ads

دموکراسی نوپای افغانستان

پانزدهم ماه سپتمبر به نام “روز جهانی دموکراسی” نام‎گذاری شده است. این مناسبت یک رویدادی است که در بسیاری از کشورها تجلیل می‌‎شود.
سازمان ملل متحد به منظور پشتیبانی از جنبش‌های ضد استبدادی، ۱۵سپتمبر را روز جهانی دموکراسی نامیده است.

نویسنده: zekria
20 سنبله 1395
دموکراسی نوپای افغانستان

پانزدهم ماه سپتمبر به نام “روز جهانی دموکراسی” نام‎گذاری شده است. این مناسبت یک رویدادی است که در بسیاری از کشورها تجلیل می‌‎شود.
سازمان ملل متحد به منظور پشتیبانی از جنبش‌های ضد استبدادی، ۱۵سپتمبر را روز جهانی دموکراسی نامیده است. اما در افغانستان‎ علی‎رغم ورود رسمی به عرصه‎ دموکراسی به لحاظ میکانیزم‎های حکومتی‎اش، به این مناسبت کم‎تر پرداخته می‎شود. این در حالی است که دموکراسی نوپای افغانستان نیازمند آسیب‎شناسی جدی بوده و باید از این مناسبت برای بررسی این پدیده بهره‎برداری کرد. حقیقت این است که وقتی سخن از دموکراسی به میان می‎آید، نخستین سوال از ماهیت آن در افکار عمومی خطور خواهد کرد. بناءً پیش از هر بحثی در مورد دموکراسی بهتر است ماهیت آن مورد بحث و ارزیابی قرار گیرد.

دموکراسی چیست؟
پاسخ این پرسش در نگاه کارشناسان سیاسی به انواع مختلفی بیان شده که فشرده‎ آن را می‎توان چنین ذکر کرد: “مردم‌سالاری یا دموکراسی (Democracy) یک روش حکومتی است برای مدیریت “کم خطا” بر مردم “حق مدار” که در آن فرد یا گروهی خاص حکومت نمی‌کنند، بلکه مردم حکومت می‌کنند.” دموکراسی یک کلمه یونانی است که از دموکراتیا ریشه گرفته و دموکراتیا از دو بخش دموس (مردم) و کراتوس (حکومت)، تشکیل شده است. بنابراین دموکراسی به معنای نظام سیاسی است که در آن مردم نه شاهان یا اشراف حکومت می‎کنند.
حبیبه امان، فعال مدنی، شاخص‎های دموکراسی را چنین توضیح می‎دهد: “از حکومت اکثریت به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکننده دموکراسی نام می‌برند. در صورت نبود حاکمیت مسوولیت‌پذیر، ممکن است که حقوق اقلیت‌های جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرد که در آن صورت به آن دیکتاتوری اکثریت می‌گویند. از اصلی‌ترین روندهای موجود در دموکراسی‌های ممتاز می‌توان به وجود رقابت‌های انتخاباتی عادلانه اشاره کرد. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشه‎ سیاسی و رسانه‎های آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی است که به مردم اجازه می‌دهد با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقه‌ شخصی خود رأی بدهند.”
گونه‌های مختلف دموکراسی وجود دارد و در جوامع مختلف نیز شاهد چندگانگی دموکراسی هستیم. دموکراسی نمایندگی چندحزبی، دموکراسی نمایندگی تک‌حزبی، دموکراسی مشارکتی و شبه‌دموکراسی از نمونه‎های متفاوت دموکراسی است. میان انواع گوناگون دموکراسی، تفاوت‌های بنیادین وجود دارد. بعضی از آن‎ها نمایندگی بوده و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می‌گذارد. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانون‎گذاری دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل قدرت سیاسی صورت نگیرد (برای مثال تفکیک قوا)، یک شاخه‎‌ نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته، به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند.

استقبال از دموکراسی در افغانستان
جدا از این که دهه‎ای را به نام دموکراسی در افغانستان مد نظر گرفته و از تاریخ گذشته یاد کنیم، یک و نیم دهه‎‏ اخیر به خوبی بیانگر استقبال مردم افغانستان از دموکراسی بوده است. رییس جمهور محمداشرف غنی در صفحه تویترش نوشته است که “افغانستان منتظر تاریخ نمی‎ماند تا برایش تصمیم بگیرد. مردم افغانستان خود شان تاریخ را ساخته و دموکراسی را رقم می‎زنند.”
داود مرادیان، رییس انستیتیوت مطالعات استراتیژیک افغانستان، نمایش‎های دموکراتیک مشارکت مردمی در انتخابات را همان حکومت مردم می‎داند که اشتیاق عمومی برای آن فراوان است. به گفته‎ وی “دموکراسی کنونی افغانستان، این دیدگاه را که دموکراسی در جهان اسلام پا نمی‌گیرد، به پرسش کشیده است. وقتی کشور محافظه‌کار، جنگ‌زده و قبایلی مثل افغانستان، بتواند گام‌های مهم در راستای دموکراسی‌سازی بردارد، کشورهای مرفه و باثبات دیگر به یقین که فرصت‌های زیادی برای تقویت دموکراسی دارند.”
این در حالی است ‎که برخی از شهروندان کشور، دموکراسی را با اصول اسلامی ناسازگار می‎دانند، عده‎ دیگر این عقیده را مردود شمرده و واقعیت‎های عینی جامعه را متضاد با این باورها می‎دانند. اسلام‎الدین عزیزی، از پیشگامان دوره جهاد کشور، می‎گوید: “سه پايه دموكراسی با باورهای دينی همخوان نيست؛ بدون شک ظهور سه مكتب اومانيزم (اصالت انسان – انسان محوری )‌، ليبراليزم (آزادی دلخواه انسان) و سیكولاريزم (‌دنيايی و فردی كردن حيات بشری) با تار و پود و بافت پيچيده و سنگين پديده‎ دموكراسی پيوند خورده است.”
در عین حال، برخی از مسوولان، عملی کردن دموکراسی را از یک کشور تا کشور دیگر متفاوت می‎دانند. عبدالروف ابراهیمی، رییس ولسی جرگه، تأکید می‎کند که “پیاده شدن دموکراسی از یک جامعه تا جامعه دیگر با در نظر داشت رسوم و عنعنات آن متفاوت است.” او در خصوص سازگاری جامعه افغانستان با نوع خاصی از دموکراسی نظر خاصی ندارد.
اما این که کدام نوع از دموکراسی برای افغانستان مناسب است، به باور آگاهان از میان انواع دموکراسی که سایر کشورهای دنیا تجربه کرده‎اند، دموکراسی رایج در افغانستان را می‎توان “دموکراسی نمایندگی” نام گذاشت. حسین ایوبی، روزنامه‎نگار و محصل دوره ماستری در رشته روابط بین‎الملل در پوهنتون ابن سینا، می‎گوید: “دموکراسی نمایندگی به این معنا است که تصمیمات مربوط به جامعه، نه به دست اعضای آن، بلکه توسط افراد ویژه‌ای که مردم برگزیده‌اند، گرفته می‌شود. شکل‌های گوناگون دموکراسی نمایندگی در بسیاری از سازمان‌ها هم وجود دارد.”

موانع دموکراسی در افغانستان
عناصر اصلی دموکراسی که شامل مشارکت مردمی، انتخابات، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و غیره است، نقش مردم را در تصمیم‎گیری‎ها و تعیین سیاست‎های دولت برجسته می‎سازد، ولی فهم عام مردم از این مفاهیم اندکی نارساتر از واقعیت‎هایی است که باید مورد تمرکز قرار گیرد. برخی از شهروندان عادی و حتا کسانی‎که دانش متوسطی نیز دارند، بسیاری اوقات از دموکراسی، فهم نارسایی داشته و آن را هرچیزی می‎دانند که با دین و آداب اجتماعی دیرینه شان متضاد باشد.
شریف اسلام‎خیل، شهروندی که بیش از 50 سال عمر خود را در نظام‎های مختلف افغانستان گذرانده است، می‎گوید: “دموکراسی را نمی‎شناسم، ولی این قدر می‎دانم که این گپ را برای ما از بیرون آورده‎اند. خارجی‎ها به بهانه دموکراسی قصد دارند تا دین ما را خراب کرده و فرزندان ما را به بی‎راهه بکشانند.”
در واقع فهم نادرست از دموکراسی، مانع اصلی تحقق این پدیده است. اما به باور مرادیان، موانع دیگری هم فراروی دموکراسی وجود دارد که برخی داخلی و بعضی هم خارجی است. مرادیان خاطر نشان می‎سازد که “دموکراسی کنونی افغانستان را دو مورد (مداخله بیرونی و کشمکش‌های درونی نخبگان) تهدید می‌کند. اما تلاش‌های کنونی برای دموکراسی‌سازی را ملیون‌ها شهروند پشتیبانی می‌کنند، ملیون‌ها شهروندی که به رغم تهدید انتحاری‌های طالبان، ناامیدی به دولت و آینده ناروشن کشور، به پای صندوق‌های رأی رفتند. با وجود همه تهدیدها، امکان پیروزی تجربه سوم دموکراسی افغانستان، بسیار بالا است. اگر محیط بیرونی مساعد باشد و نخبگان سیاسی در کابل، مسوولانه و متحدانه عمل کنند، در این صورت، افغانستان می‌تواند، الهام‌بخش دموکراسی‌های منطقه باشد.”
از سوی دیگر، کارشناسان علوم سیاسی بر این عقیده‎اند که فرهنگ سیاسی پایین جامعه و غلبه‎ قوم‎گرایی بر ملت‎گرایی از موانع مهم تحقق دموکراسی در افغانستان بوده است. نوذر شفیعی، کارشناس روابط بین‎الملل و علوم انسانی، می‎گوید: “با آن که ماهیت اجتماعی افغانستان به گونه‌ای است که دموکراسی بهترین الگوی حکومتی برای آن قلمداد می‎شود (زیرا جامعه‎ چندقومی است که فقط در یک محیط دموکراتیک سهم و نقش اقوام در قدرت مشخص می‎شود) هیچ‎گاه خورشید دموکراسی کاملاً بر افغانستان درخشش خود را به نمایش  نگذاشته و فضای سیاسی حاکم بر کشور همواره ابری بوده است. شاید یکی از علت‎های اصلی این مهم پیچیدگی خاص جامعه ما است که در شکل فرهنگ سیاسی پایین، غلبه‎ قوم‎گرایی بر ملت‎گرایی، تکمیل نشدن فرایند ملت‎سازی، فقدان توسعه اقتصادی و … بوده است. به عبارت دیگر، جامعه ما مبتنی بر همبستگی مکانیکی است و هنوز همبستگی ارگانیکی (وجدان جمعی) در آن شکل نگرفته است.”
در واقع، تحت این شرایط است که جامعه افغانستان، همواره با دو موج مخالف مواجه بوده است؛ تلاش نیروهای روشنفکر برای استقرار دموکراسی و در مقابل مقاومت نیروهای تمامیت‎خواه و سرکوب‎گر. در کنار این دو موج دو جریان اصلی نیز در تقویت یا تضعیف هر یک از این دو موج فعالیت کرده‎ا ند؛ یکی بستر اجتماعی جامعه‎ که اغلب زمینه‎ساز قدرت یافتن نیروهای غیردموکراتیک بوده و دیگری مداخله‎ خارجی که نگرش آن‎ها به امواج اجتماعی – سیاسی در افغانستان تابع ملاحظات و منافع ملی آن‎ها بوده است.

