان شریک سازند.
نازنین گفت:” من محصل رشتهی حقوق هستم و تجارت ما به شکل آنلاین است و بیشتر کسانی که وقت ندارند بیرون بروند و لباس بخرند، برای خرید به سایت ما مراجعه میکنند و نظر به مشخصات لباسهای که در سایت گذاشتیم میتوانند از ما خرید نمایند و ما لباسها را برای شان به آدرسهای که گفتهاند میرسانیم.”
زمانی که با زهره و دوستش خداحافظی کردم، چشمم به دو دختر دیگر در دوکان مقابل افتاد که با شور و اشتیاق، لباسها را جابجا میکردند.
اشتیاق این دختران به کار، وادارم ساخت تا چند کلمهای با آنان نیز صحبت کنم.
پس از ورود به دوکان شان فهمیدم که این دو خواهر هستند و از سه سال به اینسو در بخش خیاطی کار میکنند.
یک تن از این خواهران به نام نصیبه، در مورد فعالیتهای شان چنین گفت:” من با خواهرم در این دوکان مصروف خیاطی هستم و خانمهای زیادی برای دوختن لباسهای شان به دوکان ما میآیند و خوشحال میشوند از اینکه دختران دوکان خیاطی دارند و کار میکنند.”
نصیبه که از مکتب فارغ شده است، میگوید که علاقمند است تا در رشتهی کمپیوتر ساینس تحصیل کند.
تمام دختران شاغل در بخش خیاطی در این بازار کوچک، تاکید میکنند که زنان باید در جامعه حضور فعال داشته باشند و بتوانند مانند مردان، تحصیل و کار کنند.
آنان میگویند که هنوز هم امید شان به زندگی از بین نرفته است و به تلاش برای رسیدن به موفقیتهای تحصیلی و کاری ادامه میدهند.
بازگشایی مکتبها و پوهنتونها به روی دختران و برگشت زنان به کار در ادارههای دولتی، خواست مشترک این دختران از امارت اسلامی است.
کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید