نویسندهگان: هنری یواخیم گیسمن و سرلوته هم
مترجم: الیاس وردک
تغییرات اقلیمی نه کدام پدیده ملی به حساب میآید و نه هم چالشی شمرده میشود که محدود به چند کشور مشخص باشد. تغییرات اقلیمی میتواند اثرات گونهگونی را به دنبال داشته باشد. یا به عباره دیگر تغییرات اقلیمی میتواند از لحاط زمانی و موقعیت اثرات متفاوتی داشته باشد و در بعضی از جاها با سرعت و قوت بیشتر احساس شوند. با درنظرداشت بیلانس سالانه تفاوت پایینتر از یک درجه(سانتی گراد) یا تفاوت چند سانتیمتری در سطح بحر میتواند که در بعضی از مناطق از عوامل عمده زندهگی و ادامه حیات شمرده شوند و یا در این زمینه از عوامل تصمیمگیرنده باشند. اینکه تفاوت فوق روی معیشت اقتصادی و اجتماعی مردم تا چه حدی اثرگذار خواهد بود، بحث مهم دیگری است که میتواند مطرح شود. تأثیرات سوء تغییرات اقلیمی و بالاخره مجادله با آن از مسوولیتهای شمرده میشوند که نمیتوان آن را تنها روی شانههای مردم مناطق آسیبدیده گذاشت و یا بار نمود. پله ترازوی مسوولیت سیاسی در کنار اینکه از نظر رعایت وجیبه اخلاقی باید گران باشد، بلکه لازم است به عوامل اصلی قضیه نیز پرداخته شود؛ تا بالاخره تأثیرات تغییرات اقلیمی کاهش یافته و اقلیم جهانی از خطرات بیثبات کننده آن مصوون گردد. این یک حقیقت محض خواهد بود که به رابطهها و پیوندهای موجود بین تغییرات اقلیمی و تشدد سیاسی و اجتماعی جدا توجه شود.
جمهوری اسلامی افغانستان که از چندین دهه به این سو از جنگهای مسلحانه رنج میبرد، اثرات مخرب تغییرات اقلیمی نیز با گذشت هر روز به عنوان یک معضل جدی برجستهتر میشود. آلمان چه میتواند و باید چه کاری را انجام دهد؛ تا افغانستان را که با دو چالش بزرگ “جنگ و تغییرات اقلیمی” روبرو است، به قلههای موفقیت رهنمون شود و از این معرکهها پیروز به در آید؟
اثرات تغییرات اقلیمی روی منابع به منازعههای اضافی دامن میزند
ارتباط بین تغییرات اقلیمی و درگیریها، تقریباً در هیچ کشوری از جهان مانند افغانستان روشن و واضح نیست. افغانستان در سطح منطقه و جهان از کشورهایی به حساب میآید که از چهل سال به اینسو درگیر یک جنگ ظالمانه است؛ کشوری که تقریباً میتوان گفت هیچ نقش منفی و مخربی در تغییرات اقلمی نداشته است، اما امروزه به گونه مستقیم و در سطح کلان از اثرات گرم شدن زمین بیشتر از همه آسیبّپذیرتر است. برنامه توسعه سازمان ملل متحد(UNDP) در گزارش منتشره خویش در سال 2018میلادی تأکید میکند که بیش از 80درصد از جمعیت افغانستان در بخش سکتور زراعت اشتغال دارند. سیل، زلزله، رانش زمین ناشی از آب شدن یخچالهای طبیعی، و همچنان خشکسالی و درجه بلند حرارت، سبب شده؛ تا سپردن کار و ایجاد اشتغال در این سکتور به طور فزایندهای دشوار گردد. این تحرکات دینامیک سال آینده نیز ادامه خواهد یافت. خشکسالی و نبود حاصلات زراعتی و یا عدم تولید آن یک نگرانی جدی برای مردم شمرده میشود، زیرا به گونه بالقوه میتواند منجر به قحطی در سراسر کشور شود. در چند دهه گذشته قطع جنگلات و خشکشدن دریاها و کم شدن آب رودخانهها به شدت سبب کاهش و کمبود زمینهای زراعتی در کشور گردیده است. این وضعیت در کنار درگیریهای موجود که از چند دهه به اینسو در کشور جریان دارد، منجر به منازعات اضافی و تازه میان مردم، روی دسترسی به منابع یا زمینهای حاصلخیر شده است. طبق گفته سازمان ملل 41 درصد افغانها به طور مستقیم به اثر اختلافات و منازعاتی که بالای زمین دارند، آسیب دیده اند.
