اخیراً حکومت افغانستان متعهد تصمیم گرفتهاست که برای افزایش سهم زنان در حکومتداری در هر ولایت، معاون والی یک زن باشد. یکی از سخنگویان حکومت گفته است که این تصمیم براساس پیشنهاد وزارت امور زنان گرفته شدهاست. با این اقدام حکومت، سهم زنان را در حکومتداری از 20 درصد به 25 تا 30 درصد افزایش خواهد یافت. با آنکه شماری از نهادهای زنان از این اقدام دولت ستایش به عمل آوردهاند، اما سوال اینجاست که چرا حکومت افغانستان با درک تواناییهای زنان افغان در دو دههی گذشته سطح این سهم را بلند نبرده و به خصوص به نقش و سهم مدیریتی زنان در حکومت به شکل سیستماتیک آن نمیپرداخته تا زنان بتوانند با درنظرداشت تواناییهای شان به سطوح بلند راه پیدا کنند؟
هرچند در سال ۲۰۰۱ میلادی زنان فرصت و مجال بیشتری یافتند تا در حکومتداری و دولتداری سهیم شوند و در بستهای متفاوتی وظیفه اجرا کنند. ولی در سالهای پسین حکومت هیچگاهی دست به چنین تلاشی نزد و از اینرو زنان نتوانستند نقشهای کلیدی را در حکومت به دست آرند. در حالیکه در طی این سالها، تجربههای خوبی از زنان در سطح مدیریتی از ریاست و معیینت گرفته تا وزارت و ولایت و مشاوریت داشتهایم؛ پستهایی که زنان به مراتب بهتر از مردان درخشیدهاند و در هیچگونه زد و بندهای مالی و فساد اداری دست نداشتهاند. در حالیکه در لوی څارنوالی افغانستان صدها دوسیه از مردانی به چشم میخورد که در پستهای بلند دولتی کار کرده و دارایی مردم را به یغما بردهاند.
با آنکه اقدام تازهی حکومت افغانستان ستودنی است، اما سوال این است که چرا زنان به عنوان والی انتخاب نمیشوند که تنها به معاونیت آنان بسنده شدهاست؟ آیا رهبری حکومت افغانستان به زنان افغان اعتماد ندارد و یا اینکه با وجود حمایتهای سمبولیکی که از سوی مردان دولتمدار صورت میگیرد، هنوزهم دیدگاههای زنستیزانه مانع پیشرفت زنان است؟
این طرز برخورد نشان میدهد که هنوزهم باورها در سطوح کلان روی نقش سمبولیک زنان متمرکز میباشد. با این حال مردم میخواهند تا نقش زنان در حکومتداری از این حالت بیرون شود و سهم مساوی با مردان داشته باشند. نگرانی از نقش سمبولیک و ایجاد موانع در برابر زنان، از تجربههای بیست سال گذشته سرچشمه میگیرد. در این سالها تعدادی از زنان به صفت والی، معاون والی و شاروال مقرر شدند، اما دیده شد که دست باز در اجرای وظایف خویش نداشتند و حتی از سوی حلقاتی به آنان اجازه داده نشد که بعد از مقرری اجرای وظیفه نمایند. لازم بود تا حکومت با این موانع به گونهی جدی مبارزه میکرد و نمیگذاشت که زنان نسبت به حکومت بیاعتماد و بیباور شوند.
این را هم باید فراموش نکنیم که زنان نیز مسوولیت دارند تا در برابر حقتلفیهایی که از سوی حاکمان مردسالار حکومت در حق شان صورت میگیرد با جدیت بیایستند و از حقوق شان دفاع کنند، در غیر آن به حقوق خویش دست نمییابند و دیدگاههای مردسالارانه بر تمام ابعاد زندگی آنان سایه میاندازد.