ads

جایگاه ادبیات تطبیقی در حوزه زبان های رسمی ما

فردیناند برونتیه، زبان شناس فرانسوی می گوید:«ما هرگز خودمان را نخواهیم شناخت اگرفقط خودمان را بشناسیم » این جمله اساسی ترین مبحث درتعاملات بین فرهنگی وبیانگر فلسفه ادبیات تطبیقی است.

نویسنده: The Killid Group
8 حوت 1388
جایگاه ادبیات تطبیقی در حوزه زبان های رسمی ما

فردیناند برونتیه، زبان شناس فرانسوی می گوید:«ما هرگز خودمان را نخواهیم شناخت اگرفقط خودمان را بشناسیم » این جمله اساسی ترین مبحث درتعاملات بین فرهنگی وبیانگر فلسفه ادبیات تطبیقی است.

تعامل فرهنگی یکی از راهکارهای مهم توسعه غنای فرهنگی در کشورهای جهان به شمار می رود و در حوزه زبان ها، ادبیات تطبیقی بخشی از این رسالت را به دوش می کشد؛ اما با وجود اهمیت و نقش این مضمون در گسترش راوبط فرهنگی و تعامل با زبان های زنده دنیا، موضوع ادبیات تطبیقی، در زبان های رسمی « فارسی دری» و زبان « پشتو» درافغانستان، نا شناخته مانده و حتا در مراکز تحصیلات عالی نیز به آن توجه نمی شود.

 بسیاری از رهپویان رشته زبان و ادب « فارسی دری» و « پشتو» پس از فراغت نیز در این مورد چیزی نمی دانند و در مواد درسی شان چنین مضمونی وجود ندارد. در مورد اینکه چرا این مقوله در جغرافیای حوزه زبان های رسمی افغانستان ناشناخته مانده است، نظریه ها ودلایل مختلف ممکن است در این مساله دخیل باشد که به برخی از این دلایل اشاره می رود:

به باور آگاهان مسایل ادبی، نظریه‌های ادبیات تطبیقی به دو دلیل اساسی به درستی شناخته نشده‌اند: اول آنکه وجه وصفیِ «تطبیقی»، در این اصطلاح موجب بدفهمی شده است. اغلب بر این باورند که هدف ادبیات تطبیقی مقایسه یا سنجش دو یا چند اثر ادبی از فرهنگ ‌های مختلف است، در حالی که این لفظ فقط ناظر بر روشی است که در مطالعات ادبی به طور کلی به کار می ‌رود و خاص این رشته نیست.

 ادبیات تطبیقی، نگرش و نظریهء جدیدی در مطالعات ادبی، یا به زعم برخی از متفکران؛ رویکرد جدیدی در نقد ادبی است و تطبیق، صرفاً وسیله‌ یی است برای رسیدن به هدفی والاتر.

 ابوالحسن نجفی؛ نویسنده ایرانی، به این باور است که در مورد ادبیات تطبیقی اشکال کار آن جاست که ترکیب این دو لفظ «ادبیات» و «تطبیق» برای شنونده نا آشنا، در نخستین برخورد، روشنگر که نیست هیچ، گمراه‌کننده هم است. دیگر آن که ادبیات تطبیقی؛ همانند سایر مباحث علوم انسانی، در مسیر تاریخی خود رشد و تکامل داشته و نمی ‌توان، برای آن تعریف یا نظریه‌ یی واحد و منسجم ارایه داد.

 قلمرو ادبیات تطبیقی از زمان ظهور آ‌ن تا کنون میدانی وسیع از فعالیت‌های فکری را پوشش داده و نحله‌ ها و گرایش‌های متنوعی را در خود جای داده است. این پوشش و گستره‌ی وسیع، موجب تعامل ادبیات تطبیقی با سایر شاخه‌های علوم انسانی شده که بر تنوع و غنای فکری آن افزوده است.

جدای از بحث های عمومی یی که در حوزه زبان ها وجود دارد، دلیل ناشناخته ماندن ادبیات تظبیقی در افغانستان، کاملا متفاوت با دیگر کشورهاست. در حوزه زبان های رسمی کشور، استادان ورزیده یی که در این رشته تحصيل کرده باشند کم داریم؛ یا هیچ نداریم. به صورت پراکنده اگر شماری از استادان و یا دانش آموزان در این رشته مطالعاتی را انجام می دهند، برای نهادینه شدن ادبیات تظبیقی، تاریخچه و خواستگاه این شاخه مهم ادبی کافی نیست.

بنا براین، در مرحله نخست باید ضرورت و اهمیت ادبیات تطبیقی در مراکز تحصیلات عالی کشور، باز نگری شود و اینکه ادبیات تطبیقی، چه نقشی را در گستره زبان های رسمی کشور می تواند داشته باشد؛ اما در صورت عدم توجه زبان شناسان به ابیات تطبیقی، داشتن درک درست از این مقوله و اهمیت آن در تعامل با زبان های مطرح دنیا، کاری است دشوار.

 

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید

به اشتراک بگزارید

طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2022 © TKG: A public media project of DHSA