ads

عودت ناامیدانه ی مهاجرین کارینی به میانمار

از 6 دهه بدینسو، در میانمار جنگ داخلی شعله است، و اقلیت های قومی که پیوسته در معرض شکنجه و آزار قرار دارند، مواد سوخت آن است.

نویسنده: zekria
29 اسد 1396
عودت ناامیدانه ی مهاجرین کارینی به میانمار

از 6 دهه بدینسو، در میانمار جنگ داخلی شعله است، و اقلیت های قومی که پیوسته در معرض شکنجه و آزار قرار دارند، مواد سوخت آن است.
نگون بختانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه ی خود شده و در کمال ناامیدی، راه سایر کشور ها را در پیش می گیرند.
همین اکنون در مناطق سرحدی میان تایلند و میانمار، در حدود صد هزار انسان که اکثریت شان از اقلیت قومی “کارین” می باشند، کمپ نشین هستند، چندین نسل در اینجا زندگی نموده و جوانان شان بدون زیست در کمپ، جای دیگری را نمی شناسند.
هرچند، با امضای یک توافق صلح نیم بند، همه تصمیم دارند به کشور خویش برگردند، ولی از ناداری و فقر شدید شکایت داشته آینده خویش را در سرزمین خود شان مشقتبار تر از کمپ ارزیابی می کنند. ادامه زد و خورد ها در قریه جات، موجودیت ماین های خنثی ناشده، بیکاری، بی روزگاری و ترس از خشونت نظامی ها، همه و همه مایه نگرانی است.
این صدای اطفال کارینی هاست که بیاد وطن خویش واقع جنوب میانمار، ناله سر می دهند.
کارینی ها یکی از اقلیت های قومی، 135 گانه ی میانمار اند. در سال 1978 میلادی، به تعداد یک هزار پناهنده کارینی، از ترس جنگ میان سربازان حکومتی و شورشیان مسلح که برای کسب آزادی می جنگیدند، به شهر های مرزی تایلند سرازیر شدند که البته این روند تا امروز ادامه داشته است.
چهل سال می شود که در جستجوی یک محیط امن بوده، موفق به بازگشت به خانه و کاشانه خویش نگردیده اند.
آقای “حفسو” که باشنده بزرگترین کمپ در منطقه “مای لا” ی تایلند است و خود را مصئون نمی داند می گوید: “این جا یک محیط زیست و گوشه ی از جهان است. اما شما طوری زندگی می کنید که گویی در یک غار بسر می برید، نه دریایی وجود دارد، نه نور ستاره و نه مهتاب و نی آفتاب را مشاهده می توانید. آنچه شما می توانید مشاهده کنید، انعکاس نور آنها به داخل غار است و بس. فقط زمانی می توانی واقعیت آنها را ببینی که اجازه دهند از غاری که نامش کمپ مهاجرین است، خارج شوی.”
آقای حفسو که حالا 36 ساله است، در شش سالگی با پدر و مادرش مهاجر شده و پس از طی فاصله های زیاد، خود را به کمپ های مهاجرین در قلمرو تایلند رسانیده اند.
حفسو که با همه کوچکی آن واقعات را بیاد دارد، می گوید: “در آنوقت برایم گفتند که این مسافرت خیلی کوتاه خواهد بود، من کدام موضع یا فکر مشخصی نداشتم. هنوز هم کدام سرتیفیکیت تولد یا کارت ثبت نام ندارم و سی سال است که سرگردان و درمانده در سرزمین بیگانه حیات خویش را سپری می نمایم.”
رویهمرفته، مهاجرینی که مانند حفسو در قلمرو تایلند زندگی می کنند، از مصئونیت لازم برخوردار نیستند. برناهه های که برای اسکان مجدد آنها روی دست گرفته شده بود، به حالت تعلیق درآمده است. زمانی دونر های خارجی در داخل تایلند، از مهاجرین حمایت می کردند، ولی حالا بودجه های کمکی را به میانمار ارسال می کنند.
اما حفسو می افزاید: “کوشش می کنیم توجه دونر های بین المللی را بخود جلب کنیم که البته تا حال با امدادگران کانادایی، امریکایی، بریتانیایی و آسترالیایی ملاقات های داشته ایم. در حال حاضر اکثریت دونر های اتحادیه اروپا در فکر ترک منطقه هستند. ایشان دفاتر خویش را به رانگوون و برما منتقل می نمایند.”
در اکتوبر 2015 میلادی، یک توافق صلح میان حکومت و شورشیان به امضا رسید که طبق آن باید جنگ داخلی 60 ساله در میانمار ختم و اقلیت های قومی به محلات سکونت قبلی ایشان برگردند. از همین سبب، دونر ها به عوض کمک به مهاجرین و کمپ نشیان، از آنها می طلبند، به کشور شان عودت کنند. اما شعله های جنگ هنوز هم در قریه آنها زبانه می کشد.
آقای حفسو تهاکو که اقامت در کمپ را نسبت به قریه بهتر می بیند، می گوید: “با اینکه مشکلات ما در کمپ ها خیلی زیاد است، اما بخاطر عدم دسترسی به غذا نمی خواهیم به قریه حات خویش در میانمار برگردیم.”
مهاجرین ساکن کمپ ها از امکانات کاری محروم اند، برایشان زمینه لازم تحصیل وجود ندارد و حتی نظامی های تایلند نیز گاه و بیگاه به ازار و اذیت آنها می پردازند. نیمی از جمعیت این مهاجرین در همین کمپ ها تولد و نشو و نما کرده اند.
خانم ” ساحل” 20 ساله که زندگی در میانمار حتی در تصورش نمی گنجد، می گوید: “من هرگز به میانمار نرفته ام، در تایلند تولد و در همینجا بزرگ شده ام، از همین سبب نمی دانم با بازگشت به میانمار چی کاری از دست مان برخواهد آمد و چی مصروفیت های خواهیم داشت.”
از جانبی هم، نظامیان تایلند پیوسته هشدار می دهند که بزودی کمپ های مهاجرین را بسته خواهند کرد. هرچند، استنباط می شود که اقامت بیشتر در کمپ ها به مصلحت نباشد، اما در ترک آن هم افق روشنی به ملاحظه نمی رسد و معلوم نیست خانم “ساحل” و نسل هم دوره اش به کجا می روند و چی سرنوشتی انتظار شان را می کشد.
خانم ساحل می افزاید: “من نه تایلندی هستم و نی هم از میانمار، زیرا هر دو کشور مرا شهروند خویش محاسبه نمی کنند. امید و آرزویی در سر ندارم، آیا امکان دارد زندگی ام به پایان برسد؟ زیرا از همه چیز بیزار شده ام و نمی خواهم دست بکاری بزنم…”

 

 

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2022 © TKG: A public media project of DHSA