بعضی اوقات شاهراههای “جاکارتا” پایتخت اندونیزیا، در اثر ازدحام ترافیکی شکل پارکینگ وسایط نقلیه را به خود میگیرد.
اما در این اواخر از موترسایکلها به عنوان تکسی استفاده نموده، خود را به آسانی از یک نقطه شهر به نقطه دیگر میرسانند.
گاهگاهی، رفت و آمد وسایط در جادهها و سرکهای شهر جاکارتا آن قدر ازدحام پیدا میکند که اصلا حد و اندازه ندارد.
در چنین حالتی، بسیاری از مردم مجبور هستند ساعتها وقت خویش را به روی سرکهای مزدحم و در همین جمیعت سرگردان سپری کنند، ولی در میان همین نابسامانیها، شیوه جدید و ارزانی که میتواند مردم را سریعتر به مقصد برساند، استفاده از موترسایکلهای لینی است که به نام “اوجیکس” یا “تکسی” یاد میشوند.
در گذشته، تنها مردان بودند که بر سر فرمان این “موترسایکلها” قرار گرفته و راکبان را از یک محل به محل دیگر منتقل میساختند.
از همین سبب خواستم با چند تن صحبت نموده، علت عدم حضور بسیار اندک زنان را در عقب فرمان موترسایکلهای تکسی جویا شوم.
بنابر این، در قدم نخست از خانمی به اسم “جوستا” پرسیدم: آیا گاهی هم کدام راننده زن را در عقب فرمان این موترسایکلها مشاهده نمودهاید؟
وی، جواب داد: “نخیر، از 5 سال پیش که من در جاکارتا زندگی میکنم، راننده زن را در عقب فرمان این موترسایکلها ندیده بودم.”
خانم دیگر به اسم “سایون” گفت: “همیشه مرد ها به صفت راننده در اینجا کار نمودهاند، اما من در گذشتهها دو مرتبه زنها را نیز به صفت راننده دیدهام.
باشندهای دیگر به نام انیسه، گفت: “به صورت عموم نخیر، ولی در گذشتهها دو راننده زن را دیده بودم.
یکی از رانندگان به اسم “فهجر” که روزانه چندین مسیر را طی نموده، مردم را از یک منطقه به منطقه دیگر انتقال میدهد، میگوید: “بسیار به ندرت یک راننده زن در اینجا مقرر میشود و اگر فرض کنیم چنین چیزی انجام شود یک اتفاق بیاد ماندنی است، راستش در گذشته، برای دو سال 5 راننده زن به این وظیفه گماشته شدهبودند، کاملا به یادم است که بعدا یکی از آنها معذرت خواست، در حالیکه هیچکس مخالف تقرر زن به صفت راننده در این موترسایکلها نیست، نمیدانم چرا چنین اقدامی صورت نمیپذیرد.”
گذشته از اینها، پیدا نمودن راننده زن در این اواخر خیلی مشکل شدهاست.
اما ریفکا، یکی از نادر زنان که از یک سال بدینسو به صفت راننده موترسایکلهای تکسی کار میکند، میگوید: “البته شمار زیادی از مشتریان هستند که خوش ندارند یک زن را به عقب فرمان موترسایکلها ببینند، از همین سبب در موترسایکلهای ما بالا نمیشوند، ولی ما مجبور هستیم به ایشان بگوییم، نخیر، ممکن نیست ما را رد کنید.”
وی که به وظیفهاش علاقمند است، میگوید: تلاش شبانه روز خویش را انجام میدهیم تا موفق باشیم، مشکل اصلی ما از ناحیه رانندگان نه، بلکه این مشتریان هستند که برای ما دشواری خلق مینمایند.
وی، میافزاید: “همین امروز برایم تیلفون آمد، وقتی برای برداشتن مشتری به منطقه مورد نظر رسیدم، از دیدن من پشیمان شده، خواست به موترسایکل سوار نشود، وقتی از ایشان پرسیدم، علت چی است که در موترسایکل من سوار نمیشوید، آیا به خاطر اینکه من یک خانم هستم؟”
خانم رفیکا، از عدم اعتماد شماری از راکبان نسبت به زنها سخن گفته، افزود: “گاهی اوقات شماری از مشتریان از ما میپرسند که به کدام مسیر روان هستیم، در این حالات من مجبور هستم برای شان بگویم که من راننده هستم و مسیر حرکت خویش را میدانم.”
خانم “ویلهیلیمینا”، یکی از محدود زنان راننده دیگر، به شکایت از مشتریان پرداخته، میگوید: “بعضی اوقات همین که مرد ها میبینند یک زن با موترسایکل در کنار شان توقف میکند، شرم میکنند که در عقب وی بنشینند، از همین سبب ما را رد میکنند.”
آقای “ریزل” منتظم رانندگان، میگوید: در گذشتهها قصد نداشتیم رانندگان زن را استخدام کنیم، اما حالا که دست به این کار زدهایم، برای مان دشواریهای را ببار آوردهاست.
یکی از مردان، از نشستن در عقب راننده زن معذرت خواست، ولی از راننده خواست خودش در عقب وی قرار گیرد، راننده زن این کار را نپذیرفت.
اما یک زن دیگر که راننده همین موترسایکلهای تکسی بود، اجازه هدایت موترسایکل را به مرد داد، خود در عقباش نشست.
خانم ویلهیلیمینا و رفیکا، از جمله رانندگان زن هستند که در موقع نیاز به مشتریان مرد اجازه نشستن در جلو موترسایکل خویش را میدهند.
از همین سبب، مشتریان موردی را نمیبینند، تا از نشستن در موترسایکل آنان اجتناب کنند.
روی همرفته، اکثریت جمعیت زنان، میگویند، در صورت داشتن چانس انتخاب، ترجیح میدهند، با یک راننده زن از جایی به جایی بروند.
با آنهم خانم “جوستا” و “سایون”، میگویند: “فکر میکنم اگر به حیث یک زن، موتر سایکل تکسی میداشتم، برایم وحشتناک بود.
اما خانم سایون نظر خوشبینانهتر داشته اظهار میدارد: “برای من یک راننده زن، بهتر از یک راننده مرد است، زیرا از نشستن در عقب وی هراسی به دل راه نمیدهم، گاهی اوقات وقتی رانندگان مرد سوال میکنند که از کجا هستم، سن و سالم چند است، احساس ترس میکنم، از همین سبب راننده زن را بیشتر میپسندم.”
در جایی که بیم تجاوز بالای زنان متصور باشد، طبعیتا خانمها راننده زن را نسبت به رانندگان مرد ترجیج میدهند.
چنانچه خانم جوستا، میگوید: “به طور نمونه، بار آخر که به موترسایکل سوار شدم، راننده برایم گفت، متاهل هستی یا مجرد؟ شوهرت کجاست؟… اوه خدا یا، اصلا شرایط زندگی مشتریان به شما مربوط نمیشود.”
از جانبی هم، طبق اظهارات خانم رفیکا، با گذشت هر روز، شمار زنانی که خواهان رانندگی اند، بیشتر میشود.
وی گروهی از زنان راننده را دور خود جمع کرده است که شمار شان به بیشتر از 100 تن میرسد و هنوز هم رو به افزایش هستند.
از سوی هم، مردها هم آهسته آهسته با نشستن در عقب زنهای موترسایکلران عادت میکنند.
به قول خانم ویلهیلیمینا، حتی برخی از مردها، هنگام رفتن با ما از یک نقطه به نقطهء دیگر در داخل شهر، به خواب فرو میروند.