براساس قوانین و اصول جهانی جنگ، حمله به شفاخانهها و مراکز آموزشی و تأسیسات عامالمنفعه، ممنوع است. دلیل این ممنوعیت هم آن است که مراکز صحی، آموزشی و تأسیسات عامالمنفعه، وابسته به هیچ یکی از جناحها و طرفهای جنگ نیست و از خدمات آنها، تمام افراد، بدون توجه به این که به کدام یکی از طرفهای جنگ وابستهاند، بهرهمند و مستفید میشوند. با این وصف، حمله به شفاخانه سردار محمد داود خان در شهر کابل، نشان دهنده آن است که گروههای مخالف مسلح دولت اعتقادی به اصول و قوانین پذیرفته شده جنگ ندارند. حمله انتحاری مرگباری که هفته گذشته به این شفاخانه از سوی مخالفان مسلح دولت صورت گرفت، ضمن آن که منافی قوانین و اصول جهانی جنگ است، اوج خشونتدوستی آنها و انحطاط اخلاقی در میان مخالفان مسلح دولت را به رخ میکشد؛ چیزی که جز تعلیق اخلاق در جامعه درگیر جنگ ما، نمیتوان عنوان دیگری برای آن در نظر گرفت.
از طرف دیگر، نشر گزارش هدف قرار دادن کودکان و مراکز صحی در جریان جنگ جاری، از سوی سازمان جهانی نظارت بر حقوق کودکان و برخوردهای مسلحانه، بار دیگر این واقعیت را برملا ساخت که کودکان قربانیان خاموش جنگ جاری اند. 19 مورد آتشباری علیه مراکز صحی که در این گزارش به آن اشاره شده است، اوج خشونتی را نشان میدهد که نسل آینده و کودکان جنگ از آن متضرر میشوند. این سازمان در گزارش تازه خود در این باره گفته است: “گروههای مسلح، مراکز صحی را در افغانستان مجبور به بسته شدن میکنند.” در گزارش این سازمان آمده که این گروهها مراکز صحی را از بین برده و امبولانسها و وسایل صحی را به سرقت بردهاند.
از ابتدای قرن بیستم تاکنون، ۲۵۰جنگ در جهان رخ داده است؛ جنگها و فجایعی مانند آنچه در کشورهای مختلف مثل سودان، اوگاندا و افغانستان اتفاق افتاده است. در تمام این جنگها در درجه اول کودکان دختر، در درجه دوم همه کودکان و در درجه سوم زنان از آسیبپذیرترین اقشاری هستند که بیشترین قربانی را متحمل شدهاند. مجموعه اتفاقاتی که برای کودکان در دوران جنگ رخ میدهد، کشورها و سازمانهای بینالمللی را بر آن داشته است تا توجه ویژهای به کودکان در معرض جنگ داشته باشند.
براساس گزارش سازمان دفاع از قربانیان جنگ، کودکیکه با خشونت و بیرحمی بزرگ میشود این بیرحمی را نسبت به همنوعان خود نشان میدهد. کودکانی که در معرض خشونت هستند دچار بیاحساسی میشوند. احساس همدلی در کودکان از حدود چهار یا پنج سالگی به بعد رشد میکند و از ده سالگی کودکان این احساس را دریافت میکنند و میتوانند خود را به جای دیگران بگذارند؛ یعنی این احساس همدلی را پیدا میکنند. اما این احساس در کودکان در معرض جنگ رشد نمیکند، کودکی که با خشم از دست دادن والدین و خواهر و برادرهایش بزرگ میشود میخواهد از دنیا و آنچه در آن هست انتقام بگیرد. کودکان دختر و دختران جوان در جنگها، مجبور به تحمل شرایط سختتری هستند؛ تجاوز و حاملگی ناخواسته ناشی از تجاوز.
به هر حال، آنچه مسلم است این که جنگ به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر کودکان تأثیر میگذارد. اثرات مستقیم جنگ یا تبلور خشونت به صورت سازمانی شامل تأثیرات جسمی، روانی، خانوادگی، تحصیلی، عاطفی و فرهنگی است، اما اثراتی که در قالب قوانین آنها را توجیه کرده و برای آنها تعریف داریم، عبارت است از قتل، ضرب و جرح، آزارهای جسمی و جنسی، بردگی، قاچاق انسان، قاچاق اعضای بدن، مهاجرت اجباری، آوارگی، پناهندگی و حاشیهنشینی. متأسفانه بیشترین قربانیان در میان قربانیان جنگ افرادی هستند که در زندگی اجتماعی جزء اقشار آسیبپذیر هستند.
اثـــرات غیــرمستقـیم جنـگ شامـل خشونتپذیری و خشونتگرایـــی است؛ حتـــا جنـگهای مجازی هم همین طــور است، بازیهای کمپیوتری یا حتا وسایل بازی جنگی، بدون رعایت حقوق مخاطبان، فرزندان ما را قــربانــی خشــونــت مـیکند. با همین بازیها خشونت برای کودکان ما مشروعیت پیدا میکند و در این شرایط است که کودکان طالب خشونت میشوند. فرزند خشونتپذیر امروز والدین خشونتگرای فردا است.
در چنین وضعیتی، سوال اصلی این است که چه باید کرد؟ در پاسخ میتوان گفت که اولین مورد حمایتها از کودکان، حمایتهای عمومی است و دومین مورد حمایتهای خاص که از جمله در کنوانسیون چهارم جنوا به آن اشاره شده است. حمایتهای عمومی مربوط به حقوق عمومی اشخاص است که در اسناد بینالمللی برای غیرنظامیان و نظامیان تسلیم شده و به کار میرود؛ مانند حق حیات، شکنجه نشدن، مورد تعرض قرار نگرفتن و نسلکشی نشدن. در مورد حمایتهای خاص، اولین توصیهای که این کنوانسیونهای بینالمللی میکنند این است که به کودکان احترام بگذارید و این احترام یعنی پاسداشت و نگهداری ارزشهایی که اگر رعایت نشود به رشد طبیعی طفل صدمه میخورد. اما تحقق تمام این موارد زمانی ممکن است که دولت بتواند حمایتهای جهانی را در این راستا کسب نموده و بسیج عمومی را برای منع خشونت علیه کودکان به راه اندازد. جلـوگیـری از تـأثیـرگذاری جنگ بر کودکان نیز در چنین چـهارچـوبـی ممکن است، ورنه این خشونت سالیان درازی بر نسل جاری و فردای ما دوام یافته و نتیجه آن به میان آمدن یک جامعه خشونتگرا خواهد بود.