حمله به مراکز مذهبی یکی از تکتیکهای مهلک دشمنان افغانستان است که از طریق گروههای مسلح روی دست گرفته شده و از چندی بدینسو عملی میگردد. حمله به مسجد الزهرا در غرب کابل یکی از آن موارد است که سابقه آن در ایام محرم و شبهای عاشورا نیز مشاهده شد.
این رخداد درست زمانی اتفاق افتاد که مسلمانان در حال عبادت بودند و انگیزه مهاجمان نیز با توجیه دینی بیان میگردد. شکی نیست که این حمله متوجه یک فرقه خاص نبوده و پیش از این در مراکز مذهبی و مساجد در مناطق مختلف کشور نیز صورت گرفته است. هدف قرار دادن نمازگزاران در خوست، پکتیا، هرات، کابل و سایر مناطق کشور نشان میدهد که مهاجمان این نوع حوادث، دین و آیین خاصی ندارند و گرایش مشخصی را دنبال نمیکنند.
در این میان، آنچه روشن است این که حمله به مراکز مذهبی و دینی به هدف تفرقه انداختن میان فرقههای مختلف اسلامی در کشور است؛ فرقههایی که در طول سالیان دشوار و تاریخ پر منازعه کشور، کمتر با چنین رویکردی دچار جنگ و نزاع و تفرقه شدهاند. آنچه مسلم است این که حمله به مسجد الزهرا در غرب کابل، خشم عمومی در جامعه را برانگیخته و برخورد افکار عمومی نیز با این مسأله بسیار پسندیده بوده است. بسیاری از نهادهای رسمی و دولتی از جمله ارگ ریاست جمهوری نیز این عمل را نشانه آشکار از دشمنی با وحدت میان پیروان مذاهب دین مبین اسلام در افغانستان دانستند. رییس جمهور حمله به اماکن مقدس، زیارتگاهها و افراد ملکی را نشانه واضحی از جنایت بشری خوانده و گفته که چنین عملی، با هیچ اصلی از اصول اسلامی برابر نیست. در بیانیه ارگ ریاست جمهوری هم گفته شده که پیروان مذاهب در افغانستان در یک فضای کاملاً مسالمتآمیز به سر برده و الگوی کم نظیری از همزیستی مذهبی در سطح کشورهای منطقه میباشند. این همان حقیقتی است که مردم با رفتار و گفتار شان در سطوح مختلف ثابت کرده و نشان دادهاند که هیچ وقتی هدف تیر دشمنان قسمخورده کشور در این عرصه قرار نخواهند گرفت.
با این حال، رسالت و مسوولیت اقشار روشن جامعه از جمله علمای دینی در این خصوص بسیاری خطیر و حساس است. زیرا ضروری است تا علمای اهل تسنن و تشیع و پیروان مذاهب اسلامی در افغانستان با هوشیاری تمام توطئههای دشمنان وحدت و همدلی مردم افغانستان را شناسایی نموده و با موضعگیری قاطع در برابر آن، به روشنگری در میان مردم بپردازند. هرچند با اتفاق افتادن هر مورد از این گونه حوادث، بخشی از عالمان دینی در قالب شوراهایی که از سوی فرقههای مختلف فعالیت دارند، واکنش مناسبی به آن نشان میدهند. اما با توجه به این وضعیت و سابقه تاریخی از یک طرف و اعتقاد درونی مردم به نقش علما از سوی دیگر، به نظر میرسد اجماع وسیعتری از سوی تمامی حلقهها و فرقههای مذهبی لازم است تا فتوای جامعی را نسبت به وضعیت موجود و مسأله جنگ و صلح افغانستان شکل داده و شرایط را به سمت صلاح ملی و سود همگانی تغییر دهد. شکی نیست که هرگاه عالمان دینی و پیشکسوتان مذهبی – اعم از شیعه و سنی- با اجماع کامل ملی برای صلح کار کرده و علیه جنگ تبیلغ کنند، نتایج آن در حد کلانی تأثیرگذار بوده و نفوذپذیر خواهد بود. به خصوص این که امروزه بسیاری از منازعات درونی از جانب مخالفان مسلح، توجیه دینی یافته و با انحراف فرمانهای دینی و مذهبی، ریختن خون شهروندان کشور مباح شده و همه روزه جاری میشود.
از سوی دیگر، هرگاه مبنای دستور و فتوای آنها دینی است، نباید گزینشی عمل شده و تنها شامل جریانهای خاصی باشد. بدین معنا که همان اندازه که عملکرد گروه داعش مذموم و غیردینی است، کارنامه سایر مخالفان نیز با اصول دینی سازگاری ندارد. پس نباید عالمان دینی با رویکرد یک بام و دوهوا به صدور فتوا بپردازند.
به هرحال، انتظار مردم متدین این است که اگر عالمان دینی به جایگاه بلند خویش در جامعه باور داشته و مسوولیت شان را در برابر کشور، مردم و اقلیمیکه اکثریت قریب به اتفاق آن را مسلمانان تشکیل میدهند، ادا میکنند، نباید بیش از این در حالت سکوت و رکود کنونی قرار داشته و در پراکندگی و گسستگی قرار داشته باشند. لازم است تا عالمان دینی با همبستگی بیشتر و قاطعیت لازم به مسایل جنگ و صلح افغانستان پرداخته و دین ملی، وجدانی و اخلاقی خویش را در این خصوص ادا نمایند. شکی نیست که ایفای نقش سازنده و مؤثر آنها در قبال این مسأله مهم و سرنوشتساز باعث تقویت اعتبار و جایگاه آنها شده و اتوریته اجتماعی و دینی آنها را نیز بالا خواهد برد.