گسترش آگاهی از دموکراسی
فهم ناقص از دموکراسی باعث شده است که آگاهان امور و نمایندگان مردم، گسترش دانش دموکراتیک و افزایش آگاهی در این راستا را یک ضرورت جدی دانسته و بر آن تأکید کنند.  تعدادى از اعضای ولسی جرگه بر نهادینه شدن دموکراسی در کشور تأکيد کردند و خواستند که سطح آگاهی مردم در مورد دموکراسی بلند برده شود. عبدالروف ابراهیمی، رییس ولسی جرگه، از جایگاه ریاست نهادی‎که مظهر اصلی دموکراسی است، می‎گوید: “ولسى جرگه نقش خود را در تشویق حکومت برای تحکیم دموکراسی ایفا نموده و بیشتر از ین تلاش خواهد کرد.” به گفته‎ وی “اگر تمام ارگان‎های دولتی سهم خود را برای آگاهی مردم از دموکراسی ایفا کنند مردم ما استعداد آن ‎را دارند تا حکومت مردم‎سالار داشته باشند. تأکید ما بر اصل تأمین دموکراسی و احترام به آزادی‎های بنیادین حقوق بشری اجرای یک وجیبه مهم می‎باشد.”
ناهید فرید، عضو ولسی جرگه، نیز بر این باور است که حتا دولت‎مردان ما فهم کاملی از دموکراسی نداشته و یا هم آماده‎ پذیرش و تطبیق آن نیستند. به گفته‎ وی “دموکراسی در نتیجه کنفرانس سال ٢٠٠١ بُن براى افغانستان به عنوان یک تصمیم سیاسی وارد افغانستان شد، اما زمینه تمرین دموکراسی و احترام به ارزش‎های دموکراتیک، توسط دولت‎مردان هنوز در افغانستان وجود نداشت. تمام مشکلاتى که ما در قسمت تقابل قوا با آن روبه‎رو هستیم، نتیجه عدم آمادگی اکثر نهادهای ما برای پذیرفتن دموکراسی است.”
ناهيد فرید می‎گوید که باید توسط نهادهای دموکراتیک و نهادهای جامعه مدنی، برای مردم آگاهی بیشتری در مورد دموکراسی داده شود و در قانون اساسی، مؤلفه‎های بیشتری برای احترام به ارزش‎های دموکراتیک و حقوق مدنی گنجانیده شود.
فوزیه کوفی، عضو دیگر ولسی جرگه، نیز به نهادینه شدن دموکراسی و آگاهی دادن به مردم در مورد آن تأکید نموده و می‎گوید: “شیوه‎های پیاده کردن دموکراسی باید در یک گفتمان ملی مشخص شود. برای تضمین دموکراسی، تفکیک قوا حتمی است و شورای ملی به عنوان یک قوه مستقل، باید در نظر گرفته شود.”
در مجموع آنچه می‎توان از اظهار نظرهای موجود و شرایط کنونی کشور استنباط کرد این است که دموکراسی در افغانستان نوپا بوده و تحقق واقعی آن نیازمند تلاش جدی و همگانی است. لذا شکی نیست که عملی کردن این پدیده مدرن در عرصه‎ عمل که تمام عرصه‎های زندگی انسان امروز را درنوردیده نیازمند قربانی‎های زیادی است که باید مردان و زنان افغان به پای آن اهدا کنند.

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2022 © TKG: A public media project of DHSA