ads

مــــا هــــم مســــــوول هـــــــستيم

در نُه سال گذشته پاك كاري شهر كابل بنا به دلايل مختلفي به طور منظم و سيستماتيك هرگز صورت نگرفته و ايــــــن را مي توان از دو منظر مسووليت شاروالي كابل و باشندگان اين شهر مورد بحث و ارزيابي قرار داد. ‌ ‌  

نویسنده: The Killid Group
23 سرطان 1389
مــــا هــــم مســــــوول هـــــــستيم

در نُه سال گذشته پاك كاري شهر كابل بنا به دلايل مختلفي به طور منظم و سيستماتيك هرگز صورت نگرفته و ايــــــن را مي توان از دو منظر مسووليت شاروالي كابل و باشندگان اين شهر مورد بحث و ارزيابي قرار داد. ‌ ‌
از جاييكــــــه در درون دولت كنوني فساد و بيكفايتي در تمام زمينه ها كاملاًمشهود است و به باور همگان چنين فسادي تار و پود آنرا درنورديده لذا نميتوان گفت كه در بخش كار شاروالي و پاك كاري اين شهر نيز چنين فســادي اثر گذار نباشد، مخصوصاً كه شهر كابل در زمان جنگهاي تنظيمي ويران شد و حدود 127 ميليارد دالر زير بناهاي زندگي در آن خساره ديـــــد و از سوي ديگر تجمع بيرويه و بي كنترول مـردم درين شهر چنان زياد گشت كه نفوس آن در ميان سالهاي 2002 تا 2006  از 2 مليون به حدود پنج مليون نفر رسيد.

 

اين تجمع مردم با اين كثرت و يكبارگي باعث ازدياد زباله ها و دهها مشكل ديگر شد كه با وضعيت ناهنجار دولت منطقاً نمي‌توان، بهبودي درآن ديد. موازي با آن امكانات شاروالي كابـــل نيز گسترش نيافت و به اين صورت كابل بــه محلي از كثافات و زباله ها مبدل گرديد.
تجمع يكباره اين همه مردمي كه از دهات به اين شهر آمدند و كمتر با زندگـي شهري و اصول و شرايط آن آشنايي داشتند، مطمئناً مشكل ديگري بر مشكلات ايـــــن شـــهر از نظر پاكي و نظافت مي‌افزود و چون اين تازه واردان اكثر با ديد دهات به اين شهر نگاه كـــرده ، لـــذا دو فرهنگ دهاتي و شهري يكباره درين شهر گره خورد و باعث به وجود آوردن اين همه نا ســــازگاري ها وناهنجاري هاي صفايي در پايتخت گرديد.

امروز در داخل شهر كابل صد ها خانواده در درون خيمه هاي كثيفي زندگي مي‌كنند كه نه آب خوردن نــيمه صحــي در اختيار دارند و نه تشناب و بدرفتي كه بتواند به جاي دوري از شهر منتهي گردد. زبالـــه هاي كه در زندگي اين خانواده ها همه روزه به وجود مي آيد، در كنج و كنار اين خيمه ها ريزانده مي‌شوند كه باد هاي كابل آنها را در برخي از نقاط شهر پـــخش مي‌كنند. به اين خاطر اكثر جوچه هاي كنار خيابان هاي شهر مملو از پلاستيك و خاشاك اند كه واقعاً هيچ نهادي قادر نيست تا با آنها مقابله كند.

درياي كابل كه بايد منبع پاكي و ايجاد فضــا و هــــواي خوب براي اين شهر باشد، به عنوان يك اشغالداني بزرگ و يك بدرفت همگاني عمل كرده و حركــت مارپيچ آن از غرب به شرق كه تمام سينهء‌‌ آنرا در بر مي گيرد، يكي از منابع مهم چتلي و ناپاكــي ايــــن شهر به حساب مي‌ايد.

