این روزها، طرح استراتیژیک جدید مشاوران امریکایی روی میز دونالد ترامپ رفته که بر مبنای آن باید این کشور با نیروی دوچند و هزینه بیشتر به صحنه افغانستان برگردد. این طرح پیشنهادی بر گسترش حضور نظامیان امریکایی، افزایش صلاحیتهای مشــاوران ایــن کشــور و حمـلات هوایی به مواضع مخالفان مسلح تأکید دارد و توسط مک مستر، مشاور شورای امنیت امریکا و جیمز متیس، وزیر دفاع این کشور، حمایت میشود.
بر اساس این طرح، علاوه بر نیروهای ناتو و امریکایی مستقر در افغانستان، قرار است دستکم سههزار سرباز امریکایی و سههزار سرباز ناتو نیز به این تعداد افزوده شوند. استراتیژی افزایش نیرو و کمکهای مالی به دولت کابل هزینههای مالی جنگ افغانستان را که کفته میشود 23 ملیارد دالر در سال بوده، باز هم بالا خواهد برد. هدف این طرح، فشار بر مخالفان مسلح دولت به منظور حاضر شدن روی میز صلح است؛ این یعنی “جنگ برای صلح!” اما مقامهای امریکایی تحقق این برنامه را وابسته به تلاشهای محمداشرف غنی برای مبارزه با فساد و برکناری قومندانان غیرمؤثر دانستهاند.
هدف ترامپ در افغانستان
دولت ترامپ مدتهاست که آغاز به بازنگری کلی سیاستهای کاخ سفید در مورد جنگ افغانستان کرده است. هدف چهل و پنجمین زمامدار کاخ سفید بهبود اوضاع امنیتی افغانستان با چشمانداز پیروزی در این جنگ فرسایشی است؛ جنگی که از سال 2001 شروع شده و طولانیترین جنگ امریکا محسوب میشود. این استراتیژی جدید که از حمایت کامل اعضای کابینه ترامپ برخوردار است، تنها وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) را درگیر میسازد و کاری به “کاخ سفید” ندارد.
پنتاگون بر این مبنا، موظف میشود یک مجموعه نیرومند از نظامیانش را در افغانستان شکل بدهد، ضمن آن که از آزادی عمل وسیعتری برای هدف قرار دادن مواضع مخالفان مسلح در حملات هوایی برخوردار خواهد شد. استراتیژی جدید تمام محدودیتهایی را که دولت اوباما ایجاد کرده بود و جلو میدان عمل نظامیان امریکایی را در این میدان رزم گرفته بود، از میان برمیدارد.
این در حالی است که برخی از کارشناسان این سیاست جدید را نوعی تحول در کاخ سفید میدانند. به باور آنها، دولت دونالد ترامپ میخواهد نشان دهد که او نیز طرح مختص به خود را دارد و دست خالی در صحنه سیاست افغانستان وارد نشده است.
عبدالاحمد جویا، کارشناس مسایل امنیتی، معتقد است که “بیش از 15 سال از جنگ افغانستان میگذرد و استراتیژی جدید امریکا هدفش این است که تمام سیاستهای اوباما را در قبال جنگ افغانستان، که مبتنی بر محدودیت عمل نظامیان امریکایی در افغانستان بود، به کلی زیر و رو کند. مسلم است که با پررنگ شدن حضور نظامیان امریکا در جنگ افغانستان، ضریب خطر جانی سربازان امریکایی هم به مراتب بالا خواهد رفت؛ ضمن آن که هزینه این جنگ هم سرسامآورتر خواهد شد.”
با این وجود، احتمالاً ترامپ از مشاورانش خواهد خواست تا این طرح را پیش از 25 ماه می (4 جوزا) نهایی کنند، چون 25 می روز تشکیل اجلاس سران ناتو در بروکسل است و ترامپ هم در آن حضور خواهد داشت. اما هنوز معلوم نیست آیا ترامپ که تا حال در صحبتهایش چندان اشارهای به طولانیترین جنگ امریکا نکرده، کاملاً موافق بسط دادن نقش امریکا در جنگ افغانستان است یا نه.
این در حالی است که برخی از آگاهان، جنگهای جاری خارج از مرز امریکا را عامل تمرکز ترامپ به افغانستان میداند. عتیقالله هاتف، آگاه امور سیاسی – نظامی، بر این باور است: “آنگونه که از اشارههای ترامپ تاکنون میتوان استنباط کرد، این است که او چندان راضی نیست امریکا به عمق باتلاق جنگهایی برون از مرزهای کشورش فرو برود. اما ترامپ در عین حال یادآور شده با سرسختی در مقابل تروریزم موافق است. لذا او ضمناً نشان داده است که چندان هم از استفاده از نیروی نظامی بدش نمیآید.”
اما برخی از کارشناسان میگویند که این استراتیژی جنگی، اهداف صلحطلبانه دارد و فشاری برای پایان جنگ است. اندرو ویلدر، کارشناس مسایل افغانستان در موسسه صلح امریکا، با نشر مقالهای در واشنگتن پست در این خصوص گفته است: “استراتیژی جدید امریکا در قبال جنگ افغانستان حامل این پیام است که امریکا میخواهد سربازان بیشتری به افغانستان بفرستد، اما این طرح به معنای پیروزی نظامی ابدی نیست، بلکه هدف این است که این ستیزه از راه مذاکره فیصله یابد.”
با این حال، سوال اصلی این است که آیا استراتیژی جدید نظامی امـریـکا باعـث پایــان جنگ جـاری در افغانستان خواهد شد؟
بنبست خواهد شکست؟
واقعیت امر این است که دستگاه نظامی امریکا مدتهاست از اوضاع جنگ افغانستان رضایت ندارد. بنبست موجود در برنامه صلح افغانستان، سالهاست که ناشکسته باقی مانده و این مشکل بقای دولت ائتلافی حکومت وحدت ملی را به خطر انداخته است؛ ضمن آن که یک پایگاه امریکا در افغانستان که برای جنگیدن با گروههای مسلح از قبیل القاعده و داعش در منطقه ایجاد شده، هم در خطر است.
با این وصف، برخی کارشناسان معتقد اند که طرح پیشنهادی که روز میز ترامپ گذاشته شده، با مقاومت مقامهای بلندپایه دولت ترامپ مواجه خواهد شد. برخی مقامهای نظامی کاخ سفید نیز گفتهاند که این طرح تکرار همان طرحهای دولت اوباماست که منحصراً بر افزایش نیرو برای یک دوره موقت طراحی شده بود.
به گزارش واشنگتن پست، مخالفان این استراتیژی در داخل کاخ سفید به مسخره آن را “جنگ مکمستر” لقب دادهاند. اشاره آنها به “هربرت مک مستر” مشاور امنیت ملی ترامپ است. جنرال مک مستر زمانی رهبری مبارزه امریکا را با فساد حکومتی در افغانستان بر عهده داشت و ضمناً یکی از معماران طرح افزایش نیروی نظامی در دوره جورج بوش در افغانستان بود. اکنون نیز او معمار استراتیژی جدید است و افزایش هزینه را مشروط به مبارزه با فساد توسط حکومت وحدت ملی کرده است. “سیانان” نیز گزارش داد به نظر میرسد که “استیوبنین”، رییس استراتیژی اداره ترامپ، که از مخالفان این طرح است، نیز برای عدم تأیید آن تلاش خواهد کرد.
اما مهمترین مشکل استراتیژی جدید این است که اگر تمام این اقدامات انجام گیرد و نیروهای امریکایی و افغان به کمک نظامیان اضافه شده مخالفان مسلح را هدف قرار دهند، آیا همه این نظامیان میتوانند کار را آنقدر به پیش ببرند که جنگ به میز مذاکره رهنمون شود؟ منتقدان طرح معتقدند که حتا طرح افزایش نیروی 100 هزار نفری اوباما هم نتوانست طالبان را مجاب کند تا در گفتگوهایی که دایماً قطع و وصل میشود و از سال 2011 شروع شده است، امتیاز بدهد.
نوید الهام، کارشناس مسایل سیاسی، باورمند است که “همه تلاشهای اوباما در این زمینه بینتیجه ماند؛ چون در درون دولت امریکا بر سر استراتیژی افزایش نیرو اختلاف نظر وجود داشت؛ ضمن آن که دولت افغانستان هم با آن مخالف بود؛ چون میترسید که در جریان این فرایند از میان برود. از سوی دیگر، پاکستان و سایر دولتها هم در سالهای اخیر گفتگوهای مستقلی را هدایت کردهاند. با مرگ اخترمحمد منصور، رهبر طالبان، در سال 2016 که در حمله هوایی امریکا کشته شد، این روند هیچ پیشرفتی نداشته است.” با این وصف، اعتقاد کارشناسان منتقد این است که استراتیژی جدید نیز تأثیر جدی روی پروسه صلح نخواهد گذاشت.
کش و قوس در سیاست کاخ سفید
منتقدان طرح جدید کاخ سفید، این استراتیژی را تداوم مسیر اوباما میدانند. اوباما قبل از ترک کاخ سفید شمار نیروهای امریکایی حاضر در افغانستان را به هزار نیرو کاهش داد و در اواخر سال 2014 نظامیان امریکایی را از هدف قرار دادن مستقیم رهبری طالبان منع کرد و اعلام کرد که امریکا دیگر با این گروه در جنگ نیست. اما پیشرویهای طالبان و تصرف روزافزون قریهها و شهرهای افغانستان، اوباما را ناگزیر کرد در تصمیمگیریاش تجدید نظر کند. با این حساب نیروهای امریکایی توانستند مواضع طالبان را در بعضی از نقاط مشخص هدف حملات هوایی قرار دهند. به عنوان نمونه، در عملیاتهای بزرگ و یا هر کجا که نیروهای افغان در خطر محاصره طالبان قرار داشتند، سربازان امریکایی به کمک آنها میشتافتند.
اما در استراتیژی جدید تهیه شده در دولت ترامپ، طیارههای امریکایی مجاز هستند در حوزه وسیعتری مواضع مخالفان را هدف قرار دهند؛ ضمن آن که میتوانند در عملیاتهای تهاجمی نیروهای افغان با حمله هوایی آنها را پشتیبانی کنند. در این استراتژی جدید، ضمناً مشاوران نظامی امریکا نیروهای متعارف افغان را همراهی میکنند تا آنها به خط مقدم نبرد نزدیکتر شوند. این مشاوران هم اکنون هم نیروهای ویژه افغان را در مبارزه با تروریزم همراهی میکنند.
استراتیژی جدید در حالی مطرح میشود که نیروهای افغانستان در حساسترین زمان ممکن خود به سر میبرند. این نیروها تلفات سنگینی را متحمل شدهاند؛ ضمن آن که فساد و رهبری ضعیف هم آنها را رنج میدهد. اما کارشناسان کاخ سفید راه حل سیاسی را همزمان با حمایت نظامی، راهکار اصلی حل بحران جاری میدانند.
دانیل فلدمن، نماینده ویژه کاخ سفید در دوره اوباما در امور افغانستان و پاکستان، گفته است که راه حل پایدار در افغانستان این است که سرمایهگذاریهای امنیتی منطبق با اقدامات لازم در راه ثبات سیاسی و اقتصادی صورت گیرد. باید اولویت نخست راهاندازی یک جریان صلح در افغانستان باشد با همراهی اقدامات نظامی به عنوان پشتیبانی از روند سیاسی .
اما اندرو ویلدر، کارشناس مسایل افغانستان در موسسه صلح امریکا، گفته است: “این که همه تأکید ما بر فشار نظامی برای دستیابی به یک راه حل سیاسی باشد، مسأله مهمی است، اما هیچ تضمینی نیست که این روش جواب بدهد. چون جنگ افغانستان بازیگران بسیاری دارد که شامل طالبان، دولت افغانستان، پاکستان، ایران و به تازگی هم روسیه میشوند.”
با این حال، باید منتظر ماند که آیا بخت رسیدن به صلح و پایان جنگ با ملت افغانستان یار خواهد شد یا خیر.