نظامیان وابسته به گروه طالبان به عنوان عناصر اصلی سازماندهنده جنگ و مجریان نبرد جاری کشور، پیش از این تنها از یک پشتوانه خارجی برخوردار بودند و آن اسلامآباد و حکومت پاکستان بود. با گذشت زمان و تشدید جنگ نیابتی در کشور، دولتهای دیگـری نیــز وارد ایــن کاروزار گردیده و دست مســاعـدت به مخــالفـان مسلح، به خصوص گروه طالبان، بلند کردند. ایران و روسیه، متحدان منطقهیی که خویشتن را پیروز میدان کاروزار سوریه میدانند، در افغانستان نیز دستدرازی نموده و به تجهیز، سازماندهی و آموزش مخالفان مسلح دولت، به خصوص نظامیان موسوم به طالبان، میپردازند. پیش از این، چنین دخالت در پرده ابهام و انکار قرار داشت، ولی در سال گذشته همه چیز روشن شد و مقامهای تهران و مسکو با صراحت تمام از رابطه شان با گروه طالبان پرده برداشتند.
به مرور زمان روشن شد که مسکو با همدستی تهران در صدد مقابله سیاسی و اعمال فشار بر رقیب سیاسی- نظامی جدی شان امریکا و متحدان غربی آن در افغانستان است. جور این جدال نافرجام میان این کشورها اما نصیب مردم افغانستان شده و تهران و مسکو به جای رقابت مستقیم با امریکا، هیزم جنگ ویرانگر افغانستان را فراهم میکنند.
پس از اصرار دولت افغانستان بر رابطه روسیه با طالبان و انکار دولت مسکو، دولتمردان روسیه سعی کردند تا از سیاست صلحجویی دولت کابل استفادهجویی نموده و نیت مداخلهجویانه شان را با شگرد دیگری آشکار کردند. مسوولان این کشور گفتند که حاضر به همکاری در روند صلح افغانستان هستند. حکومت وحدت ملی نیز به نشانه حسن نیت، صلاحالدین ربانی، سرپرست وزارت خارجه، را به مسکو فرستاد تا زمینه و نشانه همکاریاش را نشان داده و ثابت سازد که کابل، دست هرکسی را که در راستای مساعدت به پروسه صلح بلند شود، خواهد فشرد.
اما آنچه شواهد موجود و سوابق فکری گروه طالبان نشان میدهد که اطاعتپذیری این گروه به دلایل مختلف از مسکو قابل توجه نبوده و باز کردن حساب روی این ورق سیاسی، کار مطلوبی نخواهد بود. زیرا از یکسو گروه طالبان به صورت عمده یک ساختار ایدئولوژیک دارد و حکومت ولادیمیر پوتین توانایی نفوذ در لایههای فکری این گروه را نخواهد داشت. این گروه شاید برای باجگیری در جبهههای نبرد و پیشبرد اهداف جنگی شان از روسیه کمکهایی دریافت کند، ولی تسلیم شدن آنها در عرصه سیاسی به دولتیکه سابقه خصمانه با ایدئولوژی اسلامی دارد، قابل باور نمیباشد.
دلیل دومی که ثابت میسازد روسیه شریک سیاسی خوبی در روند مذاکره نخواهد بود آن است که این کشور همانند سایر حامیان مخالفان مسلح افغانستان، نیت صادقانه و عملکرد شفافی در این حوزه نداشته است. برگزاری نشست سه جانبه در مسکو، بدون این که رضایت و نقش دولت کابل را با خود داشته باشد، به خوبی گواه این مسأله میباشد. مشابه این وضعیت برای ایران نیز قابل تصور است. زیرا این کشور نه نفوذ معنوی روی طالبان دارد و نه هم نیت نیک اندیشانه نسبت به ساختار سیاسی کابل که تحت حمایت کشورهای غربی قرار دارد. تنها احتمال موجود این است که تهران و مسکو با اهداف سوء و نیت شوم وارد این قضیه شده و قصد گلآلود کردن آب توفانی افغانستان را دارند تا ماهی مقصود شان را صید کنند.
بنابراین، نگرانی عمده این است که کاخ کرملین و حکومت تهران، پاکستان دیگری در عرصه جنگ و صلح افغانستان شده و به جای رونق بخشیدن به مذاکرات صلح، این پروسه را پیچیدهتر ساخته و به یک باجگیر سیاسی دیگری مبدل کنند. رفع چنین نگرانی اما رایزنی سازنده و حضور قوی نمایندگان افغانستان در تعامل با روسیه و همتایان این کشور را لازم دارد که باید در دستور کار هیأت مذاکره کننده و سایر گروههای مسوول در این عرصه قرار گیرد.
با این حساب، احتمال این که صحنه جنگ و صلح افغانستان پیچیدهتر و کار دولت کابل در هر دو عرصه سختتر شود قابل تصور است. زیرا امروزه در جمع بازیگران میدان جنگ نیابتی در افغانستان، در کنار هند و پاکستان، کشورهای دیگری از جمله روسیه و ایران نیز وارد شدهاند. کار در چنین وضعیتی، نیازمند تلاشهای بیشائبه، جدی و جمعی افغانستان و حامیان بینالمللی آن میباشد. رایزنی در این خصوص، ظاهر شدن قوی افغانستان در صحنه جنگ و میدان مذاکره را طلب دارد که بدون پشتیبانی کشورهای حامی آن نه تنها دشوار، بلکه دست نیافتنی است.