شهروندان کشور، بیپروایی و ترس بیش از حد شان در رابطه به کرونا را ناشی از ناآگاهی عنوان میکنند.
با آنکه تا کنون موج اول ویروس کرونا در افغانستان محو نشده، ترس از شیوع موج دوم این ویروس همهگان را مضطرب ساختهاست.
برای دانستن میزان آگاهی مردم در مورد ویروس کرونا، به خیابانهای کابل رفتم.
در گوشهیی از سرک با مردی برخوردم که کراچی بولانیپزی دارد. با او سر صحبت باز کردم.
این مرد که محمد زمان نام دارد، با قد خمیده، محاسن سفید و چین و چروک صورتش که گواه تلخیهای روزگار است در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است، سرگذشت تلخ مصاب شدنش به ویروس کرونا را برایم حکایت کرد.
با آنکه اگاهی نسبی را در پیوند به بیماری کرونا از طریق رسانههای همهگانی و رسانهی اجتماعی فیسبوک بهدست آورده بود، اما فقر و تنگدستی او را ناچار میساخت تا برای پیداکردن لقمه نانی بدون در نظرداشت وضع محدودیت بر گشتوگذار به بیرون برود.
دوباره به راه افتادم در اطراف یک تجمع اعتراضی در پیوند به صلح، با کارمند یکی از رسانهها که برای پوشش این اعتراض آمده بود سر خوردم.
عبدالبصیر؛ کسی که در تمامی مدت قرنطین به وظیفه میرفت و تعطیلی نداشت.
عبدالبصیر در جریان صحبتهایش گفت، در اوایل همهگیری ویروس کرونا بنابر نداشتن اطلاعات کافی در زمینهی این بیماری فکر میکرد که این موضوع شایعهیی بیش نیست.
محمد آصف، را در یکی از مکانهای تاریخی در کابل ملاقات کردم. او به عنوان محافظ، کار میکند.
او میگوید در اوایل گسترش کرونا، در رابطه به این ویروس آگاهی نداشت، اما رفته رفته آگاهی نسبی و پیامهای آگاهی را از مجراهای مختلف دریافت کرد؛ ولی آن زمان دیگر دیر شده بود؛ چون او خود به این بیماری مصاب شده بود.
وی در ادامهی صحبتهایش گفت، دریافت پیامهای آگاهی سبب شد تا با مراعاتکردن شرایط قرنطین، خودش را در گوشهیی منزوی سازد و بقیه اعضای خانوادهاش را از مصابشدن نجات دهد.
همچنان به کوچها و پسکوچههای شهر راه میپیمودم که در منطقهی چهلستون کابل دخترخانمی را دیدم که ماسک پوشیدهاست. خود را نزدیک وی رساندم.
او عاطفه نام دارد. با وی در مورد بیماری کرونا صحبت کردم و دلیل پوشیدن ماسکاش را پرسیدم.
عاطفه میگوید که هنگام همهگیری بیماری کرونا که با گذشت هر روز آمار مبتلایان بیشتر میشد، او و خانوادهاش فکر میکردند که شاید فردا نوبت مبتلاشدن آنها باشد.
عاطفه، با آنکه لبخند ملیحی در لبانش نقش بسته بود گفت، خوشبختانه او و هیچیک از اعضای خانوادهاش به این بیماری مصاب نشدند.
او میگوید، از شیوع موج دوم کرونا هراسان است و به همین دلیل ماسک پوشیدهاست.
با این حال، کنجکاویام بیشتر شد و خواستم تا در رابطه به عملکرد داکتران و پرسونل صحی در زمان همهگیری کرونا جستوجو کنم.
به معاینهخانهی یکی از داکتران واقع در ناحیه هشتم شهر کابل رفتم.
حکیم صافی؛ متخصص امراض گوش و گلو است. با وی در مورد ترس و اضطراب داکتران در زمان شیوع ویروس کرونا صحبت کردم.
او میگوید، اطلاعرسانی ناکافی و ناقص در جریان همهگیری ویروس کرونا، ترس و وحشت را در میان مردم بالاخص داکتران که در خط نخست مبارزه با این ویروس قرار داشتند، ایجاد کرد.
او که آثار ندامت در چهرهاش هویدا بود میگوید، ترس و هراساش سبب شد تا ترک وظیفه کند و خودش را در خانه قرنطین سازد.
او در ادامه افزود، تعهد به مسلک مقدس طبابت و عذاب وجدان او را راحت نگذاشت تا اینکه پس از مدت زمان کوتاهی دوباره به وظیفهی خویش برگشت.
داکتر صبور صابر؛ یکی دیگر از داکترانیست که همزمان با گسترش ویروس کرونا و وضع محدودیت بر گشتوگذار برای مدت بیشتر از 3 ماه درب معاینهخانهاش را بست.
او میگوید، در اوایل معلومات کافی در زمینه وجود نداشت، ارقام وجود نداشت که چهقدر احتمال مرگ و میر در این بیماری وجود دارد و اعراض و علایم آن را کسی نمیدانست.
او در ادامه افزود، با گسترش ویروس کرونا و نبود اطلاعات دقیق در زمینه، این ویروس به یک هیولا مبدل شده بود و مصابشدن به آن مرگ حتمی تلقی میشد.
با این همه، وزارت صحت عامه، نقش آگاهیدهی را در جلوگیری از انتشار بیشتر ویروس کرونا در کشور اثرگذار میداند.
سعیدالدین جامی؛ رییس نشرات وزارت صحت عامه میگوید اگر آگاهیدهی در زمینهی کرونا صورت نمیگرفت، امروز آمار مبتلایان و جانباختهگان به مراتب بیشتر میبود.
وی میگوید، از اینکه تهدید شیوع دوبارهی این ویروس پابرجاست، وزارت صحت برنامههای آگاهیدهی لازم را برای بلندبردن سطح آگاهی مردم روی دست دارد.
این در حالیست شمار مجموعی مبتلایان به ویروس کرونا در کشور به 41 هزار و و 268 نفر رسیدهاست که از این میان، یک هزار و 532 تن، جان باخته و 34هزار و 239 تن دیگر شفایاب شدهاند.