هیچکسی نمیداند پشت پرده رخدادهای جاری کشور چه دستهایی نهفته و چه کسانی با کدام اهداف و مقاصد، مردم افغانستان را به مسلخ برده و همه روزه خون آنان را بر زمین میریزند. “این واقعیت نامکشوف است که حتی خود ارگنشینان و رهبران درجه اول کشوری نیز از آن ناآگاه است و بازیگران اصلی صحنه سیاسی افغانستان عناصری اند که خارج از افغانستان قرار داشته و دستهای قدرتمندی از میان کشورهای دور و نزدیک افغانستان در این قضیه دخیل است.” یکی از آگاهان که نمیخواهد نامی از وی برده شود، با ذکر این نکته میگوید که حتی رییسجمهور اشرفغنی و عبدالله عبدالله، رییس اجرائیه، نیز نمیدانند که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد و آینده افغانستان چگونه رقم خواهد خورد، بلکه سناریوسازان صحنه سیاسی افغانستان کسان دیگری اند و حکومت کابل نیز در بسیاری از موارد، همانند مردم عادی از حقایق پشت پرده بیخبر است.
این ابهام در افکار عمومی نیز به شدت دامن زده میشود و بسیاری از شهروندان از آینده موهوم و سرنوشت مبهم شان در کشوری که معلوم نیست حامیان اصلی مخالفان مسلح چه کسانی اند و چه وقتی دست از جنگ و شورش خواهند کشید، میهراسند. عفیفه، زنی که مادر چهار کودک است، از اینکه نمیداند آینده فرزندان وی چه خواهد شد، به شدت نگران است. وی از این مسأله میترسد که مبادا فرزندانش نیز همانند وی در میان خون و آتش زندگی کنند و هر روز را در انتظار جنگ، خشونت و احتمال نابودی در کام مرگ، به شب پیوند دهد. او میگوید: “هر وقتی که اوضاع مختل شده و جنگ و انتحار و انفجار افزایش مییابد، من به خودم میگویم که آینده چهار فرزندم چه خواهد شد و آیا آنان چانس زندگی در این سرزمین را پیدا نموده و به آرامی و امنیت عمر شان را سپری خواهند کرد؟”
عفیفه رخداد خونین هفته گذشته در شاه شهید را مثال میزند که مادران زیادی را داغدار ساخت و کودکان بسیاری را به سوگ مادر یا پدر شان نشاند. عفیفه در حالی که اشک از چشمانش سرازیر میشود، کودکان داغدار شاه شهید کابل را دلبندان خود دانسته و در این ماتم خویشتن را شریک میداند.
این ابهامات و پرسشها پس از رخداد خونین شاه شهید و افشا شدن مرگ ملاعمر، بیشتر از هر زمان دیگری دامن زده شده و افکار عمومی را مضطرب و وجدان جمعی را مجروح ساخت. این اتفاق باعث شد تا روند مذاکرات مستقیم که دور اول آن در اسلامآباد برگزار شد و قرار بود دور دوم آن به زودی آغاز گردد، در حالت بیسرنوشتی درآمده و دچار اختلال جدی شود. از سوی دیگر، بیخبری حاکمان کشوری از مرگ ملاعمر که دو سال پیش فوت کرده یا به روایتی کشته شده است، شک و تردیدها را نسبت به بازی بزرگ بیرونی بیشتر ساخت و پیام تقدیر رییسجمهور از ملاعمر در روز مراسم نماز عید سعید فطر، مردم را نسبت به ارگانهای دولتی و امنیتی کشور بیباور ساخت.
