سه مرد و هفت زن برای درمان- روانی به این مرکز آمده اند. در میان آنان، توجهم را دختری جلب کرد که کتاب در دست داشت. در صفحهی پشتی این کتاب نگاشته شده بود: «شما میتوانید برنده شوید!»
او در نزدیکی پنجره این اتاق نسبتا کوچک و کمنور نشسته بود و سرش را به سمت راست شانهاش خم کرده و چشمانش را به کلمههای چیده شده به کتاب دوخته بود.
کنار او جایی برای نشستن پیدا کردم و سر صحبت را با او آغاز کردم. اسمش سمیرا است.
او در رشته روابط بینالملل مصروف فراگیری تحصیل در مقطع ماستری بود که تحولات سیاسی در کشور رخ داد. از اینکه نتوانسته به تحصیلش ادامه دهد، عمیقا متاثر شده است.
سمیرا میگوید:«پس از تحولات در افغانستان، بهدلیل کمشدن تعداد شاگردان در صنف ما، پوهنتونیکه در آن درس میخواندم، تصمیم گرفت، صنف ما را مسدود کند و اینگونه از گرفتن ماستری عقب ماندم.»
وی میافزاید که بازماندن از ادامه تحصیل سبب شده که در محیط خانوادهگی رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز دهد.
سمیرا، اکنون با خواندن کتابهای انگیزشی و مشاوره با روانشناس، دنبال امیدهای از دست رفتهاش است.
«در کل ناامیدی حس بدی است. انسان را نه تنها از محیط اجتماعی و دوستانه دور میکند، حتی از خانواده متنفر میسازد. آدم حس میکند در جامعه اضافی است.»
ساجده یکی از زنان دیگری است که پس از تحولات سیاسی سال گذشته در کشور، کارش را از دست داده و دچار افسردهگی شده است.
«احساس بدی داشتم، هر روز گریه میکردم. به اندازۀ خود را بیچاره حس میکردم که از گریه زیاد خواب میرفتم. زندگی یک معنی پوچ برایم داشت و بهگونۀ بود که کسی مرا بگوید که تمام عمر باید در زندان باشم.»
با اینحال، تنها مراکز خصوصی روان- درمانی نیست که بیماران در آنجا مراجعه میکنند؛ بلکه مراکز دولتی برای درمان بیماریهای روانی نیز در کابل خدمات ارایه میکند.
یک روز آفتابی و گرم دیگر در کابل است و هنوز ساعتهای نخست روز است و برای دیدار و گفتوگو با بیماران روانی، راهی شفاخانه صحت روانی در کابل شده ام.
بهگفته مسئولان این شفاخانه روزانه 150 تا 200 تن از کابل و سایر ولایتها در این شفاخانه برای درمان مراجعه میکنند.
با ورود به این شفاخانه، متوجه بیمارانی شدم که بیشتر شان نیاز به مراقبت جدی از سوی داکتر و یا یکی از اعضای خانواده شان داشت.
در صحن شفاخانه برخی از بیماران با اقارب شان در حال گفتوگو اند و شماری از داکتران و نرسها نیز مراقب حال و احوال این بیماران و بررسی دوسیه آنان اند.
خودم را به یکی از داکتران معرفی کردم و او مرا به تعمیری راهنمایی کرد که زنان در آن بستری بودند.
به گفته مسئولان، این شفاخانه، صد بستر دارد که 30 بستر آن به زنان اختصاص یافته است.
با راهنمایی داکتر به شش اتاق این شفاخانه سرزدم که در هر اتاق چهار تا پنچ تن و در برخی از اتاقها کمتر و بیشتر از این تعداد، بستری بودند.
خواستم با بیماران همصحبت شوم؛ اما داکتران و اعضای خانوادهی آنان بهدلیل خوب نبودن صحت این بیماران اجازه مصاحبه ندادند و من نیز اسرار نکردم و در مورد آنان با اعضای خانواده شان گفتوگو کردم.
در یکی از اتاقها، زنی با موهای سفید و تن لاغر روی بسترش خوابیده بود و درکنارش زن جوانتر از وی، قرار داشت که پایواز او بود. گفت نوریه نام دارد و خواهر بیمار است.
نوریه میگوید که بیشتر از یکهفته میشود، خواهرش { زرغونه} در این شفاخانه بستری است.
زرغونه، پس از آنکه دخترش هشت ماه قبل از افغانستان مهاجرت کرد به افسردهگی مبتلا شد و روز به روز حالت روحی و روانیاش وخیمتر شد.
به گفتۀ خواهرش، او یک پسر و دو دختر دارد که تمام فرزندانش کشور را ترک کردهاند؛ اما مهاجرت فرزند کوچکترش، وی را بیشتر از پیش افسرده و نگران کرده است.
«بخاطریکه اولادهایش مسافر شدند و او تنها ماند. این تنهایی او را افسرده کرد و تا اندازۀ وضعیت روحیاش وخیم شده که چیغ میزند و به خود آسیب میرساند.»
از سویی هم، فریده 34 ساله نیز از یکماه به اینسو در این شفاخانه بستری شدهاست.