چون هر سبزي فــروش و دكاندار و رهروي هرچه از زباله ها را كــه تولـــيد مي‌كنند و در دست دارند، به آساني و بــــي اينكه كوچكترين فكري به نام پاك كاري شهر در ذهـــن شان وجود داشته باشد؛ درين دريا مي ريزند وچون همه از وضعيت نا راضي اند، علاوه به اينكه به زندگـي خود نمي انديشند و اين را فكر نمي كنند كه هرچه شهر ناپاكتر باشد، به همان اندازه ضرر متوجـــه صــحت، سلامت و زندگي خود شان مي شود ، اينگونــــه با بــــــي پروايي نسبت به صــــحت خـــود و همــنوعان خود  شهــــررا بــه مسخره مي‌گيرند.
در شهر و نواحي شهر صد ها رمهء‌‌ گوسفند وجود دارند كه در نقاط مختلف شهر در گردش مي‌باشند و هر روز حداقل 20 رمــــهء بــــز و گـــــوسفند به سوي مكروريان ها در حركت اند و هرچه از سبزه و سبزي را مي‌خورند و نه تنها ســــرسبزي را در شهر از ميان مي‌برند كه با مواد فُضله شان شهررا به شدت كثيف كرده، مخصوصاًً وقتــي خشك مي‌شوند و باد هاي كابل آنها را مي‌چرخانند، برسر و روي عابران پاش مي‌دهند. اينكه خود ايــن چوپانان اين را فكر كنند كه پايتخت با ايـــن گوسفند چراني به چه بلاي نا پاكي مواجه مـي‌گردد، اصلاً به آن توجه نمي‌كنند و تا حال از ســـوي شاروالـــي كابـــــل نيز درين مورد كوچكترين توجهي نگــرديده و عكس العملي ديده نشده است و روز تــا روز گراف اين رمه ها در سطح شهر كابل بالا مي‌رود كــــه گاه در جاده هاي مركز شهرباعث راهبندان هاي عمومي هم مي گردد و به اين صــــورت كابــــل بــــه محلـــي تبديل شده كه هيچكسي بــــراي بهبودي آن احساس مسووليت نمي‌كند.

در صورتي كه شاروالي كابل هزاران نفر را براي پاك كاري شهر بگمارد و هزاران موتر و وسايل پاك كاري را هم در اختيار داشته باشد، تـــا زمانيكه خود باشندگان شهر با فرهنگ زندگي شهري عادت نكنند و پاك نگهداشتن شـــهر را جزئي از وجايب و وظايف خود ندانند، ممكــــن نيست شهري به اين بزرگي را پاك نگهداشــت.

در شهر كابل همين حالا دو دو صد هـــــــزار ســـگ ولگرد وجود دارد كه هر گياهي را خـراب و هر پاكي را نا پاك مي‌سازند. اين همه سگ باعث انتقال امراض مختلف مي‌گردند و هر آب جاري و ايســـــتادهء‌  را نا پاك مي‌كنند، درين مورد نيز مردم بايد با شاروالي همكاري كنند، تا سگ هاي ولگرد  از ساحهء  زندگي مردم پاك سازي شوند. ورنه روز تا روز اين سگ‌ ها افزايش يافته كه روزي غير قابل كنترول خواهندشد.
شاروالي كابــل تا حال اقدامات بسياري را روي دست گرفته تا اگــــر بتواند، پايتخت را حداقل پاك بسازد، زيرا هر تـــازه واردي به اين شهر مي بيند كه جو هاي كنارســـرك هــــا پر از پلاستيك اند، در هر طــــرف زبالــــه انداختـــه شده، هر كس هر چيزي ميخورد، زبالـــهء‌  آنــــرا در همان جا انداخته به خود تكليف چند قــــدم دور رفتن و اين زباله را در زباله داني انداختن نـــمي‌دهد، درياي كابل؛ جز بوي بد چيزي توليد نمي كند و پر از مواد فُضله و زباله است، اما به علت كــار هاي نيم بند و عدم همكاري مردم اين تلاش هـــا تـــا حال بـــه نتيجه نرسيده است.

شاروالي حشر هــاي عمومي پاك كاري شهري را به راه انداخت، چند منطقـــه را بــــه بخش خصوصي سپرد، افراد شاروالي را در روز هــــاي رخصتي نيز به كار گماشت، اما تــمام اين اقدامات نتيجهء‌ مطلوبي نداشت، لذا در نــــهايت ميـــتوان گــــفت تا زماني شاروالي كابل به امكانــــات كافي درحد پاك كاري يك  شهر پنج مليونـي دست نيابد، از صلاحيت لازم در جهت تطبيق پـــــلان هــايش برخوردار نشود و كابل‌نشينان با فـرهنگ شهر نشيني خود را بخشي از مسووليت پــــــاك نگهداري شهر شان احساس نكنند، ممكن نيست كه شهر پاكي داشته باشيم.   ‌ ‌

 

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2022 © TKG: A public media project of DHSA