صلح و جنگ یا بازی بزرگ؟
ابهامات موجود و برهم زدن مذاکرات صلح از جانب پاکستان در اوج امیدواریها باعث شده است تا برخی از اعضای جامعه مدنی، مذاکرات صلح را سرچشمه رسیدن به آشتی ندانند، بلکه آن را به سرابی تشبیه نمایند که حاکمان کابل را سرگردان ساخته و مردم را نیز در میدان یک بازی بزرگ به قربانگاه میبرد. امین ناظری، عضو «انجمن مدنی توانا»، بر این اعتقاد است که “هربار با جدی نشان دادن مذاکرات صلح، نیروهای امنیتی ما اغفال شده و اندکی از تدابیر امنیتی شان کاستهاند. مخالفان مسلح نیز با استفاده از همین فرصت، توانستهاند به درستی نقاط مورد نظر شان آماج قرار دهند یا حملههای مسلحانه انجام دهند. از این طریق آنان نمایشنامه قدرت اجرا میکنند و حکومت نیز بار دیگر دست به تضرع زده و و از پاکستان یا عوامل حمایتی گروه طالبان میخواهد تا نشست دیگری را درباره صلح برای آنان تدارک ببیند.”
این سخنان در پیوند به تماس تلیفونی اشرفغنی با نوازشریف، صدراعظم پاکستان، ابراز میگردد که سه روز پس از حادثه شاه شهید صورت گرفت و او بار دیگر از نوازشریف خواست تا در آوردن صلح به افغانستان مساعدت نماید. به گزارش رسانههای دولتی پاکستان، در این تماس تلیفونی 10 دقیقهای که از سوی محمداشرفغنی انجام شد، وی در خصوص تازهترین تحولات افغانستان و مذاکرات صلح دولت کابل با طالبان، با نوازشریف گفتگو کرد. نوازشریف در این گفتگوی تلیفونی، ضمن ابراز تأسف درمورد وقوع انفجارهای مرگبار در روزهای اخیر در کابل، این حملات را محکوم کرد. اشرفغنی و نوازشریف هر دو تأکید و توافق کردند که روند مذاکرات صلح میان طالبان افغانستان و دولت کابل باید ادامه یابد. در همین حال، جانان موسیزی، سفیر افغانستان در پاکستان، به دیدار مولانا سمیعالحق، پدر معنوی طالبان رفت و از او برای تحقق صلح در افغانستان درخواست کمک کرد.
این در حالی است که برخی از کارشناسان، اعتماد به عناصری را که در پاسخ نیت صلحجویانه دولت کابل، دست به انفجار و خونریزی میزنند، بیفایده دانسته و اشتباه استراتیژیک قلمداد میکنند. شکریه بارکزی، عضو ولسی جرگه، بر این عقیده است که “سیاست تضرع در برابر مخالفان مسلح و استمداد از پاکستان اشتباهی است که بارها تکرار شده و بینتیجه بودن آن نیز به اثبات رسیده است. لذا دولت کابل نباید یک آزمون بینتیجه را دو بار به امتحان گرفته و خویشتن را در افکار عمومی بیشتر بیاعتماد سازد.” به نظر وی، زمانی باید وارد مذاکره شد که سازمان ملل نتیجهبخش بودن آن را تضمین نموده و جانب مذاکرهکننده را زیر نظارت بگیرد.
اما آذرخش حافظی، مشاور بینالملی اتاقهای تجارت و آگاه مسایل سیاسی، بر این باور است که “کوشش شود با افرادی مذاکره شود که صاحب صلاحیت باشند. از این که طالبان از سوی پاکستان اداره میشوند اول با پاکستان مذاکره شود؛ چون مالک اصلی این پروژه آی-اس-آی است. تعدادی از گروه طالبان نزد پاکستانیها گروگان اند و این هیأت طالبان را به یک شکل به دور میز مذاکره میآورد.”
عبدالرب رسول سیاف، یکی از قومندانان سابق جهادی، نیز در سخنانی که چندی پیش ایراد کرد، به نحوی این مطلب را تأیید نمود که برخی از مخالفان مسلح در اختیار دولت پاکستان است و حتی وی رهبر گروه طالبان، ملامحمد عمر را اجیر و مزدور خواند که در اخیر نیز با فشار و اجبار کشته شده است.