به گفته اقاربش، او از 15 سال بهاینسو دچار اختلالات روانی است که این اختلال در سه ماه پسین، بهدلیل بیکار شدن همسرش، شدت گرفته است.
اسما، دختر 10 ساله فریده، از رنجها و نگرانیهای مادرش حکایت میکند، رنجهاییکه در سه ماه او را سه بار مجبور به مراجعه به شفاخانه صحت روانی کرده است و هر بار وضعیت او وخیمتر از قبل بوده است.
«فقر اقتصادی و بدرفتاری عمهها و کاکایم باعث میشود که مادرم همواره تشویش کند و حالت روحیاش خوب نشود. برایش میگویند که تو مریض استی، بچه نداری و مادرم همیشه تشویش میکند.»
زنان، نه تنها در کابل؛ بلکه در سراسر کشور با مشکلات روانی از جمله افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات روانی مبتلا هستند.
نسترن، پانزده ساله که در شفاخانه صحت روانی هرات بستری شده بود به کلید میگوید که بهدلیل مسدود ماندن مکتبها، او به افسردهگی حاد مبتلا شده است.
«از روزیکه مکتبها بسته شده، فکر میکنم من هم مانند زنان قدیم بیسواد بهبار خواهم آمد و راهی نیست که درس بخوانم و کار کنم. در این صورت دلیل برای زندهگی برایم نمیماند. مانند یک مرده متحرک استم. همین حالا که مکتبها بسته است، کنج خانه نشسته استم.»
وی که آرزو داشت، روزی قاضی شود و بر چوکی عدالت تصمیمهای بزرگی بگیرد، اکنون امیدش را از دست داده است.
« وقتی میبینم که آنها{پسران} مکتب رفته میتوانند و ما {دختران} نمیتوانیم غمگین میشوم. میگویم ما از آنها چه کمی داریم؟ چه فرقی داریم از هم؟ کاش مکتبها باز شود و ما دوباره به مکتب برویم.»
گفتنی است که بیشتر از یکسال میشود که شاگردان مکتبهای دخترانه بالاتر از صنف ششم، از رفتن به مکتب محروم شده اند.
به گفته مسئولان صحی ولایت هرات بیماریهای روانی در ماههای اخیر افزایش یافته است و تنها 564 زن و دختر بهدلیل از دست دادن شغل شان و مسدود ماندن مکتبها دچار اختلالات روانی شدهاند.
در عین حال قدرتالله صدیقی، سرطبیب شفاخانه صحت روانی در کابل میگوید که در یک ماه گذشته یک هزار و 753 تن زنان و مردان در این شفاخانه جهت درمان مراجعه کرده اند.
«در بخش روان درمانی بیشتر زنان بستری هستند و در بخش سایکوز( بیماری روانی شدید که بیمار نیاز به بستر شدن دارد) مردان نسبت به زنان بیشتر اند.»
با این همه شرافت زمان، سخنگوی وزارت صحت عامه میگوید که آمار مشخصی از بیماران روانی در سال جاری در دست نیست.
«آماری که ما در دست داریم نشان میدهد که در سال 2021 میلادی 2.2 میلیون تن در کشور به مشکلات روانی دچار شده اند که در حدود چهار فیصد را تشکیل میدهد. ما تلاش داریم از طریق روانشناسان به مشکلات آنان رسیدگی شود.»
در همین حال، شماری از روانشناسان با اشاره به افزایش بیماریهای روانی بهخصوص در میان زنان، میگویند که برای بهبود وضعیت روان آنان نیاز است تا برای فراهمسازی زمینه کار، کاهش فقر و برداشتهشدن برخی از محدودیتهایی تحصیلی، توجه صورت گیرد.
شرفالدین عظیمی، یکی از روانشناسان میگوید که در یکسال اخیر، تعداد مراجعهکنندهگان زن در مرکز رواندرمانی او افزایش یافته است.
«تا جایی که بررسی هایما نشان میدهد، فقر، بیکاری، مشکلات خانوادگی،سیاسی وفرهنگی سبب شده است افراد به بیماری روانی مبتلا شوند و بیشتر مراجعین ما زنان و دختران میباشند.»
در عینحال به باور داکتر قاسم، یکی دیگر از روانشناسان، انسان موجود اجتماعی است و در انزوا قراردادن آنان یا ایجاد محدودیت در زمینه کار و ادامه تحصیل، آنان را به شدت افسرده و نا امید میکند.
او میگوید که حضور و فعالیت موثر در جامعه باعث میشود، زنان از لحاظ روحی بهبود یابند؛ بنابراین نیاز است که در زمینه کاهش محدودیتها بر زنان و دختران بهخصوص در عرصه کار و تعلیم توجه شود.
«بیماری های روانی در کشور از قبل هم موجود بود اما در این اواخر افزایش یافته است. بیشتر مراجعین ما جوانان و بهخصوص دخترانی اند که از مکتب باز مانده اند و دچار افسردگی و اضطراب شده اند.»
به باور آگاهان، در چنین وضعیتی لازم است تا حکومت برای از بین بردن عوامل امراض روانی در کشور اقدامات جدی و عملی را روی دست گیرند و نگذارند که قشر از جامعه نسبت به محرومیت های گوناگون به امراض روانی مبتلا گردند.
کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید