موریس گروموف، قومندان اردوی سرخ شوروی سابق در افغانستان، یک روز پس از 26 دلو سال 1367 که نیروهایش را از دریای آمو به سمت خاک شوروی عقب کشیده بود، گفت: “در گرداب خطرناکی گرفتار شده بودیم، نجات ما شبیه یک معجزه بود.”
معجزه نجات شوروی از گرداب افغانستان در 26 دلو سال 1367 اتفاق افتاد و سنگ افتخار آن به نام افغانها زده شد. هرچند هرگز نمیتوان ادعا کرد که شکست شوروی تنها توسط مجاهدان افغان رقم زده شد، ولی یکی از عوامل مهم شکست شوروی، افتادن در نبرد بیفرجام افغانستان بود. زیرا حداقل 719 طیاره جنگی شوروی در افغانستان منهدم شد و 73 هزار سرباز اردوی سرخ شوروی سابق در این سرزمین کشته و زخمی شدند. اما علاوه بر این فکتور، رویارویی امریکا در جنگ سرد با شوروی، شرایط دشوار مالی و اقتصادی و عدم پاسخدهی نظام سوسیالیستی برگرفته از ایده کمونیزم از عوامل دیگر شکست ابرقدرت شرق به شمار میآید.
با این حال، فرا رسیدن این مناسبت حقیقتی را خاطرنشان میسازد که علیرغم اختلافات موجود و انكارناپـذیــری كــه میــان اقــوام و اقشــار مخـتلـف كشور وجود دارد، تنها یک نقـطه تـوافــق توانسته این دانههای از هـم گـسستـه را گــردهــم آورده و گرههای مستحكمی میان آنها ایجاد نماید. آن نقطه، فداكاری برای شكست نیروهای استعمارگر و ستیزه برای كسب استقلال در برابر تجاوز خارجی میباشد.
به اذعان مردم دنیا كه آن روز از طریق رسانههای همگانی به اعلام سپرده شد، فروپاشی كمونیزم در افغانستان معادله قدرت را در سطح جهانی تغییر داد و تفكر ابداعی “وابستگی” را از میان كشورهای جهان سوم برچید. آن روز این باور در مفكوره بسیاری از مردم جهان سوم نهادینه شده بود كه بدون تكیه زدن به یكی از دو ابرقدرت شرق و غرب و پیوستن به جنبش دو قطبی، ادامه حیات سیاسی برای یک كشور غیرممكن است. اما پیروزی مردم افغانستان و شكست بزرگترین قدرت شرقی این ایده را باطل جلوه داده و بر مؤلفههای آن خط بطلان كشید.
با این وجود، آنچه در سالروز این رخداد پس از 28 سال حایز اهمیت است، ارزیابی شکستی است که گروههای جهادی پس از پیروزی بر شوروی و خروج اردوی سرخ متحمل شدند. اما متأسفانه انسجام بیمثال ملت افغانستان، با مداخلات خارجی و نبود مدیریت داخلی مواجه شده و شیرینی پیروزی بر خارجیها در نبود میكانیزم مدیریتی مناسب در عرصه داخلی به تلخی مبدل شد. اكنون حالتی بر حیات سیاسی – اجتماعی ما تحمیل شده و سرنوشتی را گرفتار آمدهایم كه وارثان اصیل جهاد با زندگی در سکوت میسازند و میسوزند و بسیاری از زمامداران در پی قدرتطلبی، زراندوزی و رفع اتهام از خویشتن اند و تنها كاری كه میتوانند پاک كردن سیاهیها از دوسیههایی است كه محكمههای حقوق بشری برای شان ساختهاند. در این میان، آنچه از دست رفت، افتخاری بود كه در نتیجه شكست اتحادیه جماهیر شوروی سابق به دست آمد و آنچه گمنام ماند قهرمانانی بودند كه خون خویش را در این راه بر زمین ریختند تا خط سرنوشت انسان این سرزمین را با خون سرخ شان در پیشانی تاریخ حک نمایند.
با برگشت مجاهدان به قدرت، وضعیت تغییر کرد و اهداف مقاومت به زودی فراموش شد. اکنون که 28 سال از 26 دلو 1367 خورشیدی میگذرد، با نگاه کوتاه به این سالها به این واقعیت تلخ پی میبریم که هنوز هم افغانستان از استقلال برخوردار نیست؛ حکومتداری و سیستم اداری متناسب با وضعیت و شرایط مردم در کشور نهادینه نشده است؛ هنوز هم شهروندان کشور برای یافتن کار به خارج میروند؛ امنیت شغلی وجود ندارد؛ کودکان و زنان و دیگر گروههای آسیبپذیر در وضعیت بدی قرار دارند و مهمتر از همه افزایش فعالیت مخالفان مسلح و گسترش فزاینده ناامنی تمام بخشها را به شدت آسیب زده و هر روز از مردم ما قربانی میگیرد.
به هر حال، خروج شوروی با تمام پیامدهای منفی و مثبت، خروج یک ابرقدرت شرقی از گرداب افغانستان و آغازی برای افتادن افغانها در طوفان بدتر و ویرانگر شد؛ طوفانی که تا هنوز از شهروندان بیدفاع قربانی میگیرد و خواب راحت را از چشم شان گرفته است.