زندگی در ولایتهای جنگ زدهای چون هلمند، کندز، بغلان و بخشهایی از ننگرهار شیرازه خود را از دست داده است. مرگ، آواره شدن، بیخانمانی و فرار از خانه و کاشانه نصیب هزاران خانواده در این ولایتها شده است.
اما صدای آنان را کمتر کسی میشنود و به ندرت اتفاق افتاده که غرامتی برای آنان پرداخت شده و یا راهکاری برای رهایی شان از چنین حالتی مد نظر گرفته شود. این در حالی است که غیرنظامیان حق دارند تا از حقوق بشردوستانه بینالمللی در جریان جنگ برخوردار شوند.
کارشناسان بر این باور اند که اصول حقوق بشردوستانه بینالمللی در جنگهای افغانستان فراموش شده و این مسأله باعث رنج و درد بیش از حد افراد ملکی در جریان جنگهای جاری میشود. داکتر قاسم الیاسی، رییس موسسه تحصیلات عالی ابوریحان و استاد پوهنتون، بر این باور است که «حفظ حیثیت انسانی غیرنظامیان، جلوگیری از تلفات آنان و کاهش هرگونه آسیبرسانی به آنان از اصول اساسی حقوق بشردوستانه بینالمللی در جریان جنگها است. تمام گروههای درگیر مکلف اند به هر نحو ممکن از تلفات افراد ملکی و زیان رساندن به آنان خودداری کنند.»
این در حالی است که متأسفانه اصول حقوق بشردوستانه بینالمللی در جنگهای جاری کشور به فراموشی سپرده شده و غیرنظامیان همواره مورد ستم و اجحاف بیش از حد در جریان جنگهای جاری قرار میگیرند. همین مسأله نیز باعث شده تا ساکنان ولایتهای هلمند، کندز، بغلان و سایر نقاط کشور شرایط دشواری را سپری نموده و در حالت ناگواری قرار داشته باشند.
افراد ملکی، هیزم جنگهای جاری
تشدید جنگ در ولایتهای مختلف کشور، افزایش تلفات غیرنظامیان را در پی داشته است. به گفته نهادهای وابسته به سازمان ملل، در شش ماه نخست امسال، بیش از ۱۶۰۰ غیرنظامی افغان کشته و بیش از ۳۶۵۰ تن هم زخمی شدهاند. این مسأله باعث نگرانی برخی از نهادهای حقوق بشری شده است. کمسیون مستقل حقوق بشر با ابراز نگرانی از وضعیت ناگوار افراد ملکی در مناطق جنگزده، خواستار رعایت حقوق بشردوستانه بینالمللی و قانون جنگ میباشد.
ثریا صبحرنگ، کمیشنر کمسیون مستقل حقوق بشر، میگوید که هلمند، کندز و بغلان ولایتهایی اند که ساکنان غیـرنظامــی آن در حــالت بـسـیار دشواری به سر برده و شرایط زندگی افراد ملکی در این ولایتها بسیار ناگوار است. او از جوانب دخیل در جنگها میخواهد تا قوانین بشری را زیرپا نکنند و به افراد ملکی آسیب نرسانند. خانم صبحرنگ میگوید: «همیشه تأکید ما برای طرفهای جنگ بوده که باید قوانین جنگ و کنوانسیونهای جنوا را مراعات کنند و افراد ملکی را هدف قرار ندهند. ولی با کمال تأسف آمار تلفات ملکی رو به افزایش است.»
در این میان بورد مشترک جلوگیری از تلفات غیرنظامی که تحت ریاست شورای امنیت ملی کار میکند، از تمام نهادهای بینالمللی خواسته تا در مورد ارقام تلفات غیرنظامیان افغان و ارزیابی گزارشهای شان برای ارگانهای امنیتی افغانستان فرصت بیشتر بدهند تا یافتههای همین سازمانها و نهادها بررسی شود. این بورد خواهان هماهنگی بیشتر میان نهادهای تهیه کننده گزارشهای تلفــات افــراد ملکی و ارگانهای امنیتی افغانستان شده است. با این حال، ثــریــا صبحرنگ، کمیشنر کمسیون مستقل حقوق بشر، میگوید: «کمسیون از نامش پیداست که کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان است. بناءً به هیچ عنوان گزارشی را که آماده میکنیم، با حکومت مشوره نمیکنیم که گویا ما اجازه داریم تا این گزارش را نشر کنیم یا نه. چون این وظیفه ما است، مسوولیت ما است و قانون اساسی برای ما این حق را داده است.»
در گزارشهایی که تا حالا از سوی سازمان ملل متحد و کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نشر شده، طالبان و سایر گروههای مخالف، مسوول بیشترین تلفات غیرنظامیان دانسته شدهاند. در گزارش این نهادها، مسوول بیش از 60 درصد این تلفات گروه طالبان، شبکه حقانی، حزب اسلامی، گروه داعش و سایر مخالفان مسلح خارجی و 23 درصد دیگر نیروهای امنیتی افغان و حامیان بینالمللی شان دانسته میشوند.
