توزیع غیرمتوازن منابع و فرصتها، یکی از عمدهترین عوامل منازعات محلی در 15 سال گذشته در کشور بوده است. ناکارآمدی دولت در مدیریت منابع و فرصتها، در این مدت سبب انکشاف غیرمتوازن جامعه و افزایش شکــافهـــای اجتـماعی در سطـــوح مـخــتلف شده است.
از جانــب دیــگر، ایــن مشکـــل باعث گسترش فـــقر، تــرویج ناهنجاریهای اجتماعی و کاهش اعتماد مردم نسبت به دولت شده است. کلیدگروپ در نشستهایی که به هدف ارزیابی برنامههای انکشافی نهادهای داخــلی و بیــنالمـلــلی در همکاری با نهاد بینالملــلی کــونــتر پــارت در هــرات داشته است، به این نتیجه رسیده است که یکی از عمدهترین عامل انکشاف غیرمتوازن و جدال خشونتآمیز مردم بر سر منابع و فرصتها، نــاهمــسویــی بــرنــامــههای دولت با برنامههای تمویلکنندگان افغانستان بوده است. روشنترین پیامد این مشکل، انکشاف غیرمتوازن جامعه، تـــوسعــه فــقر در برخی از ساحات و عدم دسترسی عمومی به رفاه بوده است.
با سرازیر شدن ملیاردها دالر مساعدت جامعه جهانی، در 15 سال اخیر، علاوه بر این که یکسوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند، فساد، تبعیض، معافیت از مجازات، سوء استفاده از قدرت، تمرکزگرایی، فعالیت مافیایی، دخالت دونرها در تطبیق پروژهها و فقر برنامهریزی در بخش توسعه اقتصادی بیداد میکند. این پدیدهها به نوبه خود تأثیر منفی روی انکشاف اجتماعی و زیربناها گذشته و منتج به انکشاف غیرمتوازن جامعه شده است.
از سویی هم، تــمرکـــز بیشــتر حکــومـــت و کشورهای کمککننده به مناطق ناامن، باعث شده تا تحت نام پروژههای انکشافی و احیای امنیت، ملیاردها دالر حیف و میل شود و یا به دست فسادپیشگان بیفتد که منــجر به وسیـــعتــر شدن دامـــنه فســـاد در کشور شده است؛ چون در مناطق ناامن هیچ نهادی – چه خصــوصی و چه دولتی – از چگونگی تطبیق پروژههای انکشافی نظارت و کنترول ندارند. حال سوال این جاست که چرا پس از 15 سال حضور و مساعدت همه جانبه جامعه جهانی و کشورهای همکار افغانستان، اکنون باید شاهد چنین وضعیتی در کشور باشیم؟ متأسفانه مدیریت ناکارآمد و ضعیف حکومت باعث شده حجم وسیعی از فرصتها و امکانات ظرف این سالها بر باد برود و افغانستان، طلاییترین دوره در تاریخ پرفراز و نشیب خود را به دلیل ناکارآمدی و سوء مدیریت حاکمانش از دست بدهد. مصرف این همه پول تحت نام انکشاف متوازن نه تنها مردم را به رفاه و آسایش نرسانیده است بلکه انکشاف نامتوازن در عرصههای مختلف باعث تشدید منازعات محلی نیز شده است.
متأسفانه، در طول این مدت، منازعات ناشی از انکشاف غیرمتوازن جامعه، به جای حکومت از سوی جـــرگــههـــای غیـــررســمی و مــردمی مدیریت شده است. مردم به دلیل آن که نسبت به نهادهای عدلی و قضایی و همچنان پولیس بـــیباور هستنـــد، در بیشــتر اوقـــات، دعواها و منازعات شان را توسط جرگههای محلی و غیررسمی حل و فصل کردهاند. این مسأله نشاندهنده آن است که هم حکومت و هم شــورای عــالـــی صلح در طول حیات شان قادر به مدیریت منازعات محلی نبوده و جرگههای غیررسمی تنها گزینهای برای رسیدگی به این منازعات بوده است.
تا زمانی که تمرکــزگــرایی در قدرت، تبعیض، فساد گسترده در تطبیق پروژههای کوچک و بزرگ، ضعف مدیـــریـــتی در حکـــومـــت، قانونشکنیهای قانونگذاران، نفوذ بیش از حد دونرها در تعیین نوعیت و تطبیق پروژهها و عدم هماهنگی میان اهداف دونرها و اهداف ملی برطرف نشود، داستان همان داستان همیشگی و میزان نارضایتی مردم از حکومت نیز همچنان رو به افزایش خواهد بود.