مردم افغانستان خوشبین به این بودند که تلاشهای امریکا در زمینهی صلح به کاهش و قطع خشونتها در کشور منتج خواهد شد، اما با گذشت هر روز، دامنهی خشونتها توسعه مییابد و افغانها به سوگ عزیزان شان مینشینند و این چیزیست که امیدهای بهوجود آمده نسبت صلح در افغانستان را برباد میدهد.
با گذشت هر روز از انتحار، انفجار، ماینهای کنارجادهای، ماینهای چسپکی، حملات مسلحانه بر پوستههای دولتی گرفته تا حملات هوایی، ترورها، دزدی و راهزنی همه و همه از مردم قربانی میگیرد و هیچ روزنهی برای برونرفت از این بنبست به چشم نمیخورد و امیدواریهای کاذب صلح نیز آهسته آهسته جایش را به یأس و ناامیدیها میدهد.
در آخرین مورد، به اثر اصابت یک فیر هاوان بالای مناطق مسکونی در ولسوالی غوربند ولایت پروان حد اقل ۳تن از باشندهگان محل کشته و ۵تن دیگر زخمی شدهاند. اما تا هنوز هیچ طرفی درگیر مسوولیت این حادثه را بر عهده نگرفته است.
مردم در واکنش به این رویداد به جادهها برآمده و از حکومت خواستار پیگیری این قضیه شدهاند.
کشتهشدههای این حادثه همه اطفال هستند. سوال اینجاست که در پشت اینگونه حملات چه دستان پنهانی قرار دارد؟
در یک حادثهی دیگر در روز روشن آمر تنظیم ترافیک ولایت کاپیسا آقای شورش هنگام رفتن به وظیفه از سوی افراد ناشناش هدف قرار میگیرد و کشته میشود و عاملان رویداد نیز موفق به فرار میشوند. این حادثه نیز سبب اعتراض باشندهگان محمود راقی میشود.
در دو رویداد جداگانه در شهر کابل به اثر انفجار ماینهای چسپکی و کنار جاده، ۱۰تن به شمول 5 تن از کارمندان تلویزیون خورشید زخمی و به شمول یک خبرنگار و یک کارمند تخنیک این تلویزیون جمعاً ۳ تن کشته میشوند.
وقتی تمام این حوادت را مرور میکنیم واضح میشود که پی در پی و زنجیرهای به وقوع پیوسته و طالبان حتا حمله به کارمندان تلویزیون خورشید را به شدت رد کردهاند.
حملات خونین ننگرهار و حمله بر شفاخانهی دشت برچی کابل نیز از حوادثی است که در جریان یک ماه گذشته اتفاق افتاده و به زودی فراموش مردم نخواهد شد.
درگیریهای مسلحانه نیروهای امنیتی و طالبان در جایش که همه روزه از هردو طرف قربانی میگیرد، اما جالب این است که این نوع کشتنها و خونریزیها روی تصمیمگیری طرفهای اصلی جنگ افغانستان هیچگونه تاثیری نداشته و هیچ کمکی به کاهش خشونت ننموده است.
در کنار این همه، افزایش حوادث جنایی نیز، پایتختنشینان را به شدت به ستوه آوردهاست. کمکاری پولیس از عمدهترین عامل افزایش جرایم جنایی شده است.
ناحیه پنجم، هشتم، دهم، ۱۱،۱۲ و ۱۷، از ناامنترین ساحات کابل به شمار میرود. قتل، دزدی، از حوادثی است که همیشه از این ساحات گزارش آن پخش میشود.
خلاصه اینکه مردم افغانستان زیر بار مصیبت جنگ طالبان و نیروهای امنیتی، فعالیت گروههای پنهان تروریستی، باندهای مافیایی، دزدان مسلح، گردش و گسترش کرونا، به همریختهگی مدیریت در حکومت و جدال قدرت و تقسیم قدرت، به شدت خم شده و هیچ راهی برای فرار از این مصایب نمییابند.
سوال این است که مردم زودتر بار کدام بیمسوولیتی و بیتوجهی را متقبل شوند؟ و تا کی باید به امید صلح واهی زندهگی کنند؟ و مهمتر از همه این که با این همه خوشبینیهای که از سوی حکومت، جامعه جهانی به خصوص حکومت و طالبان در قسمت روند رهایی زندانیان دو طرف و تسریع پروسه صلح تبلیغ میشود، باز هم چرا جنگ؟ چرا انفجار و انتحار؟ و چرا هیچ اثری از کاهش خشونت به چشم نمیخورد.