وضعیت ناگوار آوارگان
هلمند یکی از ولایتهایی است که شعلههای جنگ در آن التهاب بیشتری یافته و افزون بر تلفات افراد ملکی و سایر آسیبهای آن، بیش از چهار هزار خانواده را آواره کرده است. بیجاشدگان نبرد در هلمند تمام دار و ندارشان را از دست داده و روزهای دشواری را در سرپناههای موقتی به سپری میکنند، که نه نان کافی برای خوردن و نه هم ابزار لازم برای گذران زندگی عزتمندانه دارند. بسیاری از آنان تنها توانستهاند جان سالم به در برده و فرزندان شان را در میان آتش جنگ رها کردهاند. خان زمان باشنده چاه انجیر میگوید: «از ولسوالی ناوه آمدهام، در آن جا جنگ بود، اولادهای ما هنوز در همان جا هستند، تنها خودم آمدهام، هیچکس از دولت نبود که کمک کند. نصف از اولادهای ما همانجا ماندهاند تمام لوازم ما همان جا ماندهاند و حالا این جا در یک مخروبه زندگی میکنیم.» فیضالله یکی دیگر از آوارگان که باشنده نادعلی است، میگوید: «من فقط با پوشیدن یک جوره لباس فرار کردهام.»
خلیلالله که روزی در کندز زندگی خوشی داشت و از کار و بار و تجارت مناسبی برخوردار بود، اینروزها در وضعیت ناگواری به سر میبرد. وی یک بار سال گذشته و حین سقوط ولایت کندز توسط طالبان بیجا شد و دیگر جرئت نکرد تا تمام اعضای خانوادهاش را در کندز منتقل کند. از یکسو رفت و آمد برای وی در کابل سخت است و از سوی دیگر ناگزیر است تا بخشی از اعضای خانواده، بهخصوص زنان و کودکانش را که آسیبپذیرتر اند، در کابل بگذارد. این وضعیت او را در حالت نامطلوبی قرار داده و زندگی را به کامش تلخ کرده است. او میگوید: «منتظر روزی هستم که دیگر خطر سقوط کندز و بیثباتی این ولایت کاملاً برطرف شود تا بتوانم با زن و فرزندانم یکجا زندگی کنم. در حال حاضر حالتی دارم که گویا نه در زمینم و نه در آسمان. وضعیت لرزانی دارم که مدام در حال اضطراب و نگرانی به سر میبرم.»
انتظار تلخ پایان جنگ
این آوارگان جنگ در حالی انتظار ختم جنگ و نبردهای بیپایان را میبرند که روشن نیست چه زمانی زنگ ختم منازعات مسلحانه نواخته شده و راهی برای ثبات در این ولایتها پیدا خواهد شد. از مذاکرات صلح که در سالیان گذشته هر از گاهی سخن به میان آورده میشد، خبری نیست و تکتیکهای مخالفان مسلح نیز در سراسر ولایتها پیچیدهتر و گستردهتر میشود. معلوم نیست که این میزان از جنگجویان از کجا آمده و چه دستهایی در پشت پرده حمایت از جنگهای درازمدت افغانستان نهفته است.
چندی پیش سازمان عفو بینالملل گزارش داد که در سه سال اخیر شمار آوارگان داخلی در افغانستان به حدود سه برابر افزایش یافتهاند. این سازمان اعلام کرد که شمار آوارگان داخلی افغانستان که به دلیل ادامه درگیریها در نقاط مختلف کشور آواره شدهاند، به ۱.۲ ملیون نفر رسیده است، در حالیکه این نهاد شمار آوارگان داخلی را در سال ۲۰۱۳ حدود ۵۰۰ هزار نفر اعلام کرده بود.
رنج این کتله عظیم انسانی در سرزمین آبایی شان بسی دردرآورتر از مهاجرت در دیار بیگانگان است. خشونتهای ناشی از جنگ و درگیری میان دولت و گروههای مخالف مسلح، عامل اصلی بیجاشدن این جمعیت بالای یک ملیون نفر شده است. فقر، گرسنگی، بیخانمانی و نابسامانی از جمله فکتورهایی است که رنج مداوم را برای بیجاشدگان داخلی رقم زده است.
برای بیخانمانهای داخلی، سپری کردن فصل زمستان از سایر فصول، سختتر است. همین دشواری نیز باعث شده تا گزارش سازمان عفو بینالملل با عنوان «فرزندانم در این زمستان خواهند مرد» نامگذاری گردد.
آنچه در این میان از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است، نبود استراتیژی قاطعانه، درازمدت و همهجانبه برای جلوگیری یا حداقل افزایش این پدیده است. زیرا با گذشت هر روز فاجعه انسانی مهاجرت در داخل و خارج کشور قربانی میگیرد، ولی راهکارهای ایجاد شده از جانب دولت و نهادهای مسوول در این خصوص، مقطعی، موقتی و غیرمؤثر است.
به نظر میرسد اگر راهکار درازمدتی برای مبارزه با ناامنی، خشونت، فقر، خشکسالی و ایجاد زمینههای کار و اشتغال در ولایتهای ناامن و گرفتار شده در دام بلایای طبیعی روی دست گرفته نشود، گراف مهاجرت داخلی و بیجاشدن کماکان سیر صعودی را خواهد پیمود. لذا انتظار این که به این رنج بیپایان در حالت کنونی و در فقدان استراتیژی ملی و همه جانبه نقطه پایان گذاشته شود، بیهوده است.