وزارت امور زنان، یک کمپاین 16 روزۀ مبارزه علیه خشونت در برابر زنان را زیر عنوان “صلح از خانه تا صلح در جهان” از تاریخ 25 نوامبر تا 10 دسمبر در سراسر کشور برگزار کرد.
دلبر نظری، وزیر امور زنان، در پایان این کمپاین 16 روزه، گفت که 75 درصد دختران افغان، پایینتر از سن 16 سالگی تن به ازدواج میدهند. وی تصریح کرد که 58 درصد دختران در افغانستان شکار ازدواجهای اجباری میشوند. خانم نظری همچنان افزود که 89 درصد زنان افغان در طول زندگی خویش، یکبار و شماری نیز در طول زندگی خویش، چندینبار، متحمل خشونــتهــای گونــاگــون شدهاند. از طرف دیگر، وزیر امور زنان گفت برای محو خشونــت عــلــیه زنــان در کشور، کارهای زیادی صورت گرفته است. به باور وی، این وزارت برای محو خشونت علیه زنان، یک استراتیژی پنج ساله را تهیه کرده و همچنان ادارات مشخــصی جــهـــت بــررسی دوسیههــای زنانی که قربانی خشونت شدهاند، در محاکم کشور ایجاد شده است.
در یک و نیم دهۀ گذشته، به خاطر محو خشونت علیه زنان، صرفاً شعار داده شده است، در حالی که نیاز است در این راستا گامهای عملی برداشته شود. در کشوری مثل افغانستان، که خشونت در برابر زنان، در تار و پود اکثر افراد جامعه ریشه دوانیده است، نیاز میباشد حداقل برای مهار کردن این پدیدۀ شوم، عوامل خشونتها شناسایی شود و سپس ریشههای این عوامل با اقدامات عملی خشکانده شود.
گستردگی عرف و عنعنات ناپسند، از قبیل ازدواجهای زودهنگام، بد دادن، خرید و فروش زنان و …، سبب تحقیر، رنج و انزوای ملیونها زن افغان شده است، که همۀ اینها ریشه در دیدگاهها و باورهای تبعیضآمیز نسبت به زنان در جامعه دارد. بناءً لازم است در تمام سطوح برای محو خشونت در برابر زنان کار شود. این را فراموش نکنیم که خشونت در جامعۀ ما به یک معضلۀ فراگیر و جدی مبدل شد است، پس خوب است به خاطر جلوگیری از این معضلۀ بزرگ در اجتماع، علمای دینی، رسانهها و حکومت، وجیبه و مسوولیت خود بدانند که دستورات ارزشمند اسلام در مورد حقوق زنان و ارزشهای حقوق بشری را به سمع دیگران برسانند و از این طریق خشونتهای فزاینده علیه زنان را مهار کنند. جای هیچ گونه شک و شبههای نیست که جایگاه زنان در اسلام بسیار رفیع است و خشونتهایی که فعلاً در برابر زنان زیر نامهای مختلف صورت میگیرد، جایی در اسلام ندارد.
بساط خشونت در برابر زنان که اکنون در سراسر کشور پهن است، پیامدهای متفاوتی را به همراه داشته است. این خشونتها، شماری از زنان را به کام مرگ فرستاده و شماری را برای همیشه معلول و معیوب ساخته است. در اثر این خشونتها که اغلب ریشه در فرهنگ و عادات ناپسند جامعه دارد، شماری از دختران از رفتن به مکتب محروم شده و شماری نیز به تن دادن به ازدواجهای زیر سن مجبور شدهاند. به همین شکل، بخشی از جامعۀ زنان، به دلیل خشونتهای خانوادگی، با انواع بیماریهای روانی گرفتار شده و از حضور در اجتماع و دسترسی به کار و رفاه محروم گردیده اند. تداوم این وضعیت میتواند فضای زندگی را برای زنان محدودتر ساخته و مسیر پیشرفت آنها را سد کند.
با نگاهی به این وضعیت درمییابیم که نحوۀ مبارزه با خشونت در برابر زنان چندان کارآمد نیست و نیاز است که راه و روش مبارزه با این پدیده مورد بازنگری قرار گیرد. تنها نصب پوسترهای تبلیغاتی، شعاربافی، آمارگیری و ابراز تأسف، برای خشکاندن ریشههای خشونت در برابر زنان کارساز نیست و باید قلمرو حاکمیت قانون وسعت پیدا کند و دسترسی زنان به محاکم تسهیل شود. در کنار اینها، نهادهای مسوول باید دست به تولید و تبلیغ ارزشها و باورهایی بزنند که متضمن حقوق بشری زنان و حافظ حقوق و آرمانهای آنان است. به نظر میرسد تنها زمانی میتوان خشونت در برابر زنان را نابود کرد که از یک طرف باورها و هنجارهای ناپسند اجتماعی اصلاح شود و از جانب دیگر نهادهای مسوول به دوسیههای قربانیان خشونت در چهارچوب قانون، رسیدگی و عاملان این خشونتها را مطابق قانون توبیخ و مجازات کنند.