در این میان نقش پاکستان، ابزار تروریزم و حامیان بینالمللی در میدان جنگ و صلح افغانستان در قالب بازی بزرگی به پیش برده میشود که مشخص نیست چه زمانی به نتیجه خواهد رسید. برخی از مسوولان امور ایجاد گروههای مخالف مسلح را نیز جزئی از این بازی میدانند. اسماعیل قاسمیار، مشاور بینالمللی شورای عالی صلح، بر این نظر است که “در اصل این یک بازی بزرگ است که در کشور ما راهاندازی گردیده است که این بازی در چهارچوب تک قطبی شدن دنیا به پیش میرود و پس از حادثه یازده سپتمبر 2001 در امریکا، افغانستان به صورت مستقیم در معرض این بازی قرار گرفت.”
وی نقش پاکستان را در این میان تربیت و صدور تروریزم دانسته و میگوید: “این بازی خیلی پیچیده است و ابعاد گوناگونی دارد و خیلی منافع گروهها و کشورها به این بازی گره خورده است. اما باید کشورهای منطقه بدانند که تروریزم دشمن مشترک است و باید با راهکار سیاسی و مذاکره به این بلای خانمانسوز خاتمه بخشید.”
پاسخ رییسجمهور؛ از حرف تا عمل
اعتراض و انزجار مردم از وضعیت کنونی، سکوت ارگ ریاستجمهوری را شکست و رییسجمهور اشرفغنی در نشست مطبوعاتی اخیرش گفت که رویدادهای اخیر در کابل و سایر نقاط افغانستان نشان میدهد که لانههای آموزش انتحاری و کارخانههای ساخت بمبهایی که “مردم بیگناه را به خاک و خون میکشاند مثل گذشته در آن کشور (پاکستان) فعال است.” او گفت: “من از ملت و دولت پاکستان میپرسم که اگر گروهی چنین قتل عامی که در شاه شهید کابل شد در اسلامآباد انجام میداد و این گروه در خاک افغانستان پناهگاه و در شهرهای بزرگ ما دفتر و مراکز آموزشی میداشت، آنگاه واکنش شما چه میبود، آیا ما را دوست خود میدیدید یا دشمن؟”
رییسجمهور غنی با انتقاد از عملکرد پاکستان گفت: “ما به صلح امید داشتیم، اما در قلمرو پاکستان بر خلاف ما جنگ اعلام میشود و این در حقیقت از یک ملت و کشور همسایه دشمنی واضح است.” او افزود که افغانستان در همه این مدت منتظر بود که پاکستان اراده و ظرفیت خود را برای آوردن صلح در افغانستان نشان بدهد اما “پاکستان هنوز شاهد برپایی اجتماعی است که دستهایی از آنجا به ما پیام جنگ میفرستد.”
آگاهان این اظهارات را به معنای همصدایی با ملت خوانده و در افزایش قدرت ملی تأثیرگذار میدانند. قنبرعلی تابش، استاد پوهنتون در موسسه تحصیلات عالی ابوریحان، بر این باور است که “اظهارات و بیانیه قاطع و صریح رییسجمهور غنی قابل ستایش بود و نشان از این داشت که او صدای اعتراض و خشم ملت را شنیده است. چیزی که اکنون مردم انتظارش را میکشند، جامه عمل پوشاندن به این هشدارها و اخطارها است.”
به هر حال، حکومت کابل مکلف است به هر نحوی که شده است این مسأله را با سازوکارهای مناسب، منطقی و مؤثر به پیش ببرد. هرگاه این پروسه به صورت درست آن دنبال نشده و به سرمنزل مقصود خویش نرسد، بحران اعتماد نسبت به حکومت وحدت ملی عمیقتر شده و شرایط بدتر از حال خواهد شد. زیرا صلح یکی از اساسیترین مفادی بود که در تفاهمنامه سیاسی برای تشکیل حکومت وحدت ملی آورده شده بود. بر اساس همان تفاهمنامه، دو رهبر ملزم بودند که برای این پروسه به طور جدی کار کرده و صلح را برای مردم به ارمغان بیاورند.