نتایج اقلیمی فقر و جرایم سازمانیافته را در افغانستان افزایش داده و منجر به منازعه میشود
این کاتالیستهای جنگ در حالی آشکار میشوند که(1) جنگ با تمام گستردگیاش هنوز هم جریان دارد(2) زیربناهای آسیبدیده قسماً از کار افتاده است و(3) یک دولت ضعیف در کابل وجود دارد که تقریباً بر نصف خاکش حاکم است. علاوه بر این خط فقر هم در افغانستان با گذشت هر روز در حال افزایش است. طبق گزارش”UNDP” یا برنامه توسعه سازمان ملل متحد 65در صد از جمعیت افغانستان زیر خط فقر زندهگی میکنند. از سوی دیگر فقر برای مخالفان حکومت زمینهسازی نموده است؛ تا به جلب و جذب مردم در قریهجات کشور بپردازند. بسیاریها به اثر عدم دسترسی به منابع لازم برای تأمین هزینه و مخارج خود و خانوادههای شان جز تفنگ راه چاره دیگری نمییابند. از طرفی هم، تغییرات اقلیمی و آب و هوایی و حکومتداری ضعیف مردم را در تنگنا قرار داده است؛ تا برای بقای خویش به اقتصاد غیرقانونی(اقتصاد سایه) رو آورند. ساختارهای جرایم سازمانیافته هم به نوبه خویش این روند را تقویت میکند. اما سود حاصله از تجارت غیرقانونی مواد مخدر به تولیدکنندهگان محلی آن نمیرسد. با وجود این واقعیت، باز هم هیچگونه راهی دیگر برای تولید کنندهگان محلی وجود ندارد؛ تا از آن معیشت کنند. زیرا کمبود آب مورد ضرورت دهاقین، کشت و زرع مواد مخدر را نسبت به سایر محصولات زراعتی مفیدتر جلوه داده است. از سوی هم مشکل دیگر این است که حتا در صورت تمایل و علاقهمندی به مارکیتهای قانونی جهت بازاریابی و عرضه سایر محصولات زراعتی، مردم به آن دسترسی ندارند. درگیریهای مسلحانه این مشکل را چند برابر ساخته است. در مارکیت جهانی افغانستان تقریباُ تولید کننده و منبع تمام هیرویین جهان و مواد خام آن است. حکومتی که در نتیجه سالها جنگ و ناامنی ضعیف گردیده است، توانانی مبارزه با ساختارهای جرمی را ندارد، زیرا مراکز تولید مواد مخدر از ساحه کنترول حکومت خارج است. از طرف دیگر این حکومت ضعیف به گونه تدریجی باعث ایجاد خلاء قدرت گردیده است که از سوی حلقههای جرمی پر میشود. حلقههای فوق برای حفظ منافع شخصی و گروهی در کنار مدیریت جنگ، از تطبیق پروژههای عُمرانی و انکشافی نیز جلوگیری کرده و به جنگ دامن میزنند.
روند موفق صلح میتواند اثرات منفی تغییرات اقلیمی را کاهش دهد
افغانستان جنگزده، محروم از اجماع داخلی و با زیربناهای ضعیف چگونه میتواند در برابر مشکلات ناشی از تغییرات اقلیمی ایستادگی کند؟
اگر چه حکومت افغانستان تلاش میکند؛ تا با تدوین استراتیژیهای درازمدت ساختار مؤثر حکومتی را به وجود آورد و فعالیتهای اقتصادی را بهبود بخشد. اما برای اینکه در زمینه اثرات کلی تغییرات اقلیمی که روی سیستم اقتصادی و توزیع در سراسر کشور اثرگذار است، اقدامات مؤثری روی دست گرفته شود، به ساختارهای مفید و مؤثرتر دولتی نیاز است. اما سوال اینجاست که چگونه میتوان ساختارهای فوق را تقویت کرد، زیرا این ساختارها علاوه بر اینکه در نتیجه جنگ و درگیریها قسماً خسارهمند میشودند، از سوی برخی از طرفهای درگیری و حلقات خاص جنگجو نیز به گونه هدفی نشانه گرفته میشوند؛ تا از یک سو طرف مقابل خویش را ضعیف ساخته و از سوی دیگر در میان مردم ترس ایجاد کند. بنا بر این افغانستان صلحآمیز اساسیترین گزینهای است که هم میتواند موجودیت زیربناهای دایمی را تضمین کند و هم زمینههای توسعه آن را فراهم نماید. همچنان در چنین شرایطی ممکن است که اساس همکاریهای مشترک گذاشته شود و همه محور یک هدف مشترک(همهشمول) جمع شده و زندهگی کنند.
روند آغاز شده صلح افغانستان، امیدواریهای محتاطانهای را ایجاد کرده است. یا به عباره دیگر این یک نشانه بسیار قوی و امیدوار کننده است که تمام طرفهای درگیر قضیه از جمله حکومت افغانستان، احزاب سیاسی، اعضای جامعه مدنی و حتا طالبان فرصتی را برای خاتمه دادن به جنگ به میان آورند و راهحل مشترک صلحآمیز را جستوجو کنند. با این وجود باز هم دیده میشود که روند صلح افغانستان به خصوص مذاکرات بینالافغانی که در ماه سپتمبر سال 2020میلادی آغاز گردیده است، هنوز در مرحله ابتدایی قرار دارد و پیشرفت قابل ملاحظهای به نظر نمیرسد. سطح بیاعتمادی در هر دو طرف بسیار بالا است و نشانههایی از آتشبس دایمی هم به نظر نمیرسد. با این وجود میتوان گفت که این فقط آغاز کار است و در نهایت میتوان اذعان داشت که تنها طرفهای درگیر قضیه میتوانند که عوامل و ریشههای اصلی مشکلات فعلی را دریافته و به حل آن بپردازند.
میزبانی از کنفرانس پیترزبرگ بن در دسمبر سال 2001میلادی از سوی آلمان به عنوان یکی از اعضای کلیدی ماموریت حمایت ناتو و دومین اهداکننده بزرگ، نشاندهنده دوستی درازمدت و تاریخی، میان آلمان و افغانستان است. این موقف خاصی را که آلمان در میان افغانها دارد با مسوولیتهای ویژهای گره خورده است؛ تا در کنار افغانستان بایستد. بنا بر این میتوان نتیجه گرفت که امکاناتی برای کمک و همکاری بیشتر وجود دارد.
- آلمان باید از تخصص خود در زمینه تغییر اقلیم در گفتوگوهای صلح استفاده کند
در حال حاضر حکومت فدرالی آلمان، به طور فعالانه از مذاکرات جاری صلح که با کمک کشورهای جهان، بین حکومت افغانستان و تحریک طالبان جریان دارد، حمایت میکند. بنیاد (Berghof Foundation) برگ هو فوندیشن جرمنی به عنوان یک نهاد بیطرف و غیردولتی همین اکنون در جریان روند مذاکرات مسوولیت ارایه مشاوره را برعهده دارد. مذاکره کنندهگان به دنبال مشاوره مسلکی در زمینههای مختلف مربوط به پایان جنگ استند. تخصص ویژه آلمان در زمینه اقلیم باید در روند گفتوگوها در فرایند مشاوره طرح و مورد بحث قرار گیرد. اقدامات مشابه باید برای مقابله با خطرات(Consequential risks) به خصوص در پیوند به مهاجرتهای داخلی و توسعه شهری و مشکلات تازه در عرصه اقتصاد و سیستم توزیع روی دست گرفته شود، و همچنان جهت کاهش اثرات زیانبار محیط زیست با استفاده از تکنالوژی مدرن و روز نیز توجه ویژه صورت گیرد.
- حکومت آلمان باید در عرصه بازسازی و نوسازی با افغانستان کمک کند
سکتور ترانسپورت، زیربناهای آب و انرژی که به اثر جنگهای دوامدار صدمه دیده اند، حین بازسازی و نو سازی علاوه بر تخصص سکتوری به منابع مالی نیز نیاز دارند. برای اینکه افغانستان شرایط لازم را جهت به دست آوردن منابع مالی کسب کند، ضرورت است که آلمان با افغانستان در ایجاد و تنظیم میکانیزمهای کنترولی، قابل اعتماد و شفاف کمک نموده و نیازهای موجود اقتصادی در این زمینهها را بر آورده سازد.
