در هفته گذشته دو هیأت جداگانه از بخش نظامی و قانونگذاری پاکستان وارد کابل شده و با مقامهای عالی افغانستان دیدار و مذاکره کردند. سفرهای پشت سر هم هیأتی از پارلمان پاکستان و رییس استخبارات اردوی این کشور به کابل، به دنبال تنشهایی صورت میگیرد که دیپلوماسی سردی را در میان دو کشور پدید آورده است. بستن مرزها توسط پاکستان به مدت طولانی، نشر اتهام از زبان احسانالله احسان، سخنگوی پیشین و بازداشتی طالبان پاکستانی، نسبت به حمایت این گروه از سوی امنیت ملی افغانستان و استخبارات هند و سایر تحرکات تنشآلود، روابط دو کشور را بیشتر از پیش با تنش و چالش مواجه کرده بود.
از سوی دیگر، ایالات متحده امریکا و سایر کشورهای حامی افغانستان به شمول نهادهای بینالمللی نیز نسبت به سیاست پاکستان بیباور شده و کم کم به این نتیجه رسیدهاند که اسلامآباد، حامی تروریزم است نه دشمن آن. از جانب سوم، پاکستان ناخواسته در محور خصومتهایی قرار گرفته که حلقه اصلی خصومت را در سطح قدرتهای جهانی شکل میدهد. هماکنون مشاهده میشود با افزایش خصومتها و اختلافات میان امریکا و چین، پاکستان روی خط شکنندهای قرار گرفته که شکاف آن رو به گسترش است. این کشور از امریکا کمکهای نظامی بزرگی را برای “مبارزه با تروریزم” دریافت مینماید؛ اگرچه اخیراً میزان این کمکها مورد بحث قرار گرفته است. اما حالا پاکستان پذیرای بزرگترین سرمایهگذاری از سوی چین – برابر با 46 میلیارد دالر – برای پروژه جاده ابریشم جدید این کشور است.
از سوی دیگر، امریکا با هند نزدیک شده و بزرگترین قرارداد نظامی دو کشور امضا شده است. بر مبنای این قرارداد، دوجانب اجازه مییابند تا از تمام پایگاههای زمینی، هوایی و دریایی یکدیگر برای ترمیم و تجهیز نظامیان شان استفاده کنند. گفته میشود هدف اصلی این قرارداد، مقابله با تحرکات فزاینده چین است.
با این وجود، میتوان به جایگاه تنشآلود پاکستان در منطقه و معادلات جهانی پی برد و شکی نیست که این سیاست روی وضعیت افغانستان بیشتر از هر جای دیگری تأثیرگذار خواهد بود. لذا ضروری است تا وضعیت کنونی پاکستان توسط دولتمردان اسلامآباد به نحوی مدیریت شود که به جای افزایش تهدیدهای برخاسته از اقلیم این کشور، به سیاست سازش و همگرایی منطقهیی روی آورده و برای کاهش تنش به تحکیم جایگاه مثبت خود اقدام نماید. در این میان، این پرسش پیش میآید که پاکستان چگونه خواهد توانست میان منافع برخاسته از مساعدتهای امریکا به بهانه مبارزه با تروریزم و سرمایهگذاری چین، توازن برقرار کند؟
به نظر میرسد که تعامل دولت اسلامآباد با افغانستان و سازگاری با رویکردهای عمومی جهانی در خصوص معادلات جاری، یگانه راهکاری است که میتواند موقعیت اسلامآباد را در منطقه قدری بهبود بخشیده و شر تروریزم را به مثابه دشمن مشترک کشورها، به خصوص افغانستان و پاکستان، از روی مردم پاکستان کوتاه کند. حقیقت این است که اگر پاکستان به راستی به دنبال ریشهکن ساختن بنیادگرایی است، لازم است تا شرایطی را مهیا سازد که تفکر افراطگرایی در این کشور از بین رفته و زمینه برای رشد این پدیده محدود شود. فراهم ساختن زمینههای مناسب زندگی برای ساکنان نقاط سرحدی و مردم محروم آن کشور، ایجاد مراکز تبلیغی در وسعت کلان آموزشی و رسانهیی، اقدامات وسیع دولتی برای مقابله با پدیده افراطگرایی و…از جمله مواردی است که نیازمند است تا دولت اسلامآباد روی دست گیرد. بالاتر از همه این که حکومت پاکستان باید به این نتیجه رسیده باشد که استفاده از تروریزم به عنوان ابزار سیاسی در منطقه کار ناروایی است که آتش آن بیشتر از همه به چشم پاکستانیها خواهد رفت. لذا هر دستی را که با این جریان همکار باشد، باید کوتاه نماید.
شکی نیست که اگر دولت اسلامآباد نتواند با اقدامات فراگیر در صدد مقابله با این پدیده برآید، نخواهد توانست تا به تعهداتی که داده است، جامه عمل پوشانیده و آن گاه اعتبار آن در نزد افکار عمومی پاکستان زیر سوال خواهد رفت. این چیزی نیست که بتواند در قالب مذاکرات سیاسی و سفرهای دیپلوماتیک پاکستانیها به کابل حل شود، بلکه نیازمند همکاری و هم صدایی حکومت ملکی و بخش نظامی دولت پاکستان و تعامل با کشورهای منطقه از جمله افغانستان است. زیرا تا زمانی که نظامیان پاکستان در این خصوص پا پیش نگذارند، اقدامات حکومت ملکی، کاری را از پیش نخواهد برد.
با این وجود، یگانه نتیجهای که میتوان از سفرهای اخیر گرفت این است که باید دولت اسلامآباد با همنوایی بیشتر بخش ملکی و نظامی، وارد کاروزار سیاسی گردد که در عرصه مبارزه با تروریزم، شریک و حامی افغانستان باشد نه این که همواره از این کشور به عنوان بستر سیاستهای مخربانهاش بهرهبرداری نماید. بنابراین، مرهم تعامل برای زخم تقابل زمانی برای پاکستان میسر خواهد شد که دولت این کشور در صحنه عمل اعتماد جامعه جهانی و دولت افغانستان را به دست آورد.