ads

عزت یک پینه دوز

شاید برای شما زیاد اتفاق افتاده باشد که بوت های خود را برای ترمیم و رنگ به پینه دوز سر کوچه و گذر داده باشید، تا آن را مثل روز اولش براق کند. ولی این به فکر شما خطور نکرده است که این پینه دوزان سر سرک، چگونه زنده گی می کنند و چطور با چه عزت و افتخار کار می کنند و حاضرند در سرمای زمستان و گرمای تابستان منتظر بمانند تا من و شما بوت هایمان را پیششان از پا کشیده و آنها را شاد بسازیم. حسین جان یکی از این نمونه هاست که با عزت و سری بلند، کار پینه دوزی را انجام می دهد.

نویسنده: The Killid Group
9 عقرب 1390
عزت یک پینه دوز

شاید برای شما زیاد اتفاق افتاده باشد که بوت های خود را برای ترمیم و رنگ به پینه دوز سر کوچه و گذر داده باشید، تا آن را مثل روز اولش براق کند. ولی این به فکر شما خطور نکرده است که این پینه دوزان سر سرک، چگونه زنده گی می کنند و چطور با چه عزت و افتخار کار می کنند و حاضرند در سرمای زمستان و گرمای تابستان منتظر بمانند تا من و شما بوت هایمان را پیششان از پا کشیده و آنها را شاد بسازیم. حسین جان یکی از این نمونه هاست که با عزت و سری بلند، کار پینه دوزی را انجام می دهد.

حسین جان 70 ساله با ریش سفید و دستان لرزان، دروش( وسیله برای بخیه بوت ها) را با تمام قوتی که در بدن دارد، در بوت فرو برده و با همان سختی آن را از بوت های کهنه بیرون می کشد. مقداری ماده سیاه و نصواری رنگ در لابلای ترک های فاحش دستانش، خودنمایی می کند و از پی این رنگ ها؛ رنگ فقر، رنگ سختی و رنگ روزگار گذشته به وضوح نمایان است. این دگرگونی ها، هر بیننده را به ماهیت کاری وی که پینه دوزی است، آگاه می سازد.

اما این دستان خشک و لاغر تنها به این کار ساخته نشده است، بلکه در هنگام شب، به منظور جارو کشی در جاده ها به حرکت در می آید و خرج زنده گی را پیدا می کند.

حسین جان، باشنده نو آباد دهمزنگ کابل است و سختی های زیادی را پشت سر گزرانده است. او می گوید: 40 سال است که کار آزاد می کنم. اما هشت سال می شود، کارگر تنظیف شاروالی هستم که کنار آن ده سال است که پینه دوزی می کنم.

او که وضعیت مالی خوبی ندارد و در خانه کرایی زندگی می کند، از روزگار می نالد و می گوید: در خانه کرایی زندگی می کنم و ماهانه 2500 افغانی کرایه می پردازم، با عایدی که دارم، چرخ زندگی ام به سختی پیش می رود. از طرف شب در جاده ها جارو کشی می کنم.

با وجودی که به گفته او کار شبانه خیلی خطرناک است اما او مجبور است که شب ها کار کند تا چرخ زنده گی اش بچرخد.

حسین جان می گوید که  کار جارو کشی از طرف شب خیلی خطرناک است، چون راننده ها بی پروا دریوری می کنند. بسیاری از آنها مشروب می نوشند و بی اراده جاده ها را می پیمایند. هم زندگی خود را به خطر می اندازند و هم زندگی کسانی را که در سرک ها کار می کنند.

وی که چندین بار با خطر مواجه شده؛ با ناراحتی می گوید: بسیاری از دریورها زمانی که ما را در کنار جاده در حال جارو کشی می بینند، به سمت ما اشترنگ زده و با ما شوخی می کنند. یک روز یک دریور به سویم اشترنگ زد و جاروبم را که دسته اش دراز بود، با گذراندن تایر از سرش، شکستاند. خیلی جگرخون شدم، از یک سو در آن شب نتوانستم به کارم ادامه دهم و آمرم بالایم قهر شدد و از سوی دیگر، پول نداشتم تا دوباره جارو بخرم. این گونه حوادث در شب زیاد است. حتی یکی دو بار، زخمی نیز شده ام.

سابقه فرا گیری پینه دوزی حسین جان برمی گردد به دوران طالبان که او پینه دوزی را در آن زمان با مشقت فراوان یاد گرفته است.” من پینه دوزی را در زمان طالبان که با شرایط رقت بار گرسنگی و مرگ همراه بود، فرا گرفتم. این کار را خیلی تمرین کردم، یک روز از صبح با دروش و تار، بوتی را شروع به دوختن کردم، خلاصه تا شام بوت دوزی را یاد گرفتم. وسایل پینه دوزی را خریده و در کوچه ای به کار شروع کردم و حال از کارم راضی می باشم. “

این مرد کهن سال، روزانه از پینه دوزی، 100 الی 150 افغانی بدست می آورد و از جارو کشی ماهانه مبلغ 4 الی 5 هزار افغانی در آمد دارد.