- آلمان باید پروژههای توسعه پایدار را در افغانستان انکشاف دهد
بیشترین توافقات صلح در مراحل اجرا با شکست روبرو میشوند. زمانی که پروسههای صلح شکست خورده و در نتیجه به ناکامی منجر میشوند، علاقه و تمایل بازیگران بینالملی به کمک و همکاری نیز کاهش مییابد و منابع موجود مالی بدون استفاده باقی میماند. دانش تخصصی آلمان باید در همکاریهای توسعه پایدار روی پروژههای زیربنایی و ساختاری متمرکز باشد. یعنی پروژههایی که به گونه پایدار سبب رشد اقتصاد شود و در عین وقت فکتورهای مثبت اقلیمی را نیز مد نظر داشته باشند. همکاریهای مربوط به وضعیت اقلیمی باید بخش عمده مذاکرات بینالحکومتی باشد. آلمان باید کمکهایش را با شرایط خاص و ویژه مانند انرژی تجدیدپذیر، زراعت پایدار و کاهش گازهای گلخانهای( Emissions Reduction ) متمرکز و منوط سازد و در این زمینه با افغانستان دست همکاری دهد.
- حکمت آلمان باید کمکهای تخنیکی و مسلکی ارایه دهد
به آن عده از عواقب و پیامدهای تغییر اقلیم که بیشترین تأثیرات سوء و منفی را دارند، باید اولویت داده شود. به حکومت آلمان سفارش میشود؛ تا جهت جمعآوری اطلاعات در پیوند به خطرات احتمالی تغییرات اقلیمی و فرایند پیامدهای آن با کارشناسان افغان از نزدیک کار و همکاری کند. تلاش برای این امر قابل کنترول و مدیریت است و میتواند بخشی از همکاریهای انکشافی و پایدار بین دو کشور قلمداد شود. این همکاری(نهادینه شده یا به گونه پروژهای) میتواند بین دو یا چند نهاد علمی این دو کشور وجود داشته باشد. کشورهای همسایه نیز میتوانند در این همکاری نقش داشته باشند، زیرا اینگونه همکاری میتواند اجماع منطقوی را تقویب بخشد که به نوبه خود علاوه بر اینکه در عرصه تغییر اقلیم مؤثر خواهد بود، بلکه در روند صلح افغانستان نیز نقش مثبت و به سزایی خواهد داشت.
- آلمان باید خطرات امنیت اقلیمی را در فارمتهای چند جانبه مطرح کند
در عین وقت، مبارزه همزمان علیه تغییرات اقلیمی و منازعهها در افغانستان میتواند به الگوی همکاری مؤثر و چندجانبه(Multilateralism) تبدیل شود. آلمان باید در این زمینه تلاش کند؛ تا رابطه مستقیم بین این دو مشکل، در فارمتها و قالبهای چندجانبه مطرح شود و پروژههای مشترک را در زمینه خطرات تغییرات اقلیمی( Consequential Risks )، جلوگیری و تغییر(Preventation & Transofrmation ) تطبیق کند. از آنجا که تغییرات اقلیمی سبب فرار و مهاجرت(غیرقانونی) شده است، بنا بر این موضوعات فوق( تغییرات اقلیمی و منازعه) نهتنها کشورهای سوم، بلکه به طور مستقیم با منافع آلمان نیز ارتباط دارد. همسبتگی چندجانبه همچنان به نفع خود کشور است. ولی برای این کار در مرحله اول به تلاشهای سیاسی نیاز است.
یادآوری: این مقاله اصلاً به زبان آلمانی از سوی پیس لب(Peace Lab) منتشرگردیده است و شما میتوانید با کلیک نمودن روی لینک ذیل به ویبسایت بروید و متن آلمانی آن در صورتی که علاقه داشته باشید، بخوانید.
https://peacelab.blog/2021/03/wenn-klimafolgen-konfliktspiralen-ankurbeln-der-fall-afghanistan