او در حالی که رنگ سیاه را از بوتل بیرون می کشید و به بوت های رنگ و رو رفته می مالید، گفت که تلویزیون و رادیو در خانه ندارد. شب پس از ادا کردن نماز خفتن، خسته از کار روزانه می خوابد و ساعت 12:30 نیمه شب از خواب بیدار شده و به سوی جاده ها می رود و تا ساعت 4 الی 5 صبح مصروف جارو کشی می باشد.

حسین جان که دوستانش او را کاکا حسین صدا می زنند، از مشکلات کارش می گوید: من در 24 ساعت تنها 4 ساعت استراحت می کنم. در غرفه گک کوچکم نیز آرام نیستم، هر لحظه از سوی کارمندان شاروالی رانده می شوم و آنان غرفه ام را چپه می کنند. تمام هست و بودم همین غرفه است که 10 هزار افغانی قیمت ندارد، ولی این غرفه از سوی کارمندان شاروالی و ارگان های امنیتی این سو و آن سو انداخته شده و روز به روز خراب تر می شود.

تلخ ترین خاطره این پیرمرد پینه دوز کشته شدن پسر جوانش به دست روس هاست. او که اشک هایش را نمی توانست کنترول کند، با گریه گفت: تنها پسر 18 ساله ام در جهاد علیه تجاوز روس ها، کشته شد. بعد از آن پسری را به فرزندی گرفتم. او 25 سال داشت و صاحب دو فرزند بود و در یک کمپنی امنیتی کار می کرد، او هم در جنگ کشته شد و حال بدون داشتن فرزند با خانمم زندگی می کنم. شانه هایم از غم سنگین شده اند. نمی دانم زمانی که از قدرت جسمانی بمانم، کی مرا کمک خواهد کرد.حالا هم خیلی ضعیف شده ام، با وجود که پینه دوزی در زیر گرمای آفتاب و یا باریدن باران دشوار است، وجدانم قبول نمی کند تا دست به گدایی بزنم، من این کار را آبرومند دانسته و تا آخرین رمق حیات، ادامه خواهم داد.

او یکی دیگر از خاطرات بدش را چنین حکایت می کند:” در دوره طالب ها، آنان می آمدند و به نام پنجشیری توهین و تحقیرم کرده، لت و کوبم می کردند. من در آن زمان به نام پنجشیری زجر می کشیدم.”

وی در پاسخ به سوالی که آیا از خودش فقیر تر دیده است، می گوید: بلی مردمان بسیاری اند که در فقر بسر می برند. گاهی اوقات، مردم بوت های را برای ترمیم می آورند که هیچ چیز در آن باقی نمانده است. ترمیم آن به بسیار سختی انجام می شود. در آن وقت، احساس می کنم که از من فقیر تر هم پیدا می شود.

به باور کاکا حسین، صداقت و امانت در هر کاری می تواند ضامن موفقیت آن کار شود. وی از یکی از خاطراتش در این مورد می گوید: روزی یک دگروال بوتش را برای دوره دوزی پیشم آورد. من آن را دوره دوزی کرده و در گوشه ای گذاشتم. یک ساعت بعد، او آمد و بوت هایش را از من خواست، یک جوره بوت را پیش پایش گذاشتم. دیدم که بوت ها از پاهایش خورد تر است. دگروال با حیرت به طرفم نگاه کرد، فکر کرد با او شوخی می کنم. بعد با متانت گفت که این بوت ها از او نیست و بوت هایش کاملآ جدید بودند. من که سخت جگر خون شده بودم، برایش گفتم که در بدل بوت هایش بوت نو خواهم خرید. او خندید و این پیشنهاد را رد کرده و به دنبال کارش رفت. دیگر هیچ وقت پیشم نیامد. زمانی هم که مرا می دیدید، از دور برایم دستش را بلند می کرد و به روی خود نمی آورد که بوت هایش را گم کرده ام.

این پیرمرد پینه دوز با دستانی پینه بسته این پیام را به ما می دهد که هر چند به سختی زنده گی می کند و روز و شب مشغول کار است تا لقمه نان حلالی را سر دسترخان بیاورد، ولی او آن قدر عزت نفس دارد که هیچ گاهی حاضر نیست دست از کار بکشد و به سوی دیگران دست گدایی دراز کند. هر چند او فرزندی ندارد، ولی عزم و اراده او بسیار بالاست و بدون هیچ نیازی به کمک دیگران، زنده گی خود را به پیش می برد و به جوانان این پیام را می رساند که صداقت و تلاش در زنده گی ضامن سعادت و پیروزی است.

 

کلیدگروپ را در تویتر و فیس بوک دنبال کنید
طراحی و توسعه توسط تکشارک - Copyright © 2024

Copyright 2022 © TKG: A public media